زخم بسترهای جانباز هشت سال دفاع مقدس ناشی از عدم رسیدگی درست در بیمارستان بنیاد شهید است اما مسئولان این جانباز را رها کردند تا همانند سایر جانبازان به شهادت برسد.
وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران/ سید هادی کسایی زاده/ نامش «کریم نور محمدی» است؛ جانباز ۲۵ درصد بنیاد شهید که ۲۰ درصد آن ناشی از اعصاب و روان و ۵ درصد هم اصابت ترکش در پا است و از سال ۷۹ تاکنون با همین درصد زندگی سختی را می گذراند.
جانباز «کریم نور محمدی» که این روزها در بیمارستان «ساسان» یا همان آلکاتراز ایران (وابسته به بنیاد شهید) بستری است، حال و روز خوبی ندارد و بیش از آنکه درد های روحی و جسمی زجرش دهد، درد بی توجهی تیم درمانی و تهمت های ناروا و برخورد های نامناسب آزارش می دهد.
همسر جانباز می گوید: همسرم اولین کارت جانبازی که اخذ کرد ۲۵ درصد بود. درصد شیمیایی پوست هم دارد که سپاه پاسداران تأیید کرده و گواهی مجروحیت هم داده اما ۱۵ سال است بنیاد شهید قبول نمی کند. همین حالا پزشکان بنیاد شهید در بیمارستان ساسان هم می گویند عوارض شیمیایی در بدن دارد. با این حال بنیاد شهید به ما گفته شما دروغ می گوئید و این جانباز تصادف کرده و اصلا جانباز نیست.
وی اظهار داشت: طبق مدارک؛ آقای کریم نور محمدی در زمانی که مجروم می شود دچار موج انفجار شده و به یک گودالی پرتاب می شود و از ناحیه گردن ضربه می خورد. بعد از ازدواج گردن دردهای شدید امانش را می برد. مسئولان بنیاد شهید برای حل مشکل گردن کریم نور محمدی گفتند: بهتر است عمل شود و بعد از اینکه عمل شد کم کم دست ها و پاها شروع به فلج شدن کرد تا جایی که اول دستش را می گرفتیم و راه می رفت و بعد عصا و بعد واکر و بعد هم ویلچر و حالا قطع نخاع کامل است و حتی تعادل در ادرار ندارد و در همه این سال ها من به تنهایی پرستاری اش کردم.
کار به جایی می رسد که خود بنیاد شهید می گوید باید جانبار را به آلمان اعزام کنیم تا درمان شود و در آلمان پزشکان بسیاری وی را تحت معاینه قرار دادند و سرانجام بنیاد شهید مرکز آلمان در نامه ای توصیه و نظر پزشکان را برای تهران اینگونه می نویسد: اولا این جانباز در هیچ جای دنیا قابل درمان نیست و ضایعه نخاعی وی بر اثر مشکل گردنی است که مشکلات اعصاب و روان هم به همان علت ایجاد شده و باید به طور مرتب فیزیوتراپی و تحت حمایت بنیاد شهید قرار گیرد و همچین در تهران کمیسیونی برای افزایش درصد جانبازی اش تشکیل شود. اما از همه این درخواست ها فقط جلسات فیزیوتراپی برگزار شد که فایده ای هم به حال جانباز نداشته و درصد جانبازی اش هیچ تغییری نکرد.
همسر این جانباز دوران دفاع مقدس چندین بار در مقابل بنیاد شهید تهران و مرکز تحصن کرده و حتی یک بار پرده از روی جانباز بر می دارد تا بوی تعفن زخم بسترش مسئولان بنیاد شهید را متأثر کند اما پاسخ این تحصن ها این بود که متهم به دروغ گویی و سهم خواهی شدند در حالی که تنها خواسته خانواده جانباز رفتن جانباز به آسایشگاه بود.
ماجرای آسایشگاه و اعتراض خانواده جانباز در نوع خود قابل تأمل است ونشان می دهد مشکل اصلی در خدمات رسانی بنیاد شهید است. جانباز نور محمدی را هیچ آسایشگاهی نمی پذیرد چون آسایشگاه ها یا مرکز ضایعات نخاعی است و یا روانی و نور محمدی هر دو مشکل را با هم دارد. وقتی وارد آسایشگاه جانبازان نخاعی می شود به دلیل شدت اختلالات روانی برای دیگر جانبازان مزاحمت ایجاد می کند.
همسر جانباز هم می گوید: خانه ۶۰ متری ما در یک آپارتمان اقساطی است و همه همسایه ها از فریاد ها و فحاشی های رکیک جانباز در مواقعی که موج انفجار به سراغش می آید شاکی هستند و آرزو می کنند ما از آنجا برویم . در این خانه امکان حمام کردن همسرم سخت است و وقتی اعتراض می کنم بنیاد شهید پاسخگو نیست.
حالا جانباز نور محمدی مدتی است در بیمارستان ساسان بستری شده و خانواده اش می گویند با یک فشار امنیتی با ما برخورد می کنند. زخم بستر جانباز در خانه ۲ عدد بود که حال به تعداد ۸ عدد رسیده و از درون زخم های عمیق جانباز گوشت بیرون می ریزد که درد این زخم ها جانباز را از پا در آورده است. دکتر ها در بیمارستان ساسان می گویند سرطان هم گرفته و وقتی مدارک را می خواهیم تا به پزشک دیگری نشان دهیم هیچ چیز نمی دهند. حتی اجازه نمی دهند ببینیم چه دارو و قرصی به جانباز می دهند. همسر جانباز می گوید: می خواهم جانباز را به بیمارستان آتیه ببرم اما ساسان اجازه ترخیص نمی دهد و گفته است حتما باید بنیاد شهید اجازه بدهد.
فرزند این جانباز که این روزها حال و روز پدرش را در شبکه های اجتماعی با دوستانش به اشتراک می گذارد تا اندکی حالش را درک کنند می گوید: برادرم وقتی نوجوان بود به دلیل شرایط پدر و فشارهایی که به او می آمد خودکشی کرد و فوت کرد و حالا من مانده ام و مادرم و پدری که به چشم می بینیم روزهای زندگی اش در حال پایان است و کسی برایش کاری نمی کند.
به ما تهمت می زنند که ماهی فلان قدر حقوق می گیریم در حالی که باید اعتراف کنیم یک دکتر خیر معرفتش از خیلی از مسئولان بیشتر بود که با پیک برای پدرم پوشک می فرستاد چون می دانست هزینه نگهداری از این جانباز چقدر زیاد است.
هرچند این روزها خبر فساد در بنیاد شهید آبرویی برای این نهاد مقدس نگذاشته اما این بار از هیئت دولت نه از رئیس جمهور می خواهیم برای این جانباز هشت سال دفاع مقدس آستین ها را بالا بزنند. چرا که در گزارش قبلی گفتیم رئیس جمهور به همسایه جانبازش رحم نکرد!
وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران/ سید هادی کسایی زاده/ نامش «کریم نور محمدی» است؛ جانباز ۲۵ درصد بنیاد شهید که ۲۰ درصد آن ناشی از اعصاب و روان و ۵ درصد هم اصابت ترکش در پا است و از سال ۷۹ تاکنون با همین درصد زندگی سختی را می گذراند.
جانباز «کریم نور محمدی» که این روزها در بیمارستان «ساسان» یا همان آلکاتراز ایران (وابسته به بنیاد شهید) بستری است، حال و روز خوبی ندارد و بیش از آنکه درد های روحی و جسمی زجرش دهد، درد بی توجهی تیم درمانی و تهمت های ناروا و برخورد های نامناسب آزارش می دهد.
همسر جانباز می گوید: همسرم اولین کارت جانبازی که اخذ کرد ۲۵ درصد بود. درصد شیمیایی پوست هم دارد که سپاه پاسداران تأیید کرده و گواهی مجروحیت هم داده اما ۱۵ سال است بنیاد شهید قبول نمی کند. همین حالا پزشکان بنیاد شهید در بیمارستان ساسان هم می گویند عوارض شیمیایی در بدن دارد. با این حال بنیاد شهید به ما گفته شما دروغ می گوئید و این جانباز تصادف کرده و اصلا جانباز نیست.
وی اظهار داشت: طبق مدارک؛ آقای کریم نور محمدی در زمانی که مجروم می شود دچار موج انفجار شده و به یک گودالی پرتاب می شود و از ناحیه گردن ضربه می خورد. بعد از ازدواج گردن دردهای شدید امانش را می برد. مسئولان بنیاد شهید برای حل مشکل گردن کریم نور محمدی گفتند: بهتر است عمل شود و بعد از اینکه عمل شد کم کم دست ها و پاها شروع به فلج شدن کرد تا جایی که اول دستش را می گرفتیم و راه می رفت و بعد عصا و بعد واکر و بعد هم ویلچر و حالا قطع نخاع کامل است و حتی تعادل در ادرار ندارد و در همه این سال ها من به تنهایی پرستاری اش کردم.
کار به جایی می رسد که خود بنیاد شهید می گوید باید جانبار را به آلمان اعزام کنیم تا درمان شود و در آلمان پزشکان بسیاری وی را تحت معاینه قرار دادند و سرانجام بنیاد شهید مرکز آلمان در نامه ای توصیه و نظر پزشکان را برای تهران اینگونه می نویسد: اولا این جانباز در هیچ جای دنیا قابل درمان نیست و ضایعه نخاعی وی بر اثر مشکل گردنی است که مشکلات اعصاب و روان هم به همان علت ایجاد شده و باید به طور مرتب فیزیوتراپی و تحت حمایت بنیاد شهید قرار گیرد و همچین در تهران کمیسیونی برای افزایش درصد جانبازی اش تشکیل شود. اما از همه این درخواست ها فقط جلسات فیزیوتراپی برگزار شد که فایده ای هم به حال جانباز نداشته و درصد جانبازی اش هیچ تغییری نکرد.
همسر این جانباز دوران دفاع مقدس چندین بار در مقابل بنیاد شهید تهران و مرکز تحصن کرده و حتی یک بار پرده از روی جانباز بر می دارد تا بوی تعفن زخم بسترش مسئولان بنیاد شهید را متأثر کند اما پاسخ این تحصن ها این بود که متهم به دروغ گویی و سهم خواهی شدند در حالی که تنها خواسته خانواده جانباز رفتن جانباز به آسایشگاه بود.
ماجرای آسایشگاه و اعتراض خانواده جانباز در نوع خود قابل تأمل است ونشان می دهد مشکل اصلی در خدمات رسانی بنیاد شهید است. جانباز نور محمدی را هیچ آسایشگاهی نمی پذیرد چون آسایشگاه ها یا مرکز ضایعات نخاعی است و یا روانی و نور محمدی هر دو مشکل را با هم دارد. وقتی وارد آسایشگاه جانبازان نخاعی می شود به دلیل شدت اختلالات روانی برای دیگر جانبازان مزاحمت ایجاد می کند.
همسر جانباز هم می گوید: خانه ۶۰ متری ما در یک آپارتمان اقساطی است و همه همسایه ها از فریاد ها و فحاشی های رکیک جانباز در مواقعی که موج انفجار به سراغش می آید شاکی هستند و آرزو می کنند ما از آنجا برویم . در این خانه امکان حمام کردن همسرم سخت است و وقتی اعتراض می کنم بنیاد شهید پاسخگو نیست.
حالا جانباز نور محمدی مدتی است در بیمارستان ساسان بستری شده و خانواده اش می گویند با یک فشار امنیتی با ما برخورد می کنند. زخم بستر جانباز در خانه ۲ عدد بود که حال به تعداد ۸ عدد رسیده و از درون زخم های عمیق جانباز گوشت بیرون می ریزد که درد این زخم ها جانباز را از پا در آورده است. دکتر ها در بیمارستان ساسان می گویند سرطان هم گرفته و وقتی مدارک را می خواهیم تا به پزشک دیگری نشان دهیم هیچ چیز نمی دهند. حتی اجازه نمی دهند ببینیم چه دارو و قرصی به جانباز می دهند. همسر جانباز می گوید: می خواهم جانباز را به بیمارستان آتیه ببرم اما ساسان اجازه ترخیص نمی دهد و گفته است حتما باید بنیاد شهید اجازه بدهد.
فرزند این جانباز که این روزها حال و روز پدرش را در شبکه های اجتماعی با دوستانش به اشتراک می گذارد تا اندکی حالش را درک کنند می گوید: برادرم وقتی نوجوان بود به دلیل شرایط پدر و فشارهایی که به او می آمد خودکشی کرد و فوت کرد و حالا من مانده ام و مادرم و پدری که به چشم می بینیم روزهای زندگی اش در حال پایان است و کسی برایش کاری نمی کند.
به ما تهمت می زنند که ماهی فلان قدر حقوق می گیریم در حالی که باید اعتراف کنیم یک دکتر خیر معرفتش از خیلی از مسئولان بیشتر بود که با پیک برای پدرم پوشک می فرستاد چون می دانست هزینه نگهداری از این جانباز چقدر زیاد است.
هرچند این روزها خبر فساد در بنیاد شهید آبرویی برای این نهاد مقدس نگذاشته اما این بار از هیئت دولت نه از رئیس جمهور می خواهیم برای این جانباز هشت سال دفاع مقدس آستین ها را بالا بزنند. چرا که در گزارش قبلی گفتیم رئیس جمهور به همسایه جانبازش رحم نکرد!
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/2aB6PDJ
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر