۱۳۹۵ مرداد ۲۱, پنجشنبه

دو‌ رکعت عشق

❤️دو رکعت عشق❤️

چون [ حسین بن منصور حلاج را ] به زیر طاقش بردند ، به باب الطّاق ، پای بر نردبان نهاد.

گفتند :"حال چیست ؟"

گفت :" معراج ِ مردان ، سر ِ دار است ...".

پس دستش جدا کردند ، خنده ای بزد .

گفتند : خنده چیست ؟

گفت : " دست از آدمی بسته ، جدا کردن آسان است . مرد آن است که دست صفات - که کلاه همت از تارک عرش در می کشد - قطع کند ".

پس پایهایش ببریدند.

تبسمی کرد و گفت : " بدین پای ، سفر خاک می کردم ؛ قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم کند ؛ اگر توانید ، آن قدم ببُرید".

پس دو دست بریده خون آلود بر روی در مالید و روی و ساعد را خون آلود کرد .

گفتند :" چرا کردی؟"

گفت :" خون بسیار از من رفت . دانم که رویم زرد شده باشد . شما پندارید که زردی من از ترس است . خون در روی مالیدم تا در چشم شما ، سُرخ روی باشم که گلگونه مردان ، خون ایشان است ".

گفتند :" اگر روی را به خون ، سرخ کردی ، ساعد را چرا آلودی؟"

گفت :" وضو می سازم .

" گفتند :" چه وضو؟"

گفت : " رکعتان ِ فی العشق ، لا یصحُّ وضوئهما الّا بالدّم ( در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید الّا به خون)".



از : تذکره الاولیاء - فریدالدین عطار نیشابوری

🇮🇷 پایگاه بسیج تلگرام 🇮🇷
http://ift.tt/1RC8qcH

فرستاده شده از HUAWEI TAG-L21ِ من با Tapatalk


ادامه مطلب ....

http://ift.tt/2aPIXjA

منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان

تبادل لينك

به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم

هیچ نظری موجود نیست: