از خانوادههای مذهبی فرزندان ناصالح به دنیا میآیند و از خانوادههای بیدین یا کم تقید، فرزندان صالحی میآیند! علت چیست و آیا با عدل الهی مغایرت ندارد؟!
هیچ امری در عالَمِ خلقت با عدل الهی مغایرت ندارد. خدایی که عادل نباشد، اصلاً خدا نیست، چرا که نقطه مقابل عدل، ظلم است و حتی فرض ظلم در مورد خدا نیز غلط است. کسی که عادل نباشد، معلوم است که علیم، حکیم، قادر و متعال نیز نمیباشد و کلاً ضعف، نقص و نیستی به او راه یافته است و خداوند متعال منزه (سبحان) از این اوصافی میباشد که فقط در مورد مخلوقات صدق مینماید:
«سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (الزخرف، 82)
ترجمه: پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش از آنچه وصف مىكنند منزه است.
به چند نکتهی مهم باید توجه داشت:
الف – عدل به معنای مساوات یا مطابق میل بودن همه چیز نیست، بلکه یعنی «قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش». نظام عالَم، قانونمند و حکیمانه است. پس اگر کسی مؤمن بود، نماز شب میخواند و احیاناً کبریتی از دستش به زمین افتاد و ندید و خانهاش به آتش کشیده شد، نمیتواند معترض شود که پس عدل خدا چه شد؟!
ب – نمازخواندن یا ننوشیدن مشروب تنها شرط لازم برای تربیت خود و فرزندان نمیباشد، چنان چه ترک نماز و یا شرب خمر نیز تنها عامل انحراف فرزندان نمیباشد و عوامل مؤثر دیگری نیز وجود دارند.
ج – گاه شخص مسلمان و به اصطلاح مؤمن نیز خطاهای بسیار بزرگی دارد که به خاطر عادت یا بیبصیرتی، خودش متوجه نیست. به عنوان مثال: همه میدانند که زنا عمل بسیار زشت، زننده و کثیفی است و مردان و زنان مؤمن، از مردان زناکار یا زنان زانیه دوری میگزینند، اما به راحتی در نشستهای خانوادگی یا جمعهای صمیمی غیبت میکنند، در حالی که تصریح شده «الغیبت اشد من الزّنا – غیبت [در زشتی و پلیدی] از زنا شدیدتر است»- پس آثار سوءاش نیز بیشتر است. یا آن که اذهان عمومی قتل نفس را پلید و قاتل را انسان وحشتناکی قلمداد میکنند، اما به راحتی علیه یک دیگر فتنه میکنند، در حالی که قرآن کریم در چند آیه تصریح نموده که فتنه از قتل شدیدتر و بدتر است. همینطور است گناهان دیگر و از جمله لقمه حرام یا شبههناک. چه لقمه و غذای مِعدَوی باشد و چه لقمه و غذای فکری و معنوی. به قول حافظ:
بیخبرند زاهدان نقش بخوان و لا تَقَل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تَخَف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش عَلَف
د – نکته مهمتر آن که خروج فرزند ناصالح از خانواده صالح و بالعکس که به مثابه «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ»، یعنی خارج کردن زنده از مرده و مرده از زنده میباشد، خود گواه و دلیل محکمی بر نقش اختیار و بالتبع انتخاب است. چرا که هر چند شرایط محیطی و جانبی آثاری قطعی داشته و حالاتی را تحمیل میکنند، اما در عین حال اختیار و امکان مالکیت و تسلط بر خود، از هیچ کس سلب نمیگردد. از این رو مکرر شاهدیم که مثلاً دختر یا پسری در یک خانواده مسلمان و حتی مؤمن، غربزده، لاابالی و فاسد میگردد و متقابلاً یک دختر یا پسر آلمانی، فرانسوی یا امریکایی که در خانوادهای کاملاً بیدین و بیتقید به دنیا آمده و یا اگر خانوادهی سالمی داشته، در هر حال با اسلام آشنایی نداشته و در جامعهای کاملاً فاسد رشد کرده است، با انتخاب خود اسلام ناب را پذیرفته و مکتب اهل بیت (ع) روی میآورد.
هیچ امری در عالَمِ خلقت با عدل الهی مغایرت ندارد. خدایی که عادل نباشد، اصلاً خدا نیست، چرا که نقطه مقابل عدل، ظلم است و حتی فرض ظلم در مورد خدا نیز غلط است. کسی که عادل نباشد، معلوم است که علیم، حکیم، قادر و متعال نیز نمیباشد و کلاً ضعف، نقص و نیستی به او راه یافته است و خداوند متعال منزه (سبحان) از این اوصافی میباشد که فقط در مورد مخلوقات صدق مینماید:
«سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (الزخرف، 82)
ترجمه: پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش از آنچه وصف مىكنند منزه است.
به چند نکتهی مهم باید توجه داشت:
الف – عدل به معنای مساوات یا مطابق میل بودن همه چیز نیست، بلکه یعنی «قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش». نظام عالَم، قانونمند و حکیمانه است. پس اگر کسی مؤمن بود، نماز شب میخواند و احیاناً کبریتی از دستش به زمین افتاد و ندید و خانهاش به آتش کشیده شد، نمیتواند معترض شود که پس عدل خدا چه شد؟!
ب – نمازخواندن یا ننوشیدن مشروب تنها شرط لازم برای تربیت خود و فرزندان نمیباشد، چنان چه ترک نماز و یا شرب خمر نیز تنها عامل انحراف فرزندان نمیباشد و عوامل مؤثر دیگری نیز وجود دارند.
ج – گاه شخص مسلمان و به اصطلاح مؤمن نیز خطاهای بسیار بزرگی دارد که به خاطر عادت یا بیبصیرتی، خودش متوجه نیست. به عنوان مثال: همه میدانند که زنا عمل بسیار زشت، زننده و کثیفی است و مردان و زنان مؤمن، از مردان زناکار یا زنان زانیه دوری میگزینند، اما به راحتی در نشستهای خانوادگی یا جمعهای صمیمی غیبت میکنند، در حالی که تصریح شده «الغیبت اشد من الزّنا – غیبت [در زشتی و پلیدی] از زنا شدیدتر است»- پس آثار سوءاش نیز بیشتر است. یا آن که اذهان عمومی قتل نفس را پلید و قاتل را انسان وحشتناکی قلمداد میکنند، اما به راحتی علیه یک دیگر فتنه میکنند، در حالی که قرآن کریم در چند آیه تصریح نموده که فتنه از قتل شدیدتر و بدتر است. همینطور است گناهان دیگر و از جمله لقمه حرام یا شبههناک. چه لقمه و غذای مِعدَوی باشد و چه لقمه و غذای فکری و معنوی. به قول حافظ:
بیخبرند زاهدان نقش بخوان و لا تَقَل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تَخَف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش عَلَف
د – نکته مهمتر آن که خروج فرزند ناصالح از خانواده صالح و بالعکس که به مثابه «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ»، یعنی خارج کردن زنده از مرده و مرده از زنده میباشد، خود گواه و دلیل محکمی بر نقش اختیار و بالتبع انتخاب است. چرا که هر چند شرایط محیطی و جانبی آثاری قطعی داشته و حالاتی را تحمیل میکنند، اما در عین حال اختیار و امکان مالکیت و تسلط بر خود، از هیچ کس سلب نمیگردد. از این رو مکرر شاهدیم که مثلاً دختر یا پسری در یک خانواده مسلمان و حتی مؤمن، غربزده، لاابالی و فاسد میگردد و متقابلاً یک دختر یا پسر آلمانی، فرانسوی یا امریکایی که در خانوادهای کاملاً بیدین و بیتقید به دنیا آمده و یا اگر خانوادهی سالمی داشته، در هر حال با اسلام آشنایی نداشته و در جامعهای کاملاً فاسد رشد کرده است، با انتخاب خود اسلام ناب را پذیرفته و مکتب اهل بیت (ع) روی میآورد.
x-shobhhe.com
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum67/thread51144.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر