فرشتگان حافظ اعمال
حضرت زينالعابدين عليه السلام عرضه مىدارد:
«الهى زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى آسان گردان و نامههاى ما را از حسنات و نيكىهاى ما پُرساز و ما را نزد آنان به بدى كردارمان مفتضح و رسوا مساز.»
مسأله كتاب يا پرونده يا نامه اعمال كه امروز بسته و در فرداى قيامت باز است، مسألهاى عظيم و وحشتآور و حقيقتى است كه در قرآن مجيد به طور مكرّر به آن اشاره شده است و كتاب خدا در اين زمينه به انسان هشدار داده كه مواظب و مراقب باشد كه پروندهاش با خطوط گناه و معصيت سياه نشود.
قرآن مجيد، كِرام كاتبين و رقيب و عتيد، دست و پا و پوست و زمين را حافظ اعمال انسان و تكميل كنندگان پرونده آدمى مىداند.
قرآن كريم، خداوند و پيامبر و ائمه معصومين را شاهدان اعمال انسان معرفى فرموده و راه هر عذرى را به روى انسان بسته است.
وَ إنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ* كِراماً كاتِبينَ* يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ* إنَّ الأْبْرارَ لَفى نَعيمٍ* وَ إنَّ الْفُجّارَ لَفى جَحيمٍ» «1»
و بىترديد بر شما نگهبانانى گماشتهاند* بزرگوارانى نويسنده* كه آنچه را [از خير و شر] انجام مىدهيد، مىدانند [و ضبط مىكنند.]* به يقين نيكان در نعمت فراوانى قرار دارند* و مسلّماً گناهكاران در دوزخاند.
«اين حافظان، فرشتگان و قدرتهاى مافوق و محيط بر انسانند كه اعمال و آثار را حفظ و ثبت مىكنند و به صورت ثابت نگه مىدارند. آن چنانكه صفات و خواصِّ ثبت و متراكم شده در صفحههاى ذرّات هسته ياختههاى نسلى و نطفه و در سراسر ساختمان انسان، از نظرهاى نافذ و علمى نهان است و جز از طريق وحى، اوصاف آنها را نمىتوان دريافت.
اين آيات، اين گونه فرشتگان و مبادى ناپيدا را به چهار صفت توصيف نموده است كه سه صفت آن به صورت اسمى آمده و دلالت بر ثبات دارد. آخرين صفت، يا جمله فعليّهاى است كه مبيّن استمرار است و «ما» در ميان دو فعل دلالت بر تعميم دارد: اين نگهبانان گرامى و نويسندگانند، آنها مىدانند هر چه را كه انجام مىدهيد.
بيان اين اوصاف خاص: حافظين، كرام، كاتبين، يعلمون ... در آن حدّ و براى آن است كه انسان دچار غرور و غفلت نشود و مراقب انديشهها و اعمال خود باشد.
وصف كرام در بين اين اوصاف، انسان گناهكار را اميدوار مىنمايد؛ زيرا اين فرشتگان حافظ و كاتب چون كرام و نماينده ربّ كريماند از ثبت و ابقاى گناه تا مىتوانند چشم مىپوشند و اعمال و نيّات خير و مؤثّر در كمال را اگرچه اندك باشد ثبت و نگهدارى مىكنند و آن را مىافزايند و از اين طريق انسان را در مسير كرامت و تكامل كه قانون اصيل عالم است پيش مىبرند.
آنچه در روايات معصومين در اوصاف اين فرشتگان آمده مطابق همين حقيقت است.
كلام شيخ صدوق درباره فرشتگان
خلاصه اين روايات را شيخ صدوق رحمه الله چنين بيان كرده است:
«هيچ بندهاى نيست مگر آن كه بر او دو فرشته گماشته شده است كه همه اعمال او را مىنويسند. كسى كه قصد كار نيكى نمايد و آن را انجام ندهد، برايش يك حسنه مىنويسند و اگر انجام دهد ده حسنه مىنويسند. او اگر قصد سيّئه نمايد آن را نمىنويسند تا آن كه انجام دهد و چون انجام داد تا هفت ساعت از نوشتن آن خوددارى مىكنند، تا اگر توبه كرد نمىنويسند و اگر توبه نكرد يك سيّئه مىنويسند. «2» اين فرشتهها هر عمل كوچك و بزرگ تا دميدن در خاكستر را مىنويسند؛ تا مرد مسلمان ساكت است «محسن» نوشته مىشود و چون سخن گفت «محسن» يا «مُسىء» شمرده مىشود.
حفظ و ثبت اعمال به وسيله اين گونه حافظان به صورت محيط سرسبز و نعمتهاى پايدارى درمىآيد كه ابرار در آن با خوشى و رفاه به سر مىبرند و به صورت دوزخ درمىآيد كه فجّار در آن مىسوزند.
شيخ صدوق رحمه الله از ائمه معصومين عليهم السلام نقل مىكند كه:
جاى اين دو فرشته از وجود فرزند آدم، در تَرقُوتين «3» مىباشد. آن كه سمت راست است نيكىها را مىنويسد و آن كه سمت چپ است بدىها را؛ اعمال بنده را دو فرشته در روز و دو فرشته در شب مىنويسند. «4» اين بيان كه جاى اين نوع فرشتگان را از وجود آدمى در ترقوتين نشان داده است، مثل و تشبيهى است مانند:
وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ» «5»
و ما به او از رگ گردن نزديكتريم.
و شايد محلّ واقعى يا جاى عمل اين گونه فرشتگان از اين جهت در ترقوتين مىباشد كه مركز اعصاب و معبر شريانها و وريدهاى بزرگ و مفصل ميان سر و بدن است؛ از همين مركز، اراده و فرمان منجّز به سوى اعضا و عمل و حركت مىگذرد و احساسات و انفعالها كه در سراسر بدن و خون و قلب حادث مىشود به دستگاه مغز مىرسد و پيوسته محلّ بروز عمل و عكسالعمل مىباشد.
ديگر دستگاههاى بدن و نسوج مختلف، متأثر از انعكاسات پى در پى و مختلفى مىگردند كه به وسيله اعصاب و جريان خون از اين مفصل در آنها منعكس و ثبت مىشود و همه سلولهاى بدن صفحاتى براى ثبت اين انعكاسات مىباشند و سپس از آنها در نسل و صفحات نفوس و اعضاى انسان و اجزا و طبيعت و زمان ثبت مىشوند.
مراقبان انسان در كلام امام على عليه السلام
اميرالمؤمنين عليه السلام منشأ و محلّ و رستنگاه اين مراقبان و نگهبانان را، در نفس و همه جوارح انسان نشان داده است:
«بدانيد بندگان خدا كه بر شما مراقبانى (رَصَداً) از نفوس شما و جاسوسانى (عُيُوناً) از جوارح شما و نگهبانان راستينى (حُفّاظَ صِدْقٍ) هست كه پيوسته اعمال شما و شماره نفسهاى شما را نگه مىدارند.
نه تاريكى شب ديجور شما را از چشم آنان پوشيده مىدارد و نه درهاى سخت و بسته از نفوذ آنها شما را دربرمىگيرد.» «6» از اين بيان اميرالمؤمنين عليه السلام معلوم مىشود كه اين نگهبانان از اعماق نفس و جوارح انسان كه مراكز انديشه و عملاند رستهاند، بنابراين صفحات ثبت و ضبط آنها بايد نخست، نفس انسان و جوارح باشد.
وَ كُلَّ إنْسانٍ الْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقيهُ مَنْشوراً* اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً» «7»
و عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نمودهايم، و روز قيامت نوشتهاى را [كه كتاب عمل اوست] براى او بيرون مىآوريم كه آن را پيش رويش گشوده مىبيند. [به او مىگويند:] كتاب خود را بخوان، كافى است كه امروز خودت بر خود حسابگر باشى.
از اين آيه نيز معلوم مىشودكه نامه اعمال و نويسندگان آن در وجود و با خود انسان هستند؛ نامه هر كس پيچيده و فشرده است و در روز قيامت گشوده و باز مىشود.» «8»
تفسيرى بر سجين و كتاب مرقوم
«كَلّا إنَّ كِتابَ الْفُجّارِ لَفى سِجّينٍ* وَ مَآ أَدْرَيكَ مَا سِجّينٌ* كِتابٌ مَرْقُومٌ» «9»
اينچنين نيست كه مىپندارند [در آن روز] يقيناً پرونده بدكاران در سجّين است.* و تو چه مىدانى كه سجّين چيست؟* قضا و سرنوشتى حتمى [براى خائنان] است.
سجّين به قرينه وزن مبالغه و تقابل با علّيّين، به معناى زندان بس سخت مىباشد كه گويا سختى و تنگى آن افزوده مىشود: گمان و ناباورى مطفّفين هيچ درست نيست؛ چه، در حقيقت نوشته يا نوشتن تبهكاران درباره و در شأن، يا در محيط يا در جهت سجّين است؛ بنابراين معنى سجّين زندان و محيط عذاب و رنج است كه انديشه و عمل تبهكاران در جهت آن پيش مىرود و ثبات مىيابد.
اين معنا موافق است با آنچه مفسران گفته يا نقل كردهاند:
«روح تبهكاران از آسمانها به سوى زمين و از زمين به سوى سجّين رانده مىشود كه محلّ سپاهيان ابليس است.»
سجّين از چاههاى جهنّم است، سجّين نام كتاب جامع ديوان شرّ است كه در آن اعمال آنها ثبت مىشود. زندان ابدى تبهكاران را كه هميشه و با انواع عذاب در آن گرفتارند با تمثيل و تشبيه و مقايسه با سختترين زندانهاى دنيا نمىتوان شناخت.
آن زندان را به صورت ثبت شده اعمال تبهكاران و ستمكاران مىسازد و با اصرار به تبهكارى و گناه، ديوارهاى آن هر چه ضخيمتر و بلندتر و اعماق آن بيشتر مىگردد و از در و ديوار و محيط آن دود و آتشى برمىخيزد كه آتشگيره و افروزندهاش انسان گناهپيشه و اعمال او مىباشد و در آن نسيم رحمتى نمىوزد. آن زندان را جز از طريق وحى و انديشه برتر نمىتوان شناخت: وَ ما أدْريكَ ما سِجّينٌ».
دو كلمه: كتابٌ مَرْقومٌ تعريف و توصيف كوتاهى است براى اهل نظر و انديشمندان، تا رابطه عمل و ثبات آن را با نهايت بروز آن دريابند و از دريچه اين آيه و از دور به چگونگى سجّين نظر كنند.
سجّين كتاب است، چون صورت ثبت شده اعمالى است كه در جهت محدود و اقشار طبيعت و هبوطگاه غرايز حيوانى و در خلاف جهت تعالى انسان مىباشد؛ مرقوم است؛ زيرا تا اعمال، سخت و بارز و محكم نشود و از هر سو انسان را فرانگيرد، با تحوّل و توبه راه گريز از آن باز است، همين كه اعمال به صورت عادات سپس مَلكات و خويهاى بارز و ثابت درآمد و بندها و ديوارهاى آن محكم شد راه گريز از آن دشوار يا محال مىشود و از هر سو و هر جهت ديدگاه بينش را مىپوشاند و روح آزاد و بلندپرواز آدمى را در بند مىگيرد و منافذ ادراك را جز در مسير سجّين و به سوى جهنّم مىبندد.
تبهكاران سركش و ستم پيشه كه با طوفان شهوات و خودخواهيشان بندهاى اخلاقى و وجدانى و قانونى را پاره مىكنند و مىكوشند تا از هر قيد و بندى آزاد شوند چنان در همين جهان رفتار و خوهايشان مكتوب و مرقوم مىگردد و به بندهاى عادات و در ميان ديوارهاى گناه و سركشى سجّين خود گرفتار و زندانى مىشوند كه ديگر هيچ گونه خير و صلاح خود و ديگران را نمىبينند و در آن نمىانديشند و چنان گرفتار انعكاس اعمال و تضاد و كشمكش درونى و وحشتزدگى ناشى از آنها مىگردند كه از سايه خود مىهراسند و از لذّات عقلى و بهرهمندى از جمال هستى يكسره محروم مىشوند و تنها راه آسايش و خوشى را در تخدير احساس و اغفال عقل خود مىيابند و چنان از قلوب و عواطف خلق و رحمت خالق رانده مىگردند كه با همه به دشمنى برمىخيزند و با نظر بد و كينهتوزى مىنگرند؛ اينها در ميان دوستان و محافظان خود محروم و زندانى مىشوند و اين زندان پيوسته تنگتر و دشوارتر مىگردد تا سراسر جهان و هستى براى چنين زندانى، بندى به صورت زندانى وحشتزا و پر از شكنجه مىنمايد.» «10» حضرت سجّاد عليه السلام به پيشگاه حضرت ربّالعزّه عرضه مىدارد:
«الهى! زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى آسان گردان و نامههاى ما را از حسنات و نيكىهاى ما پُر ساز و ما را نزد آنان به بدى كردارهاى خود رسوا مكن.»
اگر كسى بخواهد پرونده و كتابى پاك و نورانى و ملكوتى و مورد رضايت حق داشته باشد و در قيامت در صف سر بلندان و عاشقان و مخلصان قرار گيرد، بايد در وادى معرفت قدم زند و دل از نور حقيقت با كمك نبوّت و امامت روشن سازد و تمام حركات و اعمال خود را هماهنگ با واقعيتهاى الهّيه نمايد و پروانهسان در عشق محبوب بسوزد تا از او هويّتى جز هويّت حق نماند و پروانهسان در عشق محبوب بسوزد تا از او هويّتى جز هويّت حق نماند كه ادعا و سهلانگارى و سستى و عافيتطلبى نه اين كه نفعى ندارد، بلكه محركهايى است كه انسان را از آسمان به زمين رانده و به چاه سجّين در مىاندازد.
در هر صورت ساعات پرقيمت روز را با توجّه به حضرت حق و ياد قيامت و اين كه فرشتگان مأمور حفظ عمل، تمام حركات انسان را به دستور خداوند مىنويسند و ثبت و ضبط مىكنند و با عمل صالح و اداى واجبات و كسب حلال و رفع حاجت حاجتمندان و نياز نيازداران، قدردانى كنيد تا به سعادت ابدى نايل گشته و از حسرت و پشيمانى غير قابل جبران در امان مانده، به لطف و عنايت و رحمت واسعه حضرت محبوب به بهشت عنبر سرشت و رضوان اللَّه اكبر و همنشينى با انبيا و شهدا و صدّيقين و صالحين برسيد.
پایگاه عرفان
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد پنجم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد پنجم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
حضرت زينالعابدين عليه السلام عرضه مىدارد:
«الهى زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى آسان گردان و نامههاى ما را از حسنات و نيكىهاى ما پُرساز و ما را نزد آنان به بدى كردارمان مفتضح و رسوا مساز.»
مسأله كتاب يا پرونده يا نامه اعمال كه امروز بسته و در فرداى قيامت باز است، مسألهاى عظيم و وحشتآور و حقيقتى است كه در قرآن مجيد به طور مكرّر به آن اشاره شده است و كتاب خدا در اين زمينه به انسان هشدار داده كه مواظب و مراقب باشد كه پروندهاش با خطوط گناه و معصيت سياه نشود.
قرآن مجيد، كِرام كاتبين و رقيب و عتيد، دست و پا و پوست و زمين را حافظ اعمال انسان و تكميل كنندگان پرونده آدمى مىداند.
قرآن كريم، خداوند و پيامبر و ائمه معصومين را شاهدان اعمال انسان معرفى فرموده و راه هر عذرى را به روى انسان بسته است.
وَ إنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ* كِراماً كاتِبينَ* يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ* إنَّ الأْبْرارَ لَفى نَعيمٍ* وَ إنَّ الْفُجّارَ لَفى جَحيمٍ» «1»
و بىترديد بر شما نگهبانانى گماشتهاند* بزرگوارانى نويسنده* كه آنچه را [از خير و شر] انجام مىدهيد، مىدانند [و ضبط مىكنند.]* به يقين نيكان در نعمت فراوانى قرار دارند* و مسلّماً گناهكاران در دوزخاند.
«اين حافظان، فرشتگان و قدرتهاى مافوق و محيط بر انسانند كه اعمال و آثار را حفظ و ثبت مىكنند و به صورت ثابت نگه مىدارند. آن چنانكه صفات و خواصِّ ثبت و متراكم شده در صفحههاى ذرّات هسته ياختههاى نسلى و نطفه و در سراسر ساختمان انسان، از نظرهاى نافذ و علمى نهان است و جز از طريق وحى، اوصاف آنها را نمىتوان دريافت.
اين آيات، اين گونه فرشتگان و مبادى ناپيدا را به چهار صفت توصيف نموده است كه سه صفت آن به صورت اسمى آمده و دلالت بر ثبات دارد. آخرين صفت، يا جمله فعليّهاى است كه مبيّن استمرار است و «ما» در ميان دو فعل دلالت بر تعميم دارد: اين نگهبانان گرامى و نويسندگانند، آنها مىدانند هر چه را كه انجام مىدهيد.
بيان اين اوصاف خاص: حافظين، كرام، كاتبين، يعلمون ... در آن حدّ و براى آن است كه انسان دچار غرور و غفلت نشود و مراقب انديشهها و اعمال خود باشد.
وصف كرام در بين اين اوصاف، انسان گناهكار را اميدوار مىنمايد؛ زيرا اين فرشتگان حافظ و كاتب چون كرام و نماينده ربّ كريماند از ثبت و ابقاى گناه تا مىتوانند چشم مىپوشند و اعمال و نيّات خير و مؤثّر در كمال را اگرچه اندك باشد ثبت و نگهدارى مىكنند و آن را مىافزايند و از اين طريق انسان را در مسير كرامت و تكامل كه قانون اصيل عالم است پيش مىبرند.
آنچه در روايات معصومين در اوصاف اين فرشتگان آمده مطابق همين حقيقت است.
كلام شيخ صدوق درباره فرشتگان
خلاصه اين روايات را شيخ صدوق رحمه الله چنين بيان كرده است:
«هيچ بندهاى نيست مگر آن كه بر او دو فرشته گماشته شده است كه همه اعمال او را مىنويسند. كسى كه قصد كار نيكى نمايد و آن را انجام ندهد، برايش يك حسنه مىنويسند و اگر انجام دهد ده حسنه مىنويسند. او اگر قصد سيّئه نمايد آن را نمىنويسند تا آن كه انجام دهد و چون انجام داد تا هفت ساعت از نوشتن آن خوددارى مىكنند، تا اگر توبه كرد نمىنويسند و اگر توبه نكرد يك سيّئه مىنويسند. «2» اين فرشتهها هر عمل كوچك و بزرگ تا دميدن در خاكستر را مىنويسند؛ تا مرد مسلمان ساكت است «محسن» نوشته مىشود و چون سخن گفت «محسن» يا «مُسىء» شمرده مىشود.
حفظ و ثبت اعمال به وسيله اين گونه حافظان به صورت محيط سرسبز و نعمتهاى پايدارى درمىآيد كه ابرار در آن با خوشى و رفاه به سر مىبرند و به صورت دوزخ درمىآيد كه فجّار در آن مىسوزند.
شيخ صدوق رحمه الله از ائمه معصومين عليهم السلام نقل مىكند كه:
جاى اين دو فرشته از وجود فرزند آدم، در تَرقُوتين «3» مىباشد. آن كه سمت راست است نيكىها را مىنويسد و آن كه سمت چپ است بدىها را؛ اعمال بنده را دو فرشته در روز و دو فرشته در شب مىنويسند. «4» اين بيان كه جاى اين نوع فرشتگان را از وجود آدمى در ترقوتين نشان داده است، مثل و تشبيهى است مانند:
وَ نَحْنُ أقْرَبُ إلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ» «5»
و ما به او از رگ گردن نزديكتريم.
و شايد محلّ واقعى يا جاى عمل اين گونه فرشتگان از اين جهت در ترقوتين مىباشد كه مركز اعصاب و معبر شريانها و وريدهاى بزرگ و مفصل ميان سر و بدن است؛ از همين مركز، اراده و فرمان منجّز به سوى اعضا و عمل و حركت مىگذرد و احساسات و انفعالها كه در سراسر بدن و خون و قلب حادث مىشود به دستگاه مغز مىرسد و پيوسته محلّ بروز عمل و عكسالعمل مىباشد.
ديگر دستگاههاى بدن و نسوج مختلف، متأثر از انعكاسات پى در پى و مختلفى مىگردند كه به وسيله اعصاب و جريان خون از اين مفصل در آنها منعكس و ثبت مىشود و همه سلولهاى بدن صفحاتى براى ثبت اين انعكاسات مىباشند و سپس از آنها در نسل و صفحات نفوس و اعضاى انسان و اجزا و طبيعت و زمان ثبت مىشوند.
مراقبان انسان در كلام امام على عليه السلام
اميرالمؤمنين عليه السلام منشأ و محلّ و رستنگاه اين مراقبان و نگهبانان را، در نفس و همه جوارح انسان نشان داده است:
«بدانيد بندگان خدا كه بر شما مراقبانى (رَصَداً) از نفوس شما و جاسوسانى (عُيُوناً) از جوارح شما و نگهبانان راستينى (حُفّاظَ صِدْقٍ) هست كه پيوسته اعمال شما و شماره نفسهاى شما را نگه مىدارند.
نه تاريكى شب ديجور شما را از چشم آنان پوشيده مىدارد و نه درهاى سخت و بسته از نفوذ آنها شما را دربرمىگيرد.» «6» از اين بيان اميرالمؤمنين عليه السلام معلوم مىشود كه اين نگهبانان از اعماق نفس و جوارح انسان كه مراكز انديشه و عملاند رستهاند، بنابراين صفحات ثبت و ضبط آنها بايد نخست، نفس انسان و جوارح باشد.
وَ كُلَّ إنْسانٍ الْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقيهُ مَنْشوراً* اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً» «7»
و عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نمودهايم، و روز قيامت نوشتهاى را [كه كتاب عمل اوست] براى او بيرون مىآوريم كه آن را پيش رويش گشوده مىبيند. [به او مىگويند:] كتاب خود را بخوان، كافى است كه امروز خودت بر خود حسابگر باشى.
از اين آيه نيز معلوم مىشودكه نامه اعمال و نويسندگان آن در وجود و با خود انسان هستند؛ نامه هر كس پيچيده و فشرده است و در روز قيامت گشوده و باز مىشود.» «8»
تفسيرى بر سجين و كتاب مرقوم
«كَلّا إنَّ كِتابَ الْفُجّارِ لَفى سِجّينٍ* وَ مَآ أَدْرَيكَ مَا سِجّينٌ* كِتابٌ مَرْقُومٌ» «9»
اينچنين نيست كه مىپندارند [در آن روز] يقيناً پرونده بدكاران در سجّين است.* و تو چه مىدانى كه سجّين چيست؟* قضا و سرنوشتى حتمى [براى خائنان] است.
سجّين به قرينه وزن مبالغه و تقابل با علّيّين، به معناى زندان بس سخت مىباشد كه گويا سختى و تنگى آن افزوده مىشود: گمان و ناباورى مطفّفين هيچ درست نيست؛ چه، در حقيقت نوشته يا نوشتن تبهكاران درباره و در شأن، يا در محيط يا در جهت سجّين است؛ بنابراين معنى سجّين زندان و محيط عذاب و رنج است كه انديشه و عمل تبهكاران در جهت آن پيش مىرود و ثبات مىيابد.
اين معنا موافق است با آنچه مفسران گفته يا نقل كردهاند:
«روح تبهكاران از آسمانها به سوى زمين و از زمين به سوى سجّين رانده مىشود كه محلّ سپاهيان ابليس است.»
سجّين از چاههاى جهنّم است، سجّين نام كتاب جامع ديوان شرّ است كه در آن اعمال آنها ثبت مىشود. زندان ابدى تبهكاران را كه هميشه و با انواع عذاب در آن گرفتارند با تمثيل و تشبيه و مقايسه با سختترين زندانهاى دنيا نمىتوان شناخت.
آن زندان را به صورت ثبت شده اعمال تبهكاران و ستمكاران مىسازد و با اصرار به تبهكارى و گناه، ديوارهاى آن هر چه ضخيمتر و بلندتر و اعماق آن بيشتر مىگردد و از در و ديوار و محيط آن دود و آتشى برمىخيزد كه آتشگيره و افروزندهاش انسان گناهپيشه و اعمال او مىباشد و در آن نسيم رحمتى نمىوزد. آن زندان را جز از طريق وحى و انديشه برتر نمىتوان شناخت: وَ ما أدْريكَ ما سِجّينٌ».
دو كلمه: كتابٌ مَرْقومٌ تعريف و توصيف كوتاهى است براى اهل نظر و انديشمندان، تا رابطه عمل و ثبات آن را با نهايت بروز آن دريابند و از دريچه اين آيه و از دور به چگونگى سجّين نظر كنند.
سجّين كتاب است، چون صورت ثبت شده اعمالى است كه در جهت محدود و اقشار طبيعت و هبوطگاه غرايز حيوانى و در خلاف جهت تعالى انسان مىباشد؛ مرقوم است؛ زيرا تا اعمال، سخت و بارز و محكم نشود و از هر سو انسان را فرانگيرد، با تحوّل و توبه راه گريز از آن باز است، همين كه اعمال به صورت عادات سپس مَلكات و خويهاى بارز و ثابت درآمد و بندها و ديوارهاى آن محكم شد راه گريز از آن دشوار يا محال مىشود و از هر سو و هر جهت ديدگاه بينش را مىپوشاند و روح آزاد و بلندپرواز آدمى را در بند مىگيرد و منافذ ادراك را جز در مسير سجّين و به سوى جهنّم مىبندد.
تبهكاران سركش و ستم پيشه كه با طوفان شهوات و خودخواهيشان بندهاى اخلاقى و وجدانى و قانونى را پاره مىكنند و مىكوشند تا از هر قيد و بندى آزاد شوند چنان در همين جهان رفتار و خوهايشان مكتوب و مرقوم مىگردد و به بندهاى عادات و در ميان ديوارهاى گناه و سركشى سجّين خود گرفتار و زندانى مىشوند كه ديگر هيچ گونه خير و صلاح خود و ديگران را نمىبينند و در آن نمىانديشند و چنان گرفتار انعكاس اعمال و تضاد و كشمكش درونى و وحشتزدگى ناشى از آنها مىگردند كه از سايه خود مىهراسند و از لذّات عقلى و بهرهمندى از جمال هستى يكسره محروم مىشوند و تنها راه آسايش و خوشى را در تخدير احساس و اغفال عقل خود مىيابند و چنان از قلوب و عواطف خلق و رحمت خالق رانده مىگردند كه با همه به دشمنى برمىخيزند و با نظر بد و كينهتوزى مىنگرند؛ اينها در ميان دوستان و محافظان خود محروم و زندانى مىشوند و اين زندان پيوسته تنگتر و دشوارتر مىگردد تا سراسر جهان و هستى براى چنين زندانى، بندى به صورت زندانى وحشتزا و پر از شكنجه مىنمايد.» «10» حضرت سجّاد عليه السلام به پيشگاه حضرت ربّالعزّه عرضه مىدارد:
«الهى! زحمت و رنج ما را بر نويسندگان گرامى آسان گردان و نامههاى ما را از حسنات و نيكىهاى ما پُر ساز و ما را نزد آنان به بدى كردارهاى خود رسوا مكن.»
اگر كسى بخواهد پرونده و كتابى پاك و نورانى و ملكوتى و مورد رضايت حق داشته باشد و در قيامت در صف سر بلندان و عاشقان و مخلصان قرار گيرد، بايد در وادى معرفت قدم زند و دل از نور حقيقت با كمك نبوّت و امامت روشن سازد و تمام حركات و اعمال خود را هماهنگ با واقعيتهاى الهّيه نمايد و پروانهسان در عشق محبوب بسوزد تا از او هويّتى جز هويّت حق نماند و پروانهسان در عشق محبوب بسوزد تا از او هويّتى جز هويّت حق نماند كه ادعا و سهلانگارى و سستى و عافيتطلبى نه اين كه نفعى ندارد، بلكه محركهايى است كه انسان را از آسمان به زمين رانده و به چاه سجّين در مىاندازد.
در هر صورت ساعات پرقيمت روز را با توجّه به حضرت حق و ياد قيامت و اين كه فرشتگان مأمور حفظ عمل، تمام حركات انسان را به دستور خداوند مىنويسند و ثبت و ضبط مىكنند و با عمل صالح و اداى واجبات و كسب حلال و رفع حاجت حاجتمندان و نياز نيازداران، قدردانى كنيد تا به سعادت ابدى نايل گشته و از حسرت و پشيمانى غير قابل جبران در امان مانده، به لطف و عنايت و رحمت واسعه حضرت محبوب به بهشت عنبر سرشت و رضوان اللَّه اكبر و همنشينى با انبيا و شهدا و صدّيقين و صالحين برسيد.
پایگاه عرفان
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum76/thread46977.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png محبّ الزهراء
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر