روزی به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز آن مکان مقدس از خانه خارج شدم
و در اثنای راه خطری پیش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد
نزدیک در مسجد ، خربزه های زیادی روی زمین ریخته بودند و صاحبش مشغول فروش بود
قیمت آنها را پرسدم . گفت: قسمت بالا فلان قیمت و قسمت پایین تر ارزان تر و فلان قیمت است
گفتم: پس از خواندن نماز می آیم و خربزه می خرم .
در حال نماز در خاطرم گذشت که از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قیمت ارزان آن
چه مقدار بخرم
و خلاصه تا آخر نماز به همین خیال بودم
چون از نماز فارغ شدم از مسجد بیرون رفتم
شخصی وارد شد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت:
خدایی که به تو لطف کرد و امروز تو را از خطر نجات داد آیا سزاوار است که در خانه اش نماز خربزه ای بخوانی؟؟؟؟؟
فورا متوجه شدم و بر خود لرزیدم و خواستم دامنش را بگیرم ولی او را نیافتم.
اللهم اجعل صلواتنا به مقبوله بحق محمد و آل محمد
و در اثنای راه خطری پیش آمد و خداوند مرا از مرگ نجات داد
نزدیک در مسجد ، خربزه های زیادی روی زمین ریخته بودند و صاحبش مشغول فروش بود
قیمت آنها را پرسدم . گفت: قسمت بالا فلان قیمت و قسمت پایین تر ارزان تر و فلان قیمت است
گفتم: پس از خواندن نماز می آیم و خربزه می خرم .
در حال نماز در خاطرم گذشت که از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قیمت ارزان آن
چه مقدار بخرم
و خلاصه تا آخر نماز به همین خیال بودم
چون از نماز فارغ شدم از مسجد بیرون رفتم
شخصی وارد شد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت:
خدایی که به تو لطف کرد و امروز تو را از خطر نجات داد آیا سزاوار است که در خانه اش نماز خربزه ای بخوانی؟؟؟؟؟
فورا متوجه شدم و بر خود لرزیدم و خواستم دامنش را بگیرم ولی او را نیافتم.
اللهم اجعل صلواتنا به مقبوله بحق محمد و آل محمد
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1LUuWY6
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر