بگو موسی بگو موسی پریشان تر تویی یا من؟!
بعد از جریان داستان موسی و شبان هنگامیکه به موسی وحی می شود که چرا بنده را از خدا راندی و آن را آزرده خاطر کردی؛
موسی به دنبال شبان می گردد
و سرانجام آن را می یابد و با بشارت به شبان می گوید:
هیچ آدابی وترتیبی مجوی
باز چوپان هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
و چوپان اینگونه نجوای درونی و درد و دل هایش را بیان می کند:
نه از افسانه می ترسم نه از شیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از آتش نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم من از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا از هرچه پنداری جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ای وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من
هراسی را از این اندیشه ها در پی ندارم من
در عالم بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم
نه کس با من ...
بگو موسی بگو موسی پریشان تر تویی یا من؟!
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum340/thread48795.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر