۱۳۹۳ مهر ۱۰, پنجشنبه

جدیت در تحصیل بانو مجتهده امین

جدیت در تحصیل بانو مجتهده امین

آقای نجف آبادی در حالی كه سرش پایین است و كتاب قطوری در دست دارد، وارد اتاق می شود .سر جای همیشگی خود می نشیند و به پشتی تكیه می دهد. كتاب را كنار دستش می گذارد و در حالی كه دانه های تسبیح را در دستش می چرخاند، می گوید:تسلیت عرض می كنم ؛ خانم ،غم آخرتان باشد، ان شاء الله. حاجیه خانم امین می گوید:غم نبینید،حاج آقا، راضی به رضای خداوندیم. آقای نجف آبادی می گوید:بنده فكر كردم كه چون فرزندتان چند روزی بیشتر نیست كه به رحمت خدا رفته است،شاید درس را تعطیل كنید یعنی پیش خودم فكر كردم كه شاید از تحصیل منصرف شوید .برای همین امروز نمی خواستم مزاحمتان بشوم. خدمتكارتان كه به دنبالم آمد،راستش كمی تعجب كردم.

بانو امین می گوید: لطف شماست كه ملاحظه مرا كردید. بله! فرزند من به رحمت خدا رفته است.من از این بابت مثل همه مادرها غمگین و ناراحتم ؛ ولی كار خداوند بی حكمت نیست . من به رحمت خداوند امیدوارم. فرزند من امانتی در دست ما بود و حالا خدا امانتش را باز پس گرفته است . دیگر دلیلی وجود ندارد كه من بیهوده جلسه درسم را تعطیل كنم. و یا از تحصیل باز بمانم... درسی كه من می آموزم،علم شناخت خداوند است؛علم كلام و علم فقه است.باید بتوانم آن را در زندگی ام به كار بگیرم؛در غیر اینصورت،عالم بی عمل می شوم.خداوند فرموده است :«انا لله و انا الیه راجعون». كودك من دو روز پیش به دیدار حق تعالی رفته است كه همه ما روزی به این مقصد خواهیم رفت.پس چه بهتر كه با دست پر برویم.

--------------------------------------------------------------------------

سایت تبیان






ادامه مطلب ....



http://ift.tt/1x1AYjk



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: