«««حزبالله سایبر سایبر»»»
«حسین قدیانی ۲۰ مرداد ۹۴ قطعه ۲۶ بهشت زهرا، مقابل رکن رکین شهدای دستواره»
«حسین قدیانی ۲۰ مرداد ۹۴ قطعه ۲۶ بهشت زهرا، مقابل رکن رکین شهدای دستواره»
آقای آملی! با سلام و عرض ادب
آنقدر به دستاندرکاران نظام مقدس جمهوری اسلامی، نامه نوشتهام که به اسباب آن آگاه باشم لیکن این بار بدون رعایت عرف و مراعات تعارف، حضرتعالی را «آقای آملی» خطاب میکنم و بیهیچ تطویل دیگری، میروم سر اصل سخن.
یک:
دستفرمان این ۲ سال اخیر دستگاه قضا کم و بیش جای سپاس دارد. شاهدیم در احکام صادره، پست و مقام افراد، ایضا وابستگیشان به فلان خانواده و بهمان خاندان حتیالمقدور مخل عدالت به نظر نمیرسد. اصل اینکه برای قوه قضائیه، عمل به مر عدالت، بسی مهمتر از ملاحظه جایگاه این متهم و پایگاه آن مجرم است، فینفسه عملی مأجور نزد حضرت داور است.دو:
در «مکتب ولی فقیه» نکتهای بس حیاتی آموختهایم؛ «تذکر» جای خود، «تشکر» هم جای خود. فلذا من و ما اگر شهامت نقد داریم، شجاعت این را هم داریم که به وقت لزوم، هرگز اجازه ندهیم دستگاه قضا تنها بماند. اگر دولت نباید تنها بماند، اگر مجلس نباید تنها بماند، به طریق اولی قوه قضائیه هم نباید احساس تنهایی کند. این را حضرات دستگاه قضا بدانند؛ «جناح فرهنگی مومن و حزباللهی متوجه فشار بیاندازه اصحاب زر و زور و تزویر به فرشته عدالت هست».سه:
قوه قضائیه «قوه قضائیه» است، نه «مجمع تشخیص مصلحت نظام». برای قوه قضائیه، تشخیص مصلحت، ذرهای نباید موضوعیت داشته باشد. آنچه برای دستگاه قضا موضوعیت دارد تشخیص عدالت است. با این همه، آمدیم و بعضی مدعی شدند؛ «تشخیص مصلحت نیز از تکالیف مجریان عدالت است!» حتی با این حساب، باورم هست هیچ مصلحتی برای دستگاه قضا، مهمتر از عمل به مر عدالت نیست. اگر قوه بنا دارد مسبب افزایش اعتماد مردم به امرای قضاوت شود، لاجرم باید مصلحت خود را در تشخیص عدالت بداند و بس. رویه فعلی، نسبتا همین را نشان میدهد. هر چند معتقدم حکم اخیر، اولا حدود ۲ دهه پیش باید صادر میشد، ثانیا کمی بیملاحظهتر. اینکه خاندان عالیجناب با تهیه فیلم مسخره وداع، موجبات واکنش آحاد جامعه حتی قاضیالقضات محترم را فراهم میآورد، موید این نکته است؛ «پری عدل و داد، یک کلام، زیادی به این جماعت رو داده!»چهار:
نظر به قصور روسای سابق و اسبق، امروزه روز باری مضاعف روی دوش دستگاه قضاست. این را ما نیک میدانیم که چه رسالت سنگینی بر دوش قوه قرار دارد. منتهای مراتب، اگر عدالت همراه با درایت و حکمت -و نه مصلحت!- اساس رفتار و گفتار مجریان عدل و داد باشد، خیلی چیزهای ناممکن، ممکن خواهد شد انشاءالله. شاید احدی در این مملکت فکرش را نمیکرد روزی این جماعت گردنکلفت، محاکمه شوند، چه رسد به آنکه رهسپار زندان شوند اما همه اینها فیالحال اتفاق افتاده. از دیگر سو، همین مسئله اجرای «مجازات جایگزین» برای مجرمین عادی و بدون سابقه، باز هم امری پسندیده به نظر میرسد. فردی که بابت برگشت خوردن یک چک ۱۰ میلیون تومانی روانه زندان شده کجا و این مجرم گردنکلفت اخیر کجا؟! وقیحانه آنهم جلوی در زندان «فیلم وداع» پخش میکنند و حکم خود را «غیر قانونی، نامشروع» و یا «پدرسوختهبازی» میخوانند! هم فرض و هم فریضه است بر دستگاه قضا که با اتخاد تدابیری محکم، اصولی و سفت و سخت، مانع مسخره کردن قانون توسط این خواص خدانشناس شوند. آیا مردم عادی هم این جرئت را دارند جلوی در زندان، فیلم وداع بگیرند، اشک تمساح بریزند، و به ریش قوه بخندند؟! اگر نه، خاندان عالیجناب هم نباید این جرئت را داشته باشند. از جمله اهداف انقلاب اسلامی، برابر دانستن همه در پیشگاه قانون بود. این، هدف جمهوری اسلامی نیز هست.پنج:
بنا به فرموده قاضیالقضات محترم «هرگز نباید برای تخریب رای صادره «فیلم وداع» درست کرد» اما اساسا و اصولا چرا «فیلم وداع» درست میشود؟ صدالبته ملت، این اقدام ساختارشکن، جلف و بیشرمانه را به حساب رذالت خاندان متقلب خواهد نوشت اما یک سئوال مهم؛ «اگر به پرونده طرف، در همان ۲ دهه پیش، رسیدگی میشد آیا باز هم شاهد این قبیل سلفیگرفتنهای خارج از حد و مرز، آنهم یک روز مقابل در دادگاه و یک روز مقابل در زندان میبودیم؟!» و یک سئوال مهمتر؛ «اگر به جای رسیدگی تنها به فلان بخش از بهمان پرونده طرف، همه جرائم این فرد با دقت وافره بررسی قضایی میشد، آیا باز هم این همه گستاخانه به حکم صادره واکنش نشان میدادند؟!» پس قبول کنیم بخشی از ایراد برمیگردد به ترحم بیدلیل و بیمبنای خود قوه.شش:
اگر مصلحت و تشخیص مصلحت، هرگز وظیفه دستگاه قضا نیست، جذب و یا حفظ افراد در مجموعه نظام هم به هر نهادی مربوط باشد، اندک ارتباطی با دستگاه عدلیه ندارد. بگذار خیال همه را راحت کنم. اگر بابت همین متن، حکم من «اعدام» است، قوه حتما باید مرا اعدام کند، و هرگز ملاحظه این را نکند که ۴ جا برای دفاع از انقلاب و امام و شهدا قلمی زدهام! زدهام که زدهام! جناب گردنکلفت، فرزند هر که میخواهد باشد، باشد! قوه باید عدالت را حداکثری اجرا کند، نه حداقلی! شاید… آری، شاید در آن صورت، دیگر شاهد فیلم وداع و عکس سلفی و این قبیل مسخرهبازیها نمیبودیم! تاکیدم بر «شاید» از آن روست که خوب میدانم خاندان عالیجناب از بس بینزاکت و عاری از ادب تشریف دارند، سنگ پای قزوین را با آنهمه سیاهی، روسفید کردهاند!*** *** ***
آقای آملی! این همه را نوشتم تا بگویم من یعنی حسین قدیانی، همان نویسنده نامه معروف به حضرتعالی هستم در اوج فتنه، در مسجدالحرام، دقیقا مقابل خانه خدا و مشخصا مقابل رکن یمانی. آن روز اگر به جای گردن از مو نازکتر این حقیر، یقه همین گردنکلفتها را گرفته بودید و در مواجهه با آن «نامه معصومانه» تفسیر بصیرانهتری ارائه میدادید، اینک خبری از «کمدی وداع» نبود! همان که دیروز، در اوج شجاعت، شما را دعوت به مر عدالت کرد، امروز هم در اوج شهامت، از شما و مجموعه تحت امرتان بابت محاکمه و زندانی کردن اصحاب ارتشا و اختلاس، تشکر از روی اخلاص میکند، نیز تذکر از روی اخلاص میدهد. در هر حال، و نشان به نشان تیتر این نامه، هیچ روزی و هیچ کجا، فرشته عدل را تنها نخواهیم گذاشت.ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1Kn7bq6
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر