محمد زنـدی در وبلاگ طیطـريق نوشت:
دشمنی دیرینه و آشکار یهودیان صهیونیست با مذاهب اسلامی بالاخص تشیع، نیاز به اثبات و ادله و برهان ندارد چراکه سُنت تاریخ، همواره بر رویارویی حق و باطل استوار بوده است.
با نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام نیز به نمونه های فراوانی از تخاصم یهودیان شبه جزیره حجاز علیه آیین رحمانی اسلام بر می خوریم که غزوه خیبر به عنوان مصداق بارز این قبیل مواجهات محسوب می شود.
در این میان پیروزی های پی در پی و فتوحات گسترده مسلمین، بنی اسرائیل را بر آن واداشت تا به منظور جلوگیری از خطر نفوذ روزافزون دین محمد(ص) در اقصی نقاط عالم، ترفند تخریب از درون را تدبیر نموده و با تسلیم شدن ظاهری و درآمدن در هیبت نوکیشان مسلمان، ریشه اسلام را از داخل بخشکانند!
«کعب الاحبار» از جمله یهودیان مسلماننمایی بود که از طریق نفوذ به دربار امویان لعین، منشأ ورود بسیاری از انحرافات و اسرائیلیات در آیین اسلام شد.
در سدههای اخیر نیز کم نبودند صهیونیست هایی که به تأسی از اسلاف ملوّن و مزدور خود، با به راه انداختن بذر نفاق و تفرقه در میان مسلمین، فرصت را غنیمت شمردند و زمینه های ایجاد غده سرطانی اسرائیل در منطقه اسلامی خاورمیانه را پایه گذاری نمودند!
تاریخ گواهی می دهد که در جریان غائله خروج "علی محمد شیرازی" (بنیانگذار فرقه ضاله بابیت) و بعدتر از آن "میرزا حسینعلی نوری" (سرکرده فرقه ضاله بهاییت) در ایران، بیشترین گروندگان به این نحلههای دروغین از جهودان آنوسی (یهودیان متظاهر به اسلام) بودند که نقش به سزایی را در گسترش و تشویق مردم سادهلوح به پیروی از این فرقه های منحرف ایفا می کردند!
در همین زمینه «فریدون آدمیت» در بخشی از کتاب "امیرکبیر و ایران"، پیرامون نقش یهودیان صهیونیست در شکل گیری فرقه های ضاله نوظهور می نویسد: «عنصر بهایی چون عنصر جهود، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه [بهاییت] پیوستند و همان میراث سیاست انگلیس به آمریکا نیز رسیده است.»!
در این بین با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 1357، تلاش های ضداسلامی و ایضاً ضدایرانی غده سرطانی منطقه، روز به روز شدت گرفت و ابعاد وسیع تری به خود پیدا کرد.
لازم است بدانیم که عرصه تقابلات رژیم اشغالگر علیه جمهوری اسلامی، تنها به مواردی چون تهدیدات نظامی پوشالی، خرابکاریهای داخلی، ترور دانشمندان هسته ای، تداوم سیاست ایرانهراسی و...؛ ختم نمی شود.
عمده توجهات و سرمایهگذاریهای سران رژیم صهیونیستی طی سالیان اخیر بر دشمنشناسی یا به عبارت بهتر، شناخت بیش از پیش ایران و ایرانی (به عنوان دشمن شماره یک اسرائیل) معطوف گردیده است.
از همین روی، تشویق شهروندان صهیونیست به شناخت مذهب، رسوم و سنت های ایرانی و همچنین آموزش زبان فارسی به ایشان، از جمله کارویژههای مهم سیاستگذاران اسرائیلی محسوب می شود.
ناگفته پیداست که هدف از این آموزش ها در وهله نخست، ایجاد علقه و همزادپنداری به منظور انحراف افکار ایرانیان از خطر بزرگی به نام اسرائیل است. همچنین جذب و سازماندهی عناصر خودفروخته و وطنفروش از جمله مراتب دیگر هدفگذاری از این آموزشها بشمار می روند؛ چه آنکه در جریان حذف فیزیکی دانشمندان هسته ای کشور، عناصر مزدور وطنی بیشترین نقش را در ارتکاب این ترورهای ناجوانمردانه ایفا نمودند و صهیونیست ها تنها به راهبری و کنترل از راه دور تروریستهای اجارهای می پرداختند!
اوایل سال گذشته میلادی، خبرگزاری «Reuters-رویترز» در گزارشی تحت عنوان "سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل به دنبال جذب فارسیزبانها" نوشت: «درپی نیاز بالای سرویسهای اطلاعاتی ارتش اسرائیل به فارسی زبانان، این بخش ها در حال جذب ساکنان ایرانیتبار سرزمین های اشغالی هستند. این درحالیست که شمار ایرانیتبارهای اسرائیل تا ۲۵ هزار نفر برآورده می شوند. در عین حال سپتامبر سال گذشته نیز کانال ۲ تلویزیون اسرائیل، تصاویری را نشان داده بود که سربازان اطلاعاتی ارتش اسرائیل را در کلاسهای پیشرفته زبان فارسی نشان میداد.»
تارنمای ضدایرانی «رادیو فردا» نیز در اردیبهشت ماه 1391، با اعلام خبر "کمک یک میلیون دلاری یهودیان به دانشجویان ایرانیتبار" می نویسد: «این کمکها قرار است به صدها نفر از جوانان دانشجوی ایرانیتبار در اسرائیل امکان دهد تا بتوانند به تحصیلات عالی در دانشگاههای اسرائیل بپردازند.»
گزارشگر رادیو فردا ضمن معرفی و تشریح فعالیت های بنیاد فرهنگی و آموزشی یهودیان ایرانی نیویورک (مکابی) ادامه می دهد: «بنیاد فرهنگی آموزشی مکابی از ۱9سال پیش اعطای این بورسیهها را با سرمایه گذاری اولیه ۱۵۰هزار دلار آغاز کرد. در سال ۲۰۱۱، این بنیاد مبلغی بالغ بر 650هزار دلار را برای اعطای بورسیه به جوانان ایرانیزادهای که بخواهند در مقاطع گوناگون دانشگاههای اسرائیل تحصیل کنند، اختصاص داد که این مبلغ در سال 2012 میلادی به رقم یک میلیون دلار افزایش یافته است.»!
این درحالیست که یهودیان ایرانی برای برپایی کرسیهای مطالعاتی و حتی مراکز آموزشهای ایرانی در دانشگاههای اسرائیل نیز تلاش های زیادی داشتهاند.
«مرکز مطالعات ایرانی» در «دانشگاه تلآویو» با اعطای کمکهای مالی یهودیان ایرانی، از خانوادههای متمولی مانند "نظریان" و یا با مساعدت "لورد داود آلیانس" (ایرانیتبار انگلیسی) امکانپذیر شده است. علاوه بر این «مرکز مطالعات خلیج فارس» در «دانشگاه حیفا» نیز در سالهای اخیر با پول اهدایی خانواده "مئیر عزری" برپا شده است.
افزون بر این، سایت اطلاع رسانی «Las Vegas Sun-لاس وگاس سان» طی گزارشی در سال گذشته میلادی، به نقل از مسئول امور آموزشی سرویس امنیتی اسرائیل، می نویسد: «یک مسئول امنیتی در اسرائیل اعلام کرد که برنامه ای مخصوص برای آموزش زبان فارسی به دانش آموزان دبیرستانی اسرائیل گذاشته است، به این امید که آنها را برای عضویت در نیروهای اطلاعاتی اسرائیل تربیت کند. در همین رابطه مسئول امور آموزشی سرویس امنیتی اسرائیل می افزاید: "23 دانش آموز نخبه برای این کار با دقت بسیار انتخاب شده و در طی یک برنامه 3ساله، زبان فارسی به آنها تدریس می شود و مأموران سرویس های مخفی نیز با آنان کار می کنند چراکه پر واضح است جای بخش آموزش زبان فارسی در واحدهای آموزشی اطلاعاتی اسرائیل شدیداً خالی است."»!
جالبتر آنکه بدانیم، شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی چندی پیش خبر شگفتانگیزتری را مخابره نمود و آن اینکه بنابر درخواست مستقیم سازمان اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي (با نام اختصاری "امان")، وزارت آموزش اين رژيم متعهد شده تا آموزش زبان فارسي را به عنوان يک ماده آموزشی، در مفاد درسي دانش آموزان پایه ابتدایی اين رژيم بگنجاند. بر همین اساس مقرر شده است تا اجرای آزمایشی این طرح از مدارس شهر «بئر السبع» آغاز شده و در صورت موفقیت آمیز بودن آن، امکانات مورد نیاز برای تدریس زبان فارسی در سایر شهرها و دیگر مدارس سرزمین های اشغالی، فراهم گردد!
اخیراً نیز سایت فارسیزبان «TeHTel-تهران.حیفا.تلآویو» (وابسته به سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی) به سراغ یکی از اساتید زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حیفا به نام دکتر «تامار عیلم گیندین» رفته و گزارشی از گعده به ظاهر دوستانه این استاد با دانشجویان و زبانآموزانش تهیه کرده است.
نکته جالب توجه در این گزارش، تسلط کامل دانشجویان بر زبان فارسی است به حدی که یکی از زبانآموزان اسرائیلی در ذیل تقدیرنامه از استاد گیندین به زبان فارسی نوشته است: «شما معلمی حرفه ای هستید. با سخاوتی عظیم و صبری آهنین. با کمک شما می توانیم خوب فارسی صحبت کنیم تا اینطوری در تهران جاسوس دانسته نشویم.»!!!
مطالعات آکادمیک و دانشگاهی اسرائیل در حوزه برپایی کرسی های درس شیعه شناسی و آموزش زبان فارسی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طوریکه دانشگاه های «تلآویو»، «اورشلیم»، «حیفا»، «هبرو»، «نگو» و «بارایلان» از سالیان گذشته تاکنون، به برگزاری کلاسهای درس در رشته های "شیعه شناسی" و "زبان فارسی" مبادرت نموده و درحال تربیت نیروی انسانی متخصص در گرایشهای مرتبط با ایران پژوهی هستند.
در همین زمینه، بخش فارسی "وبسایت وزارت امور خارجه اسرائیل" صراحتاً، هدف از تأسیس مرکز مطالعات ایران شناسی در دانشگاه های اسرائیل را اینگونه تشریح می کند: «با روی کار آمدن حکومت دینی در ایران، که سران آن اسرائیل را علناً به نابودی تهدید می کنند، لزوم شناخت این همسایه اسرائیل را برای دانشجویان و دانش پژوهان این کشور دوچندان می کند.»!
این درحالیست که عمده فعالیت های این مراکز به اصطلاح ایران شناسی در اسرائیل بر تهیه خوراک تبلیغاتی علیه نظام جمهوری اسلامی در زمینه های گوناگون همچون؛ حقوق بشر، مسائل مربوط به زنان و تقطیع احکام اسلام معطوف است. از این روی همه ساله نتایج این مطالعات مغرضانه در قالب کتاب و مقالات علمی در اختیار نهادهای به اصطلاح حقوق بشر بین المللی قرار می گیرد و به مستمسکی جهت اعمال فشار بیشتر بر ایران در مجامع جهانی تبدیل می شود!
شواهد فوق حکایت از برنامه ریزی بلند مدت، وسیع و دقیق سیاست گذاران صهیونیست در راستای اثرگذاری بر جامعه ایرانی دارد. از این سبب، توهم پنداشتن توطئه گری و دسیسه چینی رژیم اشغالگر علیه ایرانیان، نه تنها ساده لوحی محض، بلکه اشتباهی فاحش و غیر قابل جبران خواهد بود.
تأسف بارتر آنکه در وانفسای هجمه تهاجمات نرم دشمن صهیونیستی علیه ایران اسلامی، برخی مسئولان متساهل، سگ قلاده شکسته اسرائیل را گربه پنداشته و انذاردهندگان را مُشتی بهانهجو و متوهم قلمداد می کنند!
نخستین سوالی که در این زمینه در اذهان خطور می کند این است که چرا سیاستگذاریهای مسئولان کشور در مواجهه با تهدیدات رژیم اشغالگر، موضعی منفعلانه و تدافعی است؟!
اگرچه تلاش های شبانه روزی دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی کشور در راستای خنثی نمودن مخاطرات ایجاد شده از جانب معاندین نظام، شایسته تقدیر و ستودنی است اما چرا نباید گستره مقابله با زیاده طلبی های رژیم صهیونیستی از محدوده وزارتخانه و سازمان و نهاد به سطوح همهگیرتری چون مساجد و مدارس و دانشگاهها ارتقا یابد؟!
مایه شرمساری است که علی رغم گذشت بیش از سه دهه از عمر پربرکت نظام جمهوری اسلامی، دانشجو و دانش آموز این مرز و بوم در توجیه اشغالگری رژیم صهیونیستی، مدعی می شود که فلسطینیان پیشتر زمین های خویش را به یهودیان فروخته اند، غافل از آنکه نمی داند در هنگامه اعلام موجودیت منحوس اسرائیل در سال 1948 میلادی، کمتر از 2هزار کیلومترمربع از مجموع 27هزار کیلومترمربع (یعنی در حدود 5 درصد) اراضی اشغالی در اختیار یهودیان بود که این مساحت نیز نه از طریق معامله زمین بلکه با ارعاب و اشغالگری نصیب صهیونیست ها شده بود!
قصور و تقصیر این دست جهالتها در موضوع فلسطین نه بر شانه دانشجویان و دانش آموزان که بر گردن مسئولان ذیربط سنگینی می کند که زین پس با گنجاندن معارف فلسطین در مفاد درسی مدارس و دانشگاه ها، مانع از شست و شوی مغزی نوباوگان ایرانی در قضیه اشغال قدس شریف شوند.
کمترین انتظار از مسئولان آموزشی کشور آن است که با ایجاد و تسهیل شرایط تحصیل در رشته هایی چون «آموزش زبان عبری»، «تاریخ شناسی رژیم صهیونیستی» و...، امکان پرورش و تربیت "نسل ایرانیان عاشق مبارزه با صهیونیسم" را فراهم کنند تا ایشان نیز بتوانند لبیک گوی ندای امام راحل عظیم الشأن(ره) مبنی بر «محو اسرائیل از صحنه روزگار» باشند.
باشد تا پیش از آنکه فرصت از دست برود به عمق حقد و کینه دشمنان از نظام مقدس جمهوری اسلامی پی ببریم، اقدامات پدافندی در این خصوص را بکار گیریم و با تکیه بر ظرفیت های عظیم داخلی، چشم امید به یاری کدخدایان مستکبر جهان نداشته باشیم؛ آنچنانکه خداوند سبحان در آیه 120 از سوره بقره خطاب به رسولش(ص) می فرماید: «و لَن تَرضى عَنكَ اليَهودُ و لَا النَّصارى... / و هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد...»
دشمنی دیرینه و آشکار یهودیان صهیونیست با مذاهب اسلامی بالاخص تشیع، نیاز به اثبات و ادله و برهان ندارد چراکه سُنت تاریخ، همواره بر رویارویی حق و باطل استوار بوده است.
با نگاهی گذرا به تاریخ صدر اسلام نیز به نمونه های فراوانی از تخاصم یهودیان شبه جزیره حجاز علیه آیین رحمانی اسلام بر می خوریم که غزوه خیبر به عنوان مصداق بارز این قبیل مواجهات محسوب می شود.
در این میان پیروزی های پی در پی و فتوحات گسترده مسلمین، بنی اسرائیل را بر آن واداشت تا به منظور جلوگیری از خطر نفوذ روزافزون دین محمد(ص) در اقصی نقاط عالم، ترفند تخریب از درون را تدبیر نموده و با تسلیم شدن ظاهری و درآمدن در هیبت نوکیشان مسلمان، ریشه اسلام را از داخل بخشکانند!
«کعب الاحبار» از جمله یهودیان مسلماننمایی بود که از طریق نفوذ به دربار امویان لعین، منشأ ورود بسیاری از انحرافات و اسرائیلیات در آیین اسلام شد.
در سدههای اخیر نیز کم نبودند صهیونیست هایی که به تأسی از اسلاف ملوّن و مزدور خود، با به راه انداختن بذر نفاق و تفرقه در میان مسلمین، فرصت را غنیمت شمردند و زمینه های ایجاد غده سرطانی اسرائیل در منطقه اسلامی خاورمیانه را پایه گذاری نمودند!
تاریخ گواهی می دهد که در جریان غائله خروج "علی محمد شیرازی" (بنیانگذار فرقه ضاله بابیت) و بعدتر از آن "میرزا حسینعلی نوری" (سرکرده فرقه ضاله بهاییت) در ایران، بیشترین گروندگان به این نحلههای دروغین از جهودان آنوسی (یهودیان متظاهر به اسلام) بودند که نقش به سزایی را در گسترش و تشویق مردم سادهلوح به پیروی از این فرقه های منحرف ایفا می کردند!
در همین زمینه «فریدون آدمیت» در بخشی از کتاب "امیرکبیر و ایران"، پیرامون نقش یهودیان صهیونیست در شکل گیری فرقه های ضاله نوظهور می نویسد: «عنصر بهایی چون عنصر جهود، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه [بهاییت] پیوستند و همان میراث سیاست انگلیس به آمریکا نیز رسیده است.»!
در این بین با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 1357، تلاش های ضداسلامی و ایضاً ضدایرانی غده سرطانی منطقه، روز به روز شدت گرفت و ابعاد وسیع تری به خود پیدا کرد.
لازم است بدانیم که عرصه تقابلات رژیم اشغالگر علیه جمهوری اسلامی، تنها به مواردی چون تهدیدات نظامی پوشالی، خرابکاریهای داخلی، ترور دانشمندان هسته ای، تداوم سیاست ایرانهراسی و...؛ ختم نمی شود.
عمده توجهات و سرمایهگذاریهای سران رژیم صهیونیستی طی سالیان اخیر بر دشمنشناسی یا به عبارت بهتر، شناخت بیش از پیش ایران و ایرانی (به عنوان دشمن شماره یک اسرائیل) معطوف گردیده است.
از همین روی، تشویق شهروندان صهیونیست به شناخت مذهب، رسوم و سنت های ایرانی و همچنین آموزش زبان فارسی به ایشان، از جمله کارویژههای مهم سیاستگذاران اسرائیلی محسوب می شود.
ناگفته پیداست که هدف از این آموزش ها در وهله نخست، ایجاد علقه و همزادپنداری به منظور انحراف افکار ایرانیان از خطر بزرگی به نام اسرائیل است. همچنین جذب و سازماندهی عناصر خودفروخته و وطنفروش از جمله مراتب دیگر هدفگذاری از این آموزشها بشمار می روند؛ چه آنکه در جریان حذف فیزیکی دانشمندان هسته ای کشور، عناصر مزدور وطنی بیشترین نقش را در ارتکاب این ترورهای ناجوانمردانه ایفا نمودند و صهیونیست ها تنها به راهبری و کنترل از راه دور تروریستهای اجارهای می پرداختند!
اوایل سال گذشته میلادی، خبرگزاری «Reuters-رویترز» در گزارشی تحت عنوان "سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل به دنبال جذب فارسیزبانها" نوشت: «درپی نیاز بالای سرویسهای اطلاعاتی ارتش اسرائیل به فارسی زبانان، این بخش ها در حال جذب ساکنان ایرانیتبار سرزمین های اشغالی هستند. این درحالیست که شمار ایرانیتبارهای اسرائیل تا ۲۵ هزار نفر برآورده می شوند. در عین حال سپتامبر سال گذشته نیز کانال ۲ تلویزیون اسرائیل، تصاویری را نشان داده بود که سربازان اطلاعاتی ارتش اسرائیل را در کلاسهای پیشرفته زبان فارسی نشان میداد.»
تارنمای ضدایرانی «رادیو فردا» نیز در اردیبهشت ماه 1391، با اعلام خبر "کمک یک میلیون دلاری یهودیان به دانشجویان ایرانیتبار" می نویسد: «این کمکها قرار است به صدها نفر از جوانان دانشجوی ایرانیتبار در اسرائیل امکان دهد تا بتوانند به تحصیلات عالی در دانشگاههای اسرائیل بپردازند.»
گزارشگر رادیو فردا ضمن معرفی و تشریح فعالیت های بنیاد فرهنگی و آموزشی یهودیان ایرانی نیویورک (مکابی) ادامه می دهد: «بنیاد فرهنگی آموزشی مکابی از ۱9سال پیش اعطای این بورسیهها را با سرمایه گذاری اولیه ۱۵۰هزار دلار آغاز کرد. در سال ۲۰۱۱، این بنیاد مبلغی بالغ بر 650هزار دلار را برای اعطای بورسیه به جوانان ایرانیزادهای که بخواهند در مقاطع گوناگون دانشگاههای اسرائیل تحصیل کنند، اختصاص داد که این مبلغ در سال 2012 میلادی به رقم یک میلیون دلار افزایش یافته است.»!
این درحالیست که یهودیان ایرانی برای برپایی کرسیهای مطالعاتی و حتی مراکز آموزشهای ایرانی در دانشگاههای اسرائیل نیز تلاش های زیادی داشتهاند.
«مرکز مطالعات ایرانی» در «دانشگاه تلآویو» با اعطای کمکهای مالی یهودیان ایرانی، از خانوادههای متمولی مانند "نظریان" و یا با مساعدت "لورد داود آلیانس" (ایرانیتبار انگلیسی) امکانپذیر شده است. علاوه بر این «مرکز مطالعات خلیج فارس» در «دانشگاه حیفا» نیز در سالهای اخیر با پول اهدایی خانواده "مئیر عزری" برپا شده است.
افزون بر این، سایت اطلاع رسانی «Las Vegas Sun-لاس وگاس سان» طی گزارشی در سال گذشته میلادی، به نقل از مسئول امور آموزشی سرویس امنیتی اسرائیل، می نویسد: «یک مسئول امنیتی در اسرائیل اعلام کرد که برنامه ای مخصوص برای آموزش زبان فارسی به دانش آموزان دبیرستانی اسرائیل گذاشته است، به این امید که آنها را برای عضویت در نیروهای اطلاعاتی اسرائیل تربیت کند. در همین رابطه مسئول امور آموزشی سرویس امنیتی اسرائیل می افزاید: "23 دانش آموز نخبه برای این کار با دقت بسیار انتخاب شده و در طی یک برنامه 3ساله، زبان فارسی به آنها تدریس می شود و مأموران سرویس های مخفی نیز با آنان کار می کنند چراکه پر واضح است جای بخش آموزش زبان فارسی در واحدهای آموزشی اطلاعاتی اسرائیل شدیداً خالی است."»!
جالبتر آنکه بدانیم، شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی چندی پیش خبر شگفتانگیزتری را مخابره نمود و آن اینکه بنابر درخواست مستقیم سازمان اطلاعات نظامي رژيم صهيونيستي (با نام اختصاری "امان")، وزارت آموزش اين رژيم متعهد شده تا آموزش زبان فارسي را به عنوان يک ماده آموزشی، در مفاد درسي دانش آموزان پایه ابتدایی اين رژيم بگنجاند. بر همین اساس مقرر شده است تا اجرای آزمایشی این طرح از مدارس شهر «بئر السبع» آغاز شده و در صورت موفقیت آمیز بودن آن، امکانات مورد نیاز برای تدریس زبان فارسی در سایر شهرها و دیگر مدارس سرزمین های اشغالی، فراهم گردد!
اخیراً نیز سایت فارسیزبان «TeHTel-تهران.حیفا.تلآویو» (وابسته به سرویسهای جاسوسی رژیم صهیونیستی) به سراغ یکی از اساتید زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حیفا به نام دکتر «تامار عیلم گیندین» رفته و گزارشی از گعده به ظاهر دوستانه این استاد با دانشجویان و زبانآموزانش تهیه کرده است.
نکته جالب توجه در این گزارش، تسلط کامل دانشجویان بر زبان فارسی است به حدی که یکی از زبانآموزان اسرائیلی در ذیل تقدیرنامه از استاد گیندین به زبان فارسی نوشته است: «شما معلمی حرفه ای هستید. با سخاوتی عظیم و صبری آهنین. با کمک شما می توانیم خوب فارسی صحبت کنیم تا اینطوری در تهران جاسوس دانسته نشویم.»!!!
مطالعات آکادمیک و دانشگاهی اسرائیل در حوزه برپایی کرسی های درس شیعه شناسی و آموزش زبان فارسی نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است به طوریکه دانشگاه های «تلآویو»، «اورشلیم»، «حیفا»، «هبرو»، «نگو» و «بارایلان» از سالیان گذشته تاکنون، به برگزاری کلاسهای درس در رشته های "شیعه شناسی" و "زبان فارسی" مبادرت نموده و درحال تربیت نیروی انسانی متخصص در گرایشهای مرتبط با ایران پژوهی هستند.
در همین زمینه، بخش فارسی "وبسایت وزارت امور خارجه اسرائیل" صراحتاً، هدف از تأسیس مرکز مطالعات ایران شناسی در دانشگاه های اسرائیل را اینگونه تشریح می کند: «با روی کار آمدن حکومت دینی در ایران، که سران آن اسرائیل را علناً به نابودی تهدید می کنند، لزوم شناخت این همسایه اسرائیل را برای دانشجویان و دانش پژوهان این کشور دوچندان می کند.»!
این درحالیست که عمده فعالیت های این مراکز به اصطلاح ایران شناسی در اسرائیل بر تهیه خوراک تبلیغاتی علیه نظام جمهوری اسلامی در زمینه های گوناگون همچون؛ حقوق بشر، مسائل مربوط به زنان و تقطیع احکام اسلام معطوف است. از این روی همه ساله نتایج این مطالعات مغرضانه در قالب کتاب و مقالات علمی در اختیار نهادهای به اصطلاح حقوق بشر بین المللی قرار می گیرد و به مستمسکی جهت اعمال فشار بیشتر بر ایران در مجامع جهانی تبدیل می شود!
شواهد فوق حکایت از برنامه ریزی بلند مدت، وسیع و دقیق سیاست گذاران صهیونیست در راستای اثرگذاری بر جامعه ایرانی دارد. از این سبب، توهم پنداشتن توطئه گری و دسیسه چینی رژیم اشغالگر علیه ایرانیان، نه تنها ساده لوحی محض، بلکه اشتباهی فاحش و غیر قابل جبران خواهد بود.
تأسف بارتر آنکه در وانفسای هجمه تهاجمات نرم دشمن صهیونیستی علیه ایران اسلامی، برخی مسئولان متساهل، سگ قلاده شکسته اسرائیل را گربه پنداشته و انذاردهندگان را مُشتی بهانهجو و متوهم قلمداد می کنند!
نخستین سوالی که در این زمینه در اذهان خطور می کند این است که چرا سیاستگذاریهای مسئولان کشور در مواجهه با تهدیدات رژیم اشغالگر، موضعی منفعلانه و تدافعی است؟!
اگرچه تلاش های شبانه روزی دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی کشور در راستای خنثی نمودن مخاطرات ایجاد شده از جانب معاندین نظام، شایسته تقدیر و ستودنی است اما چرا نباید گستره مقابله با زیاده طلبی های رژیم صهیونیستی از محدوده وزارتخانه و سازمان و نهاد به سطوح همهگیرتری چون مساجد و مدارس و دانشگاهها ارتقا یابد؟!
مایه شرمساری است که علی رغم گذشت بیش از سه دهه از عمر پربرکت نظام جمهوری اسلامی، دانشجو و دانش آموز این مرز و بوم در توجیه اشغالگری رژیم صهیونیستی، مدعی می شود که فلسطینیان پیشتر زمین های خویش را به یهودیان فروخته اند، غافل از آنکه نمی داند در هنگامه اعلام موجودیت منحوس اسرائیل در سال 1948 میلادی، کمتر از 2هزار کیلومترمربع از مجموع 27هزار کیلومترمربع (یعنی در حدود 5 درصد) اراضی اشغالی در اختیار یهودیان بود که این مساحت نیز نه از طریق معامله زمین بلکه با ارعاب و اشغالگری نصیب صهیونیست ها شده بود!
قصور و تقصیر این دست جهالتها در موضوع فلسطین نه بر شانه دانشجویان و دانش آموزان که بر گردن مسئولان ذیربط سنگینی می کند که زین پس با گنجاندن معارف فلسطین در مفاد درسی مدارس و دانشگاه ها، مانع از شست و شوی مغزی نوباوگان ایرانی در قضیه اشغال قدس شریف شوند.
کمترین انتظار از مسئولان آموزشی کشور آن است که با ایجاد و تسهیل شرایط تحصیل در رشته هایی چون «آموزش زبان عبری»، «تاریخ شناسی رژیم صهیونیستی» و...، امکان پرورش و تربیت "نسل ایرانیان عاشق مبارزه با صهیونیسم" را فراهم کنند تا ایشان نیز بتوانند لبیک گوی ندای امام راحل عظیم الشأن(ره) مبنی بر «محو اسرائیل از صحنه روزگار» باشند.
باشد تا پیش از آنکه فرصت از دست برود به عمق حقد و کینه دشمنان از نظام مقدس جمهوری اسلامی پی ببریم، اقدامات پدافندی در این خصوص را بکار گیریم و با تکیه بر ظرفیت های عظیم داخلی، چشم امید به یاری کدخدایان مستکبر جهان نداشته باشیم؛ آنچنانکه خداوند سبحان در آیه 120 از سوره بقره خطاب به رسولش(ص) می فرماید: «و لَن تَرضى عَنكَ اليَهودُ و لَا النَّصارى... / و هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد...»
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1Ly9uua
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر