اومده بود مرخصی بگیره، آقا مهدی یه نگاهی بهش کرد و گفت: میخوای بری ازدواج کنی؟
گفت: بله میخوام برم خواستگاری.
– خب بیا خواهر منو بگیر!
– جدی میگی آقا مهدی؟!
– آره، به خانوادهت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو!
اون بنده خدا هم خوشحال دویده بود مخابرات تماس گرفته بود!
به خانوادهش گفته بود: فرماندهی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید!
☺☺☺بچههای مخابرات مرده بودن از خنده!
پرسیده بود: چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من!
گفته بودن: بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن، یکیشونم یکی دوماهشه!
(کتاب ستارهی دنبالهدار)
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1zAuk8Q
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر