کلیپ تصویری | مبارزه توی بغل خدا
متن کلیپ:
وقتی بچه توی بغل مامانش - بهخاطر مشکلات - شروع به گریه کردن میکند، سرِ حال میآید؛ چون مامانش ده برابر، نازش میکند. مثلاً میگوید: «مامان! این من را زد!» مامانش هم شروع میکند به نوازش کردن. این بچه، اصلاً هم افسرده نمیشود، اشکش را میریزد، هقهق گریهاش را میکند و بعدش هم قبراق میشود. میگویی: «تو که همین دو دقیقه پیش، غم داشتی و آنطوری گلولهگلوله گریه میکردی!» میگوید: «مگر کور بودی! ندیدی من توی بغل مامانم این اشکها را ریختم؟! اینکه-آدم را- افسرده نمیکند.»
تو هم اگر میخواهی از توبه، اشک بریزی، برو توی بغل خدا اشک بریز.
آدم اگر مبارزه با نفس کرد، باید به خاطر خدا مبارزه با نفس کند، و بعد خدا هم آناً نازش میکند. میفرماید: تا بندۀ من روی نفسش پا میگذارد، من یک محبتی از خودم، به او میدهم... بگو: «خدایا به خاطر تو مبارزه با نفس میکنم» و خدا از تو میپرسد: «چرا به خاطر من؟» بگو: «خدایا! به خاطر اینکه تو شیرینتر هستی.»
نفسش از او یک چیزهایی میخواهد ولی او میگوید: «به تو نمیدهم» نگاهش به کجاست؟ نگاهش به آنجاست؛ به آن بالا! نفسِ آدم «امارۀ بالسوء» است؛ مثل یک بچۀ لوسِ نُنُری که وقتی او را به اسباببازی فروشی میبری، مدام میگوید: «این را بخر!» میگویی: نه این گران است. میگوید: «آن را بخر!» میگویی: بابا این نمیشود! میگوید: «خُب، این را بخر!» نفس اینطوری است، زیاد در مقابل آدم مقاومت نمیکند، ولی یک چیز دیگر را وسط میآورد.
اگر توی بغل خدا، مبارزه با نفس کنی، اشکال ندارد. اگر توی بغل خدا مبارزه با نفس نکنی، آسیبهای مبارزه با نفس، تو را میگیرد. آدم باید وقتی گناه کرد عذابِ وجدان، او را بگیرد. اگر توی بغل خدا، عذابِ وجدان، تو را بگیرد، شکوفا میشوی، ولی اگر توی بغل خدا نباشی و عذابِ وجدان، تو را بگیرد، همان توصیۀ آقای دکتر روانپزشک که میگوید: «فراموش کن، بگذار افسرده نشوی!» برایت مفیدتر است.
اگر توی بغل خدا باشی، وقتی احساس تنهایی کنی، متعالی میشوی، ولی اگر همینطوری بدون خدا، احساس تنهایی کنی، افسرده میشوی، داغون میشوی. ببینید چقدر فرق میکند! بعضیها دین و ایمان دارند، اما بیخدا زندگی میکنند!
برخی میگویند: «اگر آدم با حرف دلِ خودش مبارزه کند، عقدهای میشود!» خب بله، راست میگویند؛ اگر توی بغل خدا، با نفست مبارزه نکنی، عقدهای میشوی. ولی اگر توی بغل خدا، با نفست مبارزه کنی، نهتنها عقدهای نمیشوی، بلکه عقدهگشایی هم میشود. یک خوشبختیای داری، که انگار در زندگیات هیچ چیزی کم نداشتهای! چون توی بغل خدا با حرف دل خودت مبارزه کردهای؛ مثل نینیکوچولوهایی که توی بغل مامانشان هستند. و الّا یک آدمی که خدا نداشته باشد، اگر با حرفِ دل خودش مبارزه کند، بعد از چند وقت نگاهش کن ببین چه چیزی از او مانده؟! یکدفعهای زیرآب همهچیز را میزند، بدتر میکند و شروع میکند به جبران کردن!
این کار(مبارزه با هوای نفس)، توی بغل خدا قشنگ است.
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 03:24 دقیقه
- منبع: باران خوبیها؛ شرح بهترین خطبۀ اخلاقی نهجالبلاغه/ ج3
- 03:24 دقیقه | دریافت با کیفیت (پایین(4 مگابایت) | متوسط(43 مگابایت) | بالا(74 مگابایت))
- دریافت صوت کلیپ (3 مگابایت)
- مشاهده در: آپارات
متن کلیپ:
وقتی بچه توی بغل مامانش - بهخاطر مشکلات - شروع به گریه کردن میکند، سرِ حال میآید؛ چون مامانش ده برابر، نازش میکند. مثلاً میگوید: «مامان! این من را زد!» مامانش هم شروع میکند به نوازش کردن. این بچه، اصلاً هم افسرده نمیشود، اشکش را میریزد، هقهق گریهاش را میکند و بعدش هم قبراق میشود. میگویی: «تو که همین دو دقیقه پیش، غم داشتی و آنطوری گلولهگلوله گریه میکردی!» میگوید: «مگر کور بودی! ندیدی من توی بغل مامانم این اشکها را ریختم؟! اینکه-آدم را- افسرده نمیکند.»
تو هم اگر میخواهی از توبه، اشک بریزی، برو توی بغل خدا اشک بریز.
آدم اگر مبارزه با نفس کرد، باید به خاطر خدا مبارزه با نفس کند، و بعد خدا هم آناً نازش میکند. میفرماید: تا بندۀ من روی نفسش پا میگذارد، من یک محبتی از خودم، به او میدهم... بگو: «خدایا به خاطر تو مبارزه با نفس میکنم» و خدا از تو میپرسد: «چرا به خاطر من؟» بگو: «خدایا! به خاطر اینکه تو شیرینتر هستی.»
نفسش از او یک چیزهایی میخواهد ولی او میگوید: «به تو نمیدهم» نگاهش به کجاست؟ نگاهش به آنجاست؛ به آن بالا! نفسِ آدم «امارۀ بالسوء» است؛ مثل یک بچۀ لوسِ نُنُری که وقتی او را به اسباببازی فروشی میبری، مدام میگوید: «این را بخر!» میگویی: نه این گران است. میگوید: «آن را بخر!» میگویی: بابا این نمیشود! میگوید: «خُب، این را بخر!» نفس اینطوری است، زیاد در مقابل آدم مقاومت نمیکند، ولی یک چیز دیگر را وسط میآورد.
اگر توی بغل خدا، مبارزه با نفس کنی، اشکال ندارد. اگر توی بغل خدا مبارزه با نفس نکنی، آسیبهای مبارزه با نفس، تو را میگیرد. آدم باید وقتی گناه کرد عذابِ وجدان، او را بگیرد. اگر توی بغل خدا، عذابِ وجدان، تو را بگیرد، شکوفا میشوی، ولی اگر توی بغل خدا نباشی و عذابِ وجدان، تو را بگیرد، همان توصیۀ آقای دکتر روانپزشک که میگوید: «فراموش کن، بگذار افسرده نشوی!» برایت مفیدتر است.
اگر توی بغل خدا باشی، وقتی احساس تنهایی کنی، متعالی میشوی، ولی اگر همینطوری بدون خدا، احساس تنهایی کنی، افسرده میشوی، داغون میشوی. ببینید چقدر فرق میکند! بعضیها دین و ایمان دارند، اما بیخدا زندگی میکنند!
برخی میگویند: «اگر آدم با حرف دلِ خودش مبارزه کند، عقدهای میشود!» خب بله، راست میگویند؛ اگر توی بغل خدا، با نفست مبارزه نکنی، عقدهای میشوی. ولی اگر توی بغل خدا، با نفست مبارزه کنی، نهتنها عقدهای نمیشوی، بلکه عقدهگشایی هم میشود. یک خوشبختیای داری، که انگار در زندگیات هیچ چیزی کم نداشتهای! چون توی بغل خدا با حرف دل خودت مبارزه کردهای؛ مثل نینیکوچولوهایی که توی بغل مامانشان هستند. و الّا یک آدمی که خدا نداشته باشد، اگر با حرفِ دل خودش مبارزه کند، بعد از چند وقت نگاهش کن ببین چه چیزی از او مانده؟! یکدفعهای زیرآب همهچیز را میزند، بدتر میکند و شروع میکند به جبران کردن!
این کار(مبارزه با هوای نفس)، توی بغل خدا قشنگ است.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1KMiyJl
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر