امیرالمؤمنین علیه السلام همرتبه است با خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم
علامه شیخ ابوالمکارم علاء الدین سمنانی (۷۳۶) در عروة الوثقی پس از نقل حدیث منزلت و حدیت من کنت مولاه و دعای اللهم وال من والاه و اعتراف به اتفاق صحت آنها می نویسد:
فصار علی سید الاولیاء و کان قلبه علی قلب محمد علیه (و اله) التحیة و السلام
سپس می نویسد: به همین سر اشاره دارد سید صدیقین (سید الکاذبین) رفیق غار پیامبر ابوبکر هنگامی که ابوعبیده جراح را برای احضار (امیرالمؤمنین) علی علیه السلام فرستاد (اعتراف کرد) و گفت:
یا ابا عبیده!انت امین هذه الامة ابعثک الی من هو فی مرتبة من فقدناه بالامس نبغی ان تتکلّم عنده بحسن الادب
ای اباعبیده! تو امین امت هستی تو را به دنبال کسی می فرستم که در مرتبه کسی بود که دیروز از دست دادیم (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم) سزاوار است که با حسن ادب در نزد او سخن بگوئی.
الغدیر: ج۱، ص۲۹۷.
سوال این جاست که:
مقام و مرتبت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم چیست؟ آیا جز این است که مقام نبوت و رسالت، مقام خلافت الهی، مقام حجت، مقام حبیب اللهی و... را داراست؟ مقام ولایتی که در قرآن فرموده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسکم؛ نبی خدا نسبت به مؤمنین از جانهایشان سزاوارتر است.
حال چه کسی به جانشینی شایسته تر است؟ آیا فردی که به اعتراف ابی بکر همرتبه با پیامبر خداست یا فردی که به اعتراف خودش شیطان بر او سلطه دارد؟ چنانکه وقتی ابی بکر به خلافت رسید در خطبه خود چنین گفت:
«إن ابابکر خطب... أما والله ما أنا بخیرکم و لقد کنت لمقامی هذا کارها و لوددت لو أن فیکم من یکفینی فتظنون أنی أعمل فیکم سنة رسول الله إذا لا اقوم بها إن رسول الله کان یعصم بالوحی و کان معه ملک و إن لی شیطانا یعترینی فاذا غضبت فاجتبونی لا اؤثر فی اشعارکم و لا ابشارکم، الا فراعونی فان استقمتُ فاعینونی و إن زغتُ فقومونی »
«همانا ابی بکر روزی خطبه خواند... (و گفت:) به خدا قسم بدانید من بهترین شما نیستم و همانا من از پذیرش این مقام کراهت داشتم و دوست داشتم که کسی در میان شما بود که مرا کفایت می نمود تا این کار را برعهده نگیرم. پس شما گمان کردید که من در بین شما به سنّت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم عمل خواهم کرد اما من چنین نخواهم کرد. همانا رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم از طریق وحی عصمت داشتند و مدام ملکی همراه او بود وبه تحقیق که همراه من شیطانی است که مرا تا مرز جنون می کشاند پس هنگامی که غضبناک شدم از من پرهیز کنید تا به پوست ها و موهایتان نپرم. همانا مرا مراعات کنید پس اگر به راه مستقیم بودم مرا یاری کنید و اگر کج شدم مرا به راه آورید.»
(عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج11، مجلس العلمی 1403 ق، ص 336، روایت 20701؛ متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج5، دارالکتب العلمیه 1424ق، ص236. روایت 14046 ؛ ابن سعد نیز در «طبقات الکبری»، ج3، بیروت 1418، ص212؛ این روایت را ذکر کرده است و همچنین در: تاریخ الخمیس، ج 2، ص 233؛ اسد الغابة، ج 4، ص 295؛ تاریخ ابن عساکر، ج 30، ص112-303؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 279 و 280؛ تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 158؛ تاریخ ابن الاثیر، ج 3، ص 149؛ تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 331 و ... تاريخ طبري:2/440؛ شرح نهج البلاغه: 2/8)
آیا امیرالمومنین که به اعتراف ابی بکر در رتبه رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است، به خلافت و امامت شایسته تر است یا ابی بکری که به اعتراف خودش شیطان بر او مسلط می شود؟!
واقعا جای ابهامی برای عقلای عالم باقی می ماند؟ و البته این مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام است که چنین سوال می پرسیم که ایا امیرالمومنین شایسته تر است یا ابی بکر؟ زیرا خود مولایمان فرمودند: الدهر ینزلنی ثم ینزلنی حتی یقال علی و معاویه، دنیا آنقدر از منزلت عظیم من کاست و مرا پائیین آورد تا گفته شد: علی و معاویه. اما چه راهی دیگر است برای تنبه مخالفین و کسانی که خود را اهل سنت می نامند؟!
نه تنها خلافت بلافصل امیرالمومنین از این روایت به دست می آید بلکه کفر و فسق ابی بکر هم مشخص می شود بدین تقریر که:
اولا: ثابت است که شیطان بر ابی بکر تسلط می یافته است
ثانیا: طبق آیه قرآن شیطان بر موالیان خود و بر مشرکین مسلط است:
وإن عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین و إن جهنّم لموعدهم أجمعین» ( الحجر: 41-43)«(خطاب به شیطان) همانا بر بندگان من هیچ تسلطی نداری مگر آنها که از تو تبعیّت می کنند و از گمراهانند و همانا جهنّم موعد همگی آنها خواهد بود.»
همچنین در سوره مبارکة نحل فرموده است که شیطان تنها بر مشرکین و بر دوستان خودش تسلط دارد: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم إذ لیس له سلطان علی الذین امنوا و علی ربهم یتوکلون إنما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون» ( النحل:98-100) «هنگامی که خواستی قرائت قرآن بکنی پس از شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر، زیرا شیطان بر مؤمنان و بر افرادی که به پروردگارشان توکل می کنند، تسلّطی ندارد. تنها و تنها تسلط او بر افرادیست که شیطان را مولا و دوست خود گرفته اند و بر افرادیست که به خدا مشرکند .»
ثالثا: خود ابی بکر گفته که امیرالمومنین همرتبه با پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سلم است
رابعا: با این وجود باز حق امیرالمومنین را غصب و خود را بر ایشان مقدم داشته یعنی فردی را که ولایت شیطان بر او مسلط است را بر فردی که ولایت الهی را دارد مقدم کرده که این کفر صریح است بلکه سبب گمراهی تمام امت اسلام شده است.
علامه شیخ ابوالمکارم علاء الدین سمنانی (۷۳۶) در عروة الوثقی پس از نقل حدیث منزلت و حدیت من کنت مولاه و دعای اللهم وال من والاه و اعتراف به اتفاق صحت آنها می نویسد:
فصار علی سید الاولیاء و کان قلبه علی قلب محمد علیه (و اله) التحیة و السلام
سپس می نویسد: به همین سر اشاره دارد سید صدیقین (سید الکاذبین) رفیق غار پیامبر ابوبکر هنگامی که ابوعبیده جراح را برای احضار (امیرالمؤمنین) علی علیه السلام فرستاد (اعتراف کرد) و گفت:
یا ابا عبیده!انت امین هذه الامة ابعثک الی من هو فی مرتبة من فقدناه بالامس نبغی ان تتکلّم عنده بحسن الادب
ای اباعبیده! تو امین امت هستی تو را به دنبال کسی می فرستم که در مرتبه کسی بود که دیروز از دست دادیم (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم) سزاوار است که با حسن ادب در نزد او سخن بگوئی.
الغدیر: ج۱، ص۲۹۷.
سوال این جاست که:
مقام و مرتبت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم چیست؟ آیا جز این است که مقام نبوت و رسالت، مقام خلافت الهی، مقام حجت، مقام حبیب اللهی و... را داراست؟ مقام ولایتی که در قرآن فرموده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسکم؛ نبی خدا نسبت به مؤمنین از جانهایشان سزاوارتر است.
حال چه کسی به جانشینی شایسته تر است؟ آیا فردی که به اعتراف ابی بکر همرتبه با پیامبر خداست یا فردی که به اعتراف خودش شیطان بر او سلطه دارد؟ چنانکه وقتی ابی بکر به خلافت رسید در خطبه خود چنین گفت:
«إن ابابکر خطب... أما والله ما أنا بخیرکم و لقد کنت لمقامی هذا کارها و لوددت لو أن فیکم من یکفینی فتظنون أنی أعمل فیکم سنة رسول الله إذا لا اقوم بها إن رسول الله کان یعصم بالوحی و کان معه ملک و إن لی شیطانا یعترینی فاذا غضبت فاجتبونی لا اؤثر فی اشعارکم و لا ابشارکم، الا فراعونی فان استقمتُ فاعینونی و إن زغتُ فقومونی »
«همانا ابی بکر روزی خطبه خواند... (و گفت:) به خدا قسم بدانید من بهترین شما نیستم و همانا من از پذیرش این مقام کراهت داشتم و دوست داشتم که کسی در میان شما بود که مرا کفایت می نمود تا این کار را برعهده نگیرم. پس شما گمان کردید که من در بین شما به سنّت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم عمل خواهم کرد اما من چنین نخواهم کرد. همانا رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم از طریق وحی عصمت داشتند و مدام ملکی همراه او بود وبه تحقیق که همراه من شیطانی است که مرا تا مرز جنون می کشاند پس هنگامی که غضبناک شدم از من پرهیز کنید تا به پوست ها و موهایتان نپرم. همانا مرا مراعات کنید پس اگر به راه مستقیم بودم مرا یاری کنید و اگر کج شدم مرا به راه آورید.»
(عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج11، مجلس العلمی 1403 ق، ص 336، روایت 20701؛ متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج5، دارالکتب العلمیه 1424ق، ص236. روایت 14046 ؛ ابن سعد نیز در «طبقات الکبری»، ج3، بیروت 1418، ص212؛ این روایت را ذکر کرده است و همچنین در: تاریخ الخمیس، ج 2، ص 233؛ اسد الغابة، ج 4، ص 295؛ تاریخ ابن عساکر، ج 30، ص112-303؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 279 و 280؛ تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 158؛ تاریخ ابن الاثیر، ج 3، ص 149؛ تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 331 و ... تاريخ طبري:2/440؛ شرح نهج البلاغه: 2/8)
آیا امیرالمومنین که به اعتراف ابی بکر در رتبه رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است، به خلافت و امامت شایسته تر است یا ابی بکری که به اعتراف خودش شیطان بر او مسلط می شود؟!
واقعا جای ابهامی برای عقلای عالم باقی می ماند؟ و البته این مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام است که چنین سوال می پرسیم که ایا امیرالمومنین شایسته تر است یا ابی بکر؟ زیرا خود مولایمان فرمودند: الدهر ینزلنی ثم ینزلنی حتی یقال علی و معاویه، دنیا آنقدر از منزلت عظیم من کاست و مرا پائیین آورد تا گفته شد: علی و معاویه. اما چه راهی دیگر است برای تنبه مخالفین و کسانی که خود را اهل سنت می نامند؟!
نه تنها خلافت بلافصل امیرالمومنین از این روایت به دست می آید بلکه کفر و فسق ابی بکر هم مشخص می شود بدین تقریر که:
اولا: ثابت است که شیطان بر ابی بکر تسلط می یافته است
ثانیا: طبق آیه قرآن شیطان بر موالیان خود و بر مشرکین مسلط است:
وإن عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین و إن جهنّم لموعدهم أجمعین» ( الحجر: 41-43)«(خطاب به شیطان) همانا بر بندگان من هیچ تسلطی نداری مگر آنها که از تو تبعیّت می کنند و از گمراهانند و همانا جهنّم موعد همگی آنها خواهد بود.»
همچنین در سوره مبارکة نحل فرموده است که شیطان تنها بر مشرکین و بر دوستان خودش تسلط دارد: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم إذ لیس له سلطان علی الذین امنوا و علی ربهم یتوکلون إنما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون» ( النحل:98-100) «هنگامی که خواستی قرائت قرآن بکنی پس از شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر، زیرا شیطان بر مؤمنان و بر افرادی که به پروردگارشان توکل می کنند، تسلّطی ندارد. تنها و تنها تسلط او بر افرادیست که شیطان را مولا و دوست خود گرفته اند و بر افرادیست که به خدا مشرکند .»
ثالثا: خود ابی بکر گفته که امیرالمومنین همرتبه با پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سلم است
رابعا: با این وجود باز حق امیرالمومنین را غصب و خود را بر ایشان مقدم داشته یعنی فردی را که ولایت شیطان بر او مسلط است را بر فردی که ولایت الهی را دارد مقدم کرده که این کفر صریح است بلکه سبب گمراهی تمام امت اسلام شده است.
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum263/thread58694.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر