سلام
منبع : سایت استاد حورائی
در زندگی نکتههایی است که به ظاهر بسیار کوچک و پیشپا افتادهاند، اما رعایت همین نکات میتواند آثار بسیار مثبت و پیامدهای فوقالعاده ارزشمندی داشته باشد. درست مانند اینکه شما با فشار انگشت سبابهتان کلید کوچکی را میزنید و یک ساختمان را به طور کامل روشن میکنید. همینطور در زندگی خطاهایی است که شاید به نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشد، اما ارتکاب همین خطاهای ظاهراً کوچک میتواند فجایع عظیمی به بار بیاورد و زندگی را به کام همه تلخ کند. درست مانند وقتی که با یک جرقهی کوچک کبریت ،اتاقی که پُر از گاز است میتواند منفجر شود. آنتونی رابینز در یکی از کتابهای خود ماجرای شنیدنی را نقل میکند: « مسئولین یکی از کارخانههای بزرگ متوجه میشوند علیرغم اینکه هیچ مشکلی در چرخهی تولید نیست و به ظاهر همه چیز درست و سرجایش است اما شرکت هر ماه ضرر میدهد. آنها تیمی را موظف می کنند تا مشکل را پیدا کنند. پس از بررسیهای فراوان متوجه میشوند که عمدهی ضررها ناشی از بیدقتی کارگران کارخانه است که در انجام وظایفشان درست و دقیق عمل نمیکنند و همین بیدقتیهای ظاهراً کوچک ! در مجموع سبب زیانهای فراوانی میشود که عملاً سود کارخانه را از بین میبرد. آنها طرحهای متعددی ارائه دادند که به واسطهی آن انگیزهی کاری کارگران بیشتتر شود تا کارشان را با دقت بیشتری انجام دهند. از جمله این طرحها این بود که حقوق کارگران را افزایش دادند اما عملی کردن این پیشنهادها و افزایش دست مزد نتیجهای جدی و قابل توجهی به دنبال نداشت تا اینکه شخصی پیشنهاد داد برای هر کدام از کارگران روپوش و لباس جدیدی طراحی شود و پشت هر کدام از آنها واژهی «افزارمند» نوشته شود. تلاش شد آنها را پس از این به جای کارگر، «افزارمند» خطاب کنند و با آنها با احترام بیشتری برخورد شود. نکتهی جالب این بود که همین تغییر اسم و نوع رفتار محترمانه به این افزارمندان احساس بهتری داد. آنها احساس ارزشمندی بیشتری نسبت به خود و کارشان داشتند. به دنبال آن دقت رفتاریشان بسیار بیشتر شد و سودآوری کارخانه تغییر مثبت چشمگیری کرد. تعهدی برای احترام؛ همهی ما دوست داریم شخصیتمان مورد تکریم و احترام قرار گیرد. به طور طبیعی غالب ما احترامکنندگان را دوست داریم و نسبت به توهین کنندگانمان احساس خوبی نداریم. اگرچه مصادیق احترام و تکریم شخصیت بسیار فراوان است اما یکی از قدمهای اولیه این است که یکدیگر را محترمانه خطاب کنیم. محترمانه صدا کردن دیگران همان کار کوچکی است که میتواند پیامدهای مثبت بزرگی داشته باشد. البته ما کم و بیش نسبت به افراد غریبه و بیگانه این نکته را رعایت میکنیم که دیگران را با احترام صدا کنیم. اما عمدهی غفلتها و لغزشها و خطاهای رفتاری ما در محیط خانه است و اتفاقاً به همین دلیل است که ما تأثیرگذاریمان روی افراد خانواده چندان زیاد نیست. باید با خود متعهد شوید از این پس هرگز اعضای خانواده خصوصاً همسرتان را صرفاً با بیان نامش (به تنهایی) صدا نزنید. واژههایی همچون آقا، خانم، جان و عزیزم که به قبل و بعد اسم اضافه میشود میتواند نفوذی غیرقابل باور در قلب و روان طرف مقابل داشته باشد. شما با تعابیری همچون سمیرا خانم، آقا مهدی، الهه جان و ... به مخاطبتان اعلام میکنید که هم دوستداشتنی است و هم شایستهی احترام است. حتی میتوانید گاهی با الفاظی همچون پسر عزیزم، خانم گلم، شوهر خوبم و دختر ماهم یکدیگر را صدا بزنید. مهم این است که با خود پیمان ببندید یکدیگر را هرگز صرفاً با اسم صدا نزنید. باز هم تأکید میکنیم که شاید به نظر بیاید این مسأله کوچک و پیش پا افتاده است و چندان نمیتواند به گرمی و استحکام خانواده منجر شود ولی این صرفاً خطای ذهنی ماست. اهمیت این مسأله آنجا روشن میشود که ما بدانیم بسیاری از طلاقها و فروپاشیهای زندگی به واسطهی بیاحترامیهایی است که نقطهی شروعش شاید همین خطابها و صدا کردنهای غیرمحترمانه باشد. در این میان یک مانع ذهنی وجود دارد و آن این است که برخی فکر میکنند که اگر همسر و یا اعضای خانواده را محترمانه صدا بزنند و یا الفاظ خانم و آقا را به اسم او اضافه کنند این صمیمیت بین آنها را از بین میبرد و احساس غریبگی و بیگانگی به انسان میدهد. اما باید بگوییم اولاً شما میتوانید بسیار بیتکلف و صمیمانه با هم صحبت کنید و صرفاً در خطاب کردنهایتان محترمانهتر رفتار کنید، ثانیاً حتی در فرض اینکه این بیان کمی از میزان صمیمیت شما به حسب ظاهر بکاهد، اما این برای پایداری زندگیتان بهتر است از شرایطی که صمیمیت باشد و از احترام خبری نباشد. صمیمیت ، نه به قیمت بی احترامی توجه داشته باشید که در این میان دو لغزشگاه هم وجود دارد یعنی در دو موقعیت ما خطابهای محترمانهای نسبت به هم نداریم. یکی زمانی که صمیمیت ما بیشتر و بیشتر میشود. معمولاً وقتی دو نفر با یکدیگر خیلی انس میگیرند از سر دوست داشتن و احساس نزدیکی فراوان یکدیگر را به گونهای خطاب میکنند که چندان محترمانه نیست، تا جایی که گاهی از سر شوخی یکدیگر را با الفاظ غیرمؤدبانهای صدا میزنند. باید توجه داشت که این نه تنها به صمیمیت این دو نفر کمک نمی کند بلکه شروع یک کینه و کدورتهایی است که از همین جا و کمکم شکل میگیرد. لغزشگاه دیگر عصبانیت است. به هر حال این طبیعی است که گاهی شما از رفتار یکی از اعضای خانواده و به ویژه همسرتان عصبانی میشوید، اما این طبیعی نیست که این عصبانیت بخواهد منجر به بدزبانی و توهین شود. معمولاً برای ما بسیار سخت است که در شرایطی که از طرف فرد مقابلمان ناراحت و خشمگین هستیم بتوانیم با او محترمانه صحبت کنیم و مؤدبانه خطابش کنیم. بنابراین دقت و مراقب ما در عهد و تصمیممان برای خطاب های محترمانه اگرچه باید همیشگی باشد، اما خصوصاً در شرایط صمیمیت و عصبانیت باید بهطور خاصتر و ویژهتری لحاظ شود.
==============================
توجه و تحسین در زندگی نکتههایی است که به ظاهر بسیار کوچک و پیشپا افتادهاند، اما رعایت همین نکات میتواند آثار بسیار مثبت و پیامدهای فوقالعاده ارزشمندی داشته باشد. درست مانند اینکه شما با فشار انگشت سبابهتان کلید کوچکی را میزنید و یک ساختمان را به طور کامل روشن میکنید. همینطور در زندگی خطاهایی است که شاید به نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشد، اما ارتکاب همین خطاهای ظاهراً کوچک میتواند فجایع عظیمی به بار بیاورد و زندگی را به کام همه تلخ کند. درست مانند وقتی که با یک جرقهی کوچک کبریت ،اتاقی که پُر از گاز است میتواند منفجر شود.از اینرو به این نکات مثبت و منفی، کوچکهای بزرگ گفته میشود.هر روز صبح پس از آنکه شوهرش را برای رفتن به محل کار بدرقه میکرد، دست به کار میشد. خانه را عاشقانه تمیز و پاکیزه میکرد و برای آراستگی منزل بسیار تلاش میکرد. غالباً غذاهای دلخواه و موردپسند حمید (شوهرش) را تدارک میدید و در سفرهآرایی نهایت سلیقه را به خرج میداد.همچنین دقایقی قبل از آنکه شوهرش به خانه بازگردد به خود میرسید و در لباس پوشیدن و آرایش چنان دقت میکرد تا همه چیز در نگاه او زیبا، جذاب و خواستنی به نظر برسد. اما اکنون با اینکه چند ماهی بیشتر از زندگی مشترکش نگذشته بود انگیزهاش را از دست داده بود. فکرش را هم نمیکرد آن همه شور و شوق روزهای اول، اینقدر زود فروکش کند. همیشه در دوران مجردیاش به کارها و رفتارهای مادرش خرده میگرفت و مدام با خود فکر میکرد که اگر من ازدواج کنم چنین و چنان میکنم و برای گرمی و شیرینی زندگیام چیزی کم نمیگذارم و واقعاً هم کم نگذاشته بود. مشکل اینجا بود که اگر چه همه دوستان و فامیل او را تحسین میکردند و از خانهداری و کدبانوگری او، بسیار میگفتند. اما حمید کوچکترین واکنش مثبتی نشان نمیداد. هرچه او تلاش میکرد که از هر جهت خانه و زندگیاش ایدهآل باشد تا محیط خانه امنیت و آرامش داشته باشد، برای همسرش همه چیز عادی بود! او همانطور که به گلهای یاسی که دیروز از حیاط خانهی مادرش چیده بود و امروز با حوصله و سلیقهی فراوان روی میز صبحانه گذاشته بود تا همه چیز زیبا و معطر باشد نگاه میکرد چشمانش پُر از اشک شده بود. او حتی بعید میدانست حمید آن را دیده باشد . زیر لب میگفت: « من که از او چیزی نمیخواهم، فقط میخواهم یک جمله بگوید که متوجه این زحمتها و محبتها میشود و آنها را میبیند. فقط بگوید دیدم » یکی از نکات کوچک و ظریفی که البته آثار بسیار بزرگی به دنبال دارد توجه و تحسین است. همهی انسانها از اینکه مورد توجه قرار گیرند احساس خوبی دارند و از نادیده انگاشته شدن میرنجند. گاهی بیاعتناییها و بیتوجهیهای ما خواسته یا ناخواسته، لطمههای عاطفی شدیدی را به اطرافیانمان وارد میسازد که خود میتواند منشأ بروز یک سری ناهنجاریهای رفتاری شود. وقتی شما به محبتها و زحمتهایی که دیگران کشیدهاند توجه نشان میدهید آنها را دلگرم میکند و انگیزهی آنها را دو چندان میسازد. این توجه میتواند با تحسین و تشکر توأم باشد. *فقط 30 ثانیه؛ برای اینکه تأثیر بزرگ این کار کوچک را در زندگیتان ببینید به عنوان یک مرد واقعاً خود را متعهد کنید و به خود قول بدهید که از این پس در بدو ورود به خانه (قبل از اینکه لباستان از تن دربیاورید) اتفاقهای مثبتی را که در همسر یا فضای خانه رخ داده است را پیدا کنید و مورد توجه قرار دهید. اعلام کنید که آنها را دیدید و برایتان مهم، قابل درک و ستودنی است. حتی اگر همسرتان صرفاً موهایش را برای شما شانه کرده است آن را مورد توجه قرار دهید.او را در شرایطی قرار ندهید که مجبور شود از شما بپرسد چیزی در من تغییر نکرده است ؟ لحظاتی در فضای خانهتان راه بروید. دقت کنید که نسبت به صبح که از خانه بیرون میرفتید چه تغییرات مثبتی ایجاد شده است، آنها را ببینید و تشکر و تحسین کنید. مثلاً بگویید :« بَه بَه چقدر کمد لباسها مرتب شده! چقدر با سلیقه! وای چه غذای خوشمزهای! معلومه که خیلی وقت گذاشتی! حتماً بچهها هم حسابی اذیتت کردهاند.» مطمئن باشید. همین یکی دو جمله شما بسیار تأثیرگذار است. همچنین به عنوان یک زن نیز خود را متعهد سازید که در لحظهی ورود همسرتان به خانه او و زحماتش را مورد توجه قرار دهید. مثلاً : « حتماً از صبح خیلی خسته شدی. چه میوههای خوبی خریدی. ممنون که با همهی خستگی که ناشی از کار بیرون داشتی وقت گذاشتی. ضمناً شوفاژهایی را که دیروز راه انداختی واقعاً خونه رو گرم کرد، ممنون که به فکر بودی.» *چیزی مانع نشود؛ شاید به نظر شما بیاید که آنچه طرف مقابل انجام داده کار کوچکی بوده و یا صرفاٌ انجام وظیفه بوده است و از این جهت آن را مورد توجه قرار ندهید. اما یادتان باشد اگر دوست دارید این کارهای کوچک و انجام وظیفهها تکرار شود و توسعه یابد و با احساس مسئولیتپذیری بیشتری انجام شود باید به آن توجه نشان دهید. ضمن اینکه بسیار تفاوت میکند که کسی کاری را از سر اجبار و وظیفه انجام دهد یا اینکه عاشقانه و مهربانانه به آن مبادرت ورزد. قطعاً توجه و تحسین میتواند این عشق و دلسوزی را جایگزین اجبار و اکراه کند. شاید هم نگران این باشید که با این توجه نشان دادنها طرف مقابلتان لوس، پُررو و پُرتوقع شود و از این جهت بیاعتنایی میکنید، اما در این صورت نیز یادتان باشد آنقدر که بیتوجهی های شما زندگی را سرد میکند و باعث بیانگیزگی میشود لوس و پُرتوقع شدن طرف مقابل آسیب زننده نیست. ضمن اینکه اساساً این نگرانی، نگرانی بیجایی است. بنابراین مراقب باشید که نه کارهای طرف مقابل را کوچک بیانگارید و نه غرور و ترس مانع این شود. نکتهی آخر اینکه از آنجا که این کوچکِ بزرگ ( توجه و تحسین) پیامدهای بسیار عالی دارد و هر رابطهای را میتواند تقویت کند دقت کنید که این میتواند در رابطههای دیگر نیز به کار گرفته شود و صرفاً ویژهی همسران نیست. به عنوان یک فرزند به زحمتها و محبتهای والدینتان توجه نشان دهید، به عنوان یک پدر یا مادر به رفتارهای مثبت فرزندتان توجه نشان دهید و هم چنین به عنوان یک خواهر، برادر، همکار، همسایه، فامیل و ... این اصل را زندگی کنید.
منبع : سایت استاد حورائی
در زندگی نکتههایی است که به ظاهر بسیار کوچک و پیشپا افتادهاند، اما رعایت همین نکات میتواند آثار بسیار مثبت و پیامدهای فوقالعاده ارزشمندی داشته باشد. درست مانند اینکه شما با فشار انگشت سبابهتان کلید کوچکی را میزنید و یک ساختمان را به طور کامل روشن میکنید. همینطور در زندگی خطاهایی است که شاید به نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشد، اما ارتکاب همین خطاهای ظاهراً کوچک میتواند فجایع عظیمی به بار بیاورد و زندگی را به کام همه تلخ کند. درست مانند وقتی که با یک جرقهی کوچک کبریت ،اتاقی که پُر از گاز است میتواند منفجر شود. آنتونی رابینز در یکی از کتابهای خود ماجرای شنیدنی را نقل میکند: « مسئولین یکی از کارخانههای بزرگ متوجه میشوند علیرغم اینکه هیچ مشکلی در چرخهی تولید نیست و به ظاهر همه چیز درست و سرجایش است اما شرکت هر ماه ضرر میدهد. آنها تیمی را موظف می کنند تا مشکل را پیدا کنند. پس از بررسیهای فراوان متوجه میشوند که عمدهی ضررها ناشی از بیدقتی کارگران کارخانه است که در انجام وظایفشان درست و دقیق عمل نمیکنند و همین بیدقتیهای ظاهراً کوچک ! در مجموع سبب زیانهای فراوانی میشود که عملاً سود کارخانه را از بین میبرد. آنها طرحهای متعددی ارائه دادند که به واسطهی آن انگیزهی کاری کارگران بیشتتر شود تا کارشان را با دقت بیشتری انجام دهند. از جمله این طرحها این بود که حقوق کارگران را افزایش دادند اما عملی کردن این پیشنهادها و افزایش دست مزد نتیجهای جدی و قابل توجهی به دنبال نداشت تا اینکه شخصی پیشنهاد داد برای هر کدام از کارگران روپوش و لباس جدیدی طراحی شود و پشت هر کدام از آنها واژهی «افزارمند» نوشته شود. تلاش شد آنها را پس از این به جای کارگر، «افزارمند» خطاب کنند و با آنها با احترام بیشتری برخورد شود. نکتهی جالب این بود که همین تغییر اسم و نوع رفتار محترمانه به این افزارمندان احساس بهتری داد. آنها احساس ارزشمندی بیشتری نسبت به خود و کارشان داشتند. به دنبال آن دقت رفتاریشان بسیار بیشتر شد و سودآوری کارخانه تغییر مثبت چشمگیری کرد. تعهدی برای احترام؛ همهی ما دوست داریم شخصیتمان مورد تکریم و احترام قرار گیرد. به طور طبیعی غالب ما احترامکنندگان را دوست داریم و نسبت به توهین کنندگانمان احساس خوبی نداریم. اگرچه مصادیق احترام و تکریم شخصیت بسیار فراوان است اما یکی از قدمهای اولیه این است که یکدیگر را محترمانه خطاب کنیم. محترمانه صدا کردن دیگران همان کار کوچکی است که میتواند پیامدهای مثبت بزرگی داشته باشد. البته ما کم و بیش نسبت به افراد غریبه و بیگانه این نکته را رعایت میکنیم که دیگران را با احترام صدا کنیم. اما عمدهی غفلتها و لغزشها و خطاهای رفتاری ما در محیط خانه است و اتفاقاً به همین دلیل است که ما تأثیرگذاریمان روی افراد خانواده چندان زیاد نیست. باید با خود متعهد شوید از این پس هرگز اعضای خانواده خصوصاً همسرتان را صرفاً با بیان نامش (به تنهایی) صدا نزنید. واژههایی همچون آقا، خانم، جان و عزیزم که به قبل و بعد اسم اضافه میشود میتواند نفوذی غیرقابل باور در قلب و روان طرف مقابل داشته باشد. شما با تعابیری همچون سمیرا خانم، آقا مهدی، الهه جان و ... به مخاطبتان اعلام میکنید که هم دوستداشتنی است و هم شایستهی احترام است. حتی میتوانید گاهی با الفاظی همچون پسر عزیزم، خانم گلم، شوهر خوبم و دختر ماهم یکدیگر را صدا بزنید. مهم این است که با خود پیمان ببندید یکدیگر را هرگز صرفاً با اسم صدا نزنید. باز هم تأکید میکنیم که شاید به نظر بیاید این مسأله کوچک و پیش پا افتاده است و چندان نمیتواند به گرمی و استحکام خانواده منجر شود ولی این صرفاً خطای ذهنی ماست. اهمیت این مسأله آنجا روشن میشود که ما بدانیم بسیاری از طلاقها و فروپاشیهای زندگی به واسطهی بیاحترامیهایی است که نقطهی شروعش شاید همین خطابها و صدا کردنهای غیرمحترمانه باشد. در این میان یک مانع ذهنی وجود دارد و آن این است که برخی فکر میکنند که اگر همسر و یا اعضای خانواده را محترمانه صدا بزنند و یا الفاظ خانم و آقا را به اسم او اضافه کنند این صمیمیت بین آنها را از بین میبرد و احساس غریبگی و بیگانگی به انسان میدهد. اما باید بگوییم اولاً شما میتوانید بسیار بیتکلف و صمیمانه با هم صحبت کنید و صرفاً در خطاب کردنهایتان محترمانهتر رفتار کنید، ثانیاً حتی در فرض اینکه این بیان کمی از میزان صمیمیت شما به حسب ظاهر بکاهد، اما این برای پایداری زندگیتان بهتر است از شرایطی که صمیمیت باشد و از احترام خبری نباشد. صمیمیت ، نه به قیمت بی احترامی توجه داشته باشید که در این میان دو لغزشگاه هم وجود دارد یعنی در دو موقعیت ما خطابهای محترمانهای نسبت به هم نداریم. یکی زمانی که صمیمیت ما بیشتر و بیشتر میشود. معمولاً وقتی دو نفر با یکدیگر خیلی انس میگیرند از سر دوست داشتن و احساس نزدیکی فراوان یکدیگر را به گونهای خطاب میکنند که چندان محترمانه نیست، تا جایی که گاهی از سر شوخی یکدیگر را با الفاظ غیرمؤدبانهای صدا میزنند. باید توجه داشت که این نه تنها به صمیمیت این دو نفر کمک نمی کند بلکه شروع یک کینه و کدورتهایی است که از همین جا و کمکم شکل میگیرد. لغزشگاه دیگر عصبانیت است. به هر حال این طبیعی است که گاهی شما از رفتار یکی از اعضای خانواده و به ویژه همسرتان عصبانی میشوید، اما این طبیعی نیست که این عصبانیت بخواهد منجر به بدزبانی و توهین شود. معمولاً برای ما بسیار سخت است که در شرایطی که از طرف فرد مقابلمان ناراحت و خشمگین هستیم بتوانیم با او محترمانه صحبت کنیم و مؤدبانه خطابش کنیم. بنابراین دقت و مراقب ما در عهد و تصمیممان برای خطاب های محترمانه اگرچه باید همیشگی باشد، اما خصوصاً در شرایط صمیمیت و عصبانیت باید بهطور خاصتر و ویژهتری لحاظ شود.
==============================
توجه و تحسین در زندگی نکتههایی است که به ظاهر بسیار کوچک و پیشپا افتادهاند، اما رعایت همین نکات میتواند آثار بسیار مثبت و پیامدهای فوقالعاده ارزشمندی داشته باشد. درست مانند اینکه شما با فشار انگشت سبابهتان کلید کوچکی را میزنید و یک ساختمان را به طور کامل روشن میکنید. همینطور در زندگی خطاهایی است که شاید به نظر ما اهمیت چندانی نداشته باشد، اما ارتکاب همین خطاهای ظاهراً کوچک میتواند فجایع عظیمی به بار بیاورد و زندگی را به کام همه تلخ کند. درست مانند وقتی که با یک جرقهی کوچک کبریت ،اتاقی که پُر از گاز است میتواند منفجر شود.از اینرو به این نکات مثبت و منفی، کوچکهای بزرگ گفته میشود.هر روز صبح پس از آنکه شوهرش را برای رفتن به محل کار بدرقه میکرد، دست به کار میشد. خانه را عاشقانه تمیز و پاکیزه میکرد و برای آراستگی منزل بسیار تلاش میکرد. غالباً غذاهای دلخواه و موردپسند حمید (شوهرش) را تدارک میدید و در سفرهآرایی نهایت سلیقه را به خرج میداد.همچنین دقایقی قبل از آنکه شوهرش به خانه بازگردد به خود میرسید و در لباس پوشیدن و آرایش چنان دقت میکرد تا همه چیز در نگاه او زیبا، جذاب و خواستنی به نظر برسد. اما اکنون با اینکه چند ماهی بیشتر از زندگی مشترکش نگذشته بود انگیزهاش را از دست داده بود. فکرش را هم نمیکرد آن همه شور و شوق روزهای اول، اینقدر زود فروکش کند. همیشه در دوران مجردیاش به کارها و رفتارهای مادرش خرده میگرفت و مدام با خود فکر میکرد که اگر من ازدواج کنم چنین و چنان میکنم و برای گرمی و شیرینی زندگیام چیزی کم نمیگذارم و واقعاً هم کم نگذاشته بود. مشکل اینجا بود که اگر چه همه دوستان و فامیل او را تحسین میکردند و از خانهداری و کدبانوگری او، بسیار میگفتند. اما حمید کوچکترین واکنش مثبتی نشان نمیداد. هرچه او تلاش میکرد که از هر جهت خانه و زندگیاش ایدهآل باشد تا محیط خانه امنیت و آرامش داشته باشد، برای همسرش همه چیز عادی بود! او همانطور که به گلهای یاسی که دیروز از حیاط خانهی مادرش چیده بود و امروز با حوصله و سلیقهی فراوان روی میز صبحانه گذاشته بود تا همه چیز زیبا و معطر باشد نگاه میکرد چشمانش پُر از اشک شده بود. او حتی بعید میدانست حمید آن را دیده باشد . زیر لب میگفت: « من که از او چیزی نمیخواهم، فقط میخواهم یک جمله بگوید که متوجه این زحمتها و محبتها میشود و آنها را میبیند. فقط بگوید دیدم » یکی از نکات کوچک و ظریفی که البته آثار بسیار بزرگی به دنبال دارد توجه و تحسین است. همهی انسانها از اینکه مورد توجه قرار گیرند احساس خوبی دارند و از نادیده انگاشته شدن میرنجند. گاهی بیاعتناییها و بیتوجهیهای ما خواسته یا ناخواسته، لطمههای عاطفی شدیدی را به اطرافیانمان وارد میسازد که خود میتواند منشأ بروز یک سری ناهنجاریهای رفتاری شود. وقتی شما به محبتها و زحمتهایی که دیگران کشیدهاند توجه نشان میدهید آنها را دلگرم میکند و انگیزهی آنها را دو چندان میسازد. این توجه میتواند با تحسین و تشکر توأم باشد. *فقط 30 ثانیه؛ برای اینکه تأثیر بزرگ این کار کوچک را در زندگیتان ببینید به عنوان یک مرد واقعاً خود را متعهد کنید و به خود قول بدهید که از این پس در بدو ورود به خانه (قبل از اینکه لباستان از تن دربیاورید) اتفاقهای مثبتی را که در همسر یا فضای خانه رخ داده است را پیدا کنید و مورد توجه قرار دهید. اعلام کنید که آنها را دیدید و برایتان مهم، قابل درک و ستودنی است. حتی اگر همسرتان صرفاً موهایش را برای شما شانه کرده است آن را مورد توجه قرار دهید.او را در شرایطی قرار ندهید که مجبور شود از شما بپرسد چیزی در من تغییر نکرده است ؟ لحظاتی در فضای خانهتان راه بروید. دقت کنید که نسبت به صبح که از خانه بیرون میرفتید چه تغییرات مثبتی ایجاد شده است، آنها را ببینید و تشکر و تحسین کنید. مثلاً بگویید :« بَه بَه چقدر کمد لباسها مرتب شده! چقدر با سلیقه! وای چه غذای خوشمزهای! معلومه که خیلی وقت گذاشتی! حتماً بچهها هم حسابی اذیتت کردهاند.» مطمئن باشید. همین یکی دو جمله شما بسیار تأثیرگذار است. همچنین به عنوان یک زن نیز خود را متعهد سازید که در لحظهی ورود همسرتان به خانه او و زحماتش را مورد توجه قرار دهید. مثلاً : « حتماً از صبح خیلی خسته شدی. چه میوههای خوبی خریدی. ممنون که با همهی خستگی که ناشی از کار بیرون داشتی وقت گذاشتی. ضمناً شوفاژهایی را که دیروز راه انداختی واقعاً خونه رو گرم کرد، ممنون که به فکر بودی.» *چیزی مانع نشود؛ شاید به نظر شما بیاید که آنچه طرف مقابل انجام داده کار کوچکی بوده و یا صرفاٌ انجام وظیفه بوده است و از این جهت آن را مورد توجه قرار ندهید. اما یادتان باشد اگر دوست دارید این کارهای کوچک و انجام وظیفهها تکرار شود و توسعه یابد و با احساس مسئولیتپذیری بیشتری انجام شود باید به آن توجه نشان دهید. ضمن اینکه بسیار تفاوت میکند که کسی کاری را از سر اجبار و وظیفه انجام دهد یا اینکه عاشقانه و مهربانانه به آن مبادرت ورزد. قطعاً توجه و تحسین میتواند این عشق و دلسوزی را جایگزین اجبار و اکراه کند. شاید هم نگران این باشید که با این توجه نشان دادنها طرف مقابلتان لوس، پُررو و پُرتوقع شود و از این جهت بیاعتنایی میکنید، اما در این صورت نیز یادتان باشد آنقدر که بیتوجهی های شما زندگی را سرد میکند و باعث بیانگیزگی میشود لوس و پُرتوقع شدن طرف مقابل آسیب زننده نیست. ضمن اینکه اساساً این نگرانی، نگرانی بیجایی است. بنابراین مراقب باشید که نه کارهای طرف مقابل را کوچک بیانگارید و نه غرور و ترس مانع این شود. نکتهی آخر اینکه از آنجا که این کوچکِ بزرگ ( توجه و تحسین) پیامدهای بسیار عالی دارد و هر رابطهای را میتواند تقویت کند دقت کنید که این میتواند در رابطههای دیگر نیز به کار گرفته شود و صرفاً ویژهی همسران نیست. به عنوان یک فرزند به زحمتها و محبتهای والدینتان توجه نشان دهید، به عنوان یک پدر یا مادر به رفتارهای مثبت فرزندتان توجه نشان دهید و هم چنین به عنوان یک خواهر، برادر، همکار، همسایه، فامیل و ... این اصل را زندگی کنید.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1RSZ5ZR
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر