سعدی شیعه
عارف بزگوار جناب سعدی می فرماید:
غیر از علی (ع) كه لایق پیغمبری بود *** گر خواجه رسل نبُدی ختم انبیاء ؟
فردا كه هر كسی به شفیعی زنند دست *** دست منست و دامن معصوم مرتضی(ع)
این اشعار كه در نسخه های قدیمی دیوان اشعار جناب سعدی آمده است دلیل بسیار محكمی بر شیعه بودن ایشان است. و نباید به صرف دستكاری هایی در آثار آنان و ایضا بخاطر تقیه ایشان در بعضی اوقات ، آنان را سنی نامید.
و سعدی در جایی دیگر فرمود:
منم از جان شدم مولای حیدر *** امیرالمومنین آن شاه صفدر
( مولا در بیت بالا به معنای عبد است)
علی كو را خدا بی شك ولی خواند *** به امر حق ولی كردش پیمبر
گهی از قوتش دین گشته فربه *** گهی از ضربت او كفر لاغر
گهی درنده دل در سینه عَمرو *** گهی ریزنده خون از حلق عنتر
گهر بر دوش احمد بود پایش *** گهی بر تاركش از علم افسر
گهی زو قلعه اسلام، آباد *** گهی بركنده در از حصن خیبر
گهی شاه و گهی دستور و گه میر *** گهی قاضی، گهی مفتی گهی در
به حق پادشاه هر دو عالم *** خدای بی نیاز فرد اكبر
به حق آسمانها و ملائك *** كز آنجا هیچ جایی نیست برتر
به پنج اركان شرع و هفت اقلیم *** به نه چرخ و ده و دو برج دیگر
به كرسی و به عرش و لوح محفوظ *** به حق جبرئیل آن خوب منظر
به میكائیل و اسرافیل و صورش *** به عزرائیل و حول گور منكر
به تورات و زبور و صحف و انجیل *** به حق حرمت هر چار دفتر
به حق آیت الكرسی و یاسین *** به حق سوره طاها سراسر
به حق آدم و نوح ستوده *** به حق هر دو شیث دادگستر
به درد یحیی و درمان لقمان *** به ذی القرنین و لوط نیك منظر
به موسی و به كوه طور سینا *** به عیسی كو بُد از عصیان مطهّر
به رنج اهل بیت و آه زهرا(س) *** به خون ناحق شبیر و شبّر
( مراد از شبیر و شبر ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند)
به آن روزی كه وحی آمد نبی را *** كه از پالان اشتر ساخت منبر
( مراد روز غدیر خم است)
كه بعد از مصطفی در عالم كل *** نبُد فاضلتر و بهتر ز حیدر
پس از احمد امام حق علی دان *** كه بُد او نفس معصوم مطهّر
مسلم شد سلونی گفتن او *** كه علم مصطفی را بود او در
( تنها فردی كه چنین جراتی داشت تا به مردم بگوید: هرچه كه می خواهید از من بپرسید علی (ع) بود و دیگران چنین جرات و شهامت و دانایی را نداشتند چرا كه علی (ع) در و باب علم پیمبر (ص) بود.)
یقین اندر سخا و علم و عصمت *** ز پیغمبر نبود او هیچ كمتر
كه بُد اندر همه آفاق و عالم *** كه خور باز آمد از بهرش ز خاور
چه گویم وصف آن شاهی كه جبریل *** گهی مداح بودش گاه چاكر
اگر چه مدح گویانند بسیار *** به طبع دوستان، مدح نو خوشتر
از آن گفتم كه تا خلقان بدانند *** كه سعدی زین سعادت نیست بی بر
ایا سعدی تو نیكو اعتقادی *** ز دین و اعتقاد خویش بر خور
این اشعار در کتاب شریف مجالس المومنین جناب قاضی نورالله شهید آمده است.
برگرفته از نوار شرح گلستان سعدی شماره 1و2 استاد صمدی آملی حفظه الله
عارف بزگوار جناب سعدی می فرماید:
غیر از علی (ع) كه لایق پیغمبری بود *** گر خواجه رسل نبُدی ختم انبیاء ؟
فردا كه هر كسی به شفیعی زنند دست *** دست منست و دامن معصوم مرتضی(ع)
این اشعار كه در نسخه های قدیمی دیوان اشعار جناب سعدی آمده است دلیل بسیار محكمی بر شیعه بودن ایشان است. و نباید به صرف دستكاری هایی در آثار آنان و ایضا بخاطر تقیه ایشان در بعضی اوقات ، آنان را سنی نامید.
و سعدی در جایی دیگر فرمود:
منم از جان شدم مولای حیدر *** امیرالمومنین آن شاه صفدر
( مولا در بیت بالا به معنای عبد است)
علی كو را خدا بی شك ولی خواند *** به امر حق ولی كردش پیمبر
گهی از قوتش دین گشته فربه *** گهی از ضربت او كفر لاغر
گهی درنده دل در سینه عَمرو *** گهی ریزنده خون از حلق عنتر
گهر بر دوش احمد بود پایش *** گهی بر تاركش از علم افسر
گهی زو قلعه اسلام، آباد *** گهی بركنده در از حصن خیبر
گهی شاه و گهی دستور و گه میر *** گهی قاضی، گهی مفتی گهی در
به حق پادشاه هر دو عالم *** خدای بی نیاز فرد اكبر
به حق آسمانها و ملائك *** كز آنجا هیچ جایی نیست برتر
به پنج اركان شرع و هفت اقلیم *** به نه چرخ و ده و دو برج دیگر
به كرسی و به عرش و لوح محفوظ *** به حق جبرئیل آن خوب منظر
به میكائیل و اسرافیل و صورش *** به عزرائیل و حول گور منكر
به تورات و زبور و صحف و انجیل *** به حق حرمت هر چار دفتر
به حق آیت الكرسی و یاسین *** به حق سوره طاها سراسر
به حق آدم و نوح ستوده *** به حق هر دو شیث دادگستر
به درد یحیی و درمان لقمان *** به ذی القرنین و لوط نیك منظر
به موسی و به كوه طور سینا *** به عیسی كو بُد از عصیان مطهّر
به رنج اهل بیت و آه زهرا(س) *** به خون ناحق شبیر و شبّر
( مراد از شبیر و شبر ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند)
به آن روزی كه وحی آمد نبی را *** كه از پالان اشتر ساخت منبر
( مراد روز غدیر خم است)
كه بعد از مصطفی در عالم كل *** نبُد فاضلتر و بهتر ز حیدر
پس از احمد امام حق علی دان *** كه بُد او نفس معصوم مطهّر
مسلم شد سلونی گفتن او *** كه علم مصطفی را بود او در
( تنها فردی كه چنین جراتی داشت تا به مردم بگوید: هرچه كه می خواهید از من بپرسید علی (ع) بود و دیگران چنین جرات و شهامت و دانایی را نداشتند چرا كه علی (ع) در و باب علم پیمبر (ص) بود.)
یقین اندر سخا و علم و عصمت *** ز پیغمبر نبود او هیچ كمتر
كه بُد اندر همه آفاق و عالم *** كه خور باز آمد از بهرش ز خاور
چه گویم وصف آن شاهی كه جبریل *** گهی مداح بودش گاه چاكر
اگر چه مدح گویانند بسیار *** به طبع دوستان، مدح نو خوشتر
از آن گفتم كه تا خلقان بدانند *** كه سعدی زین سعادت نیست بی بر
ایا سعدی تو نیكو اعتقادی *** ز دین و اعتقاد خویش بر خور
این اشعار در کتاب شریف مجالس المومنین جناب قاضی نورالله شهید آمده است.
برگرفته از نوار شرح گلستان سعدی شماره 1و2 استاد صمدی آملی حفظه الله
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum84/thread46916.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png كبوتر حرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر