کلیپ تصویری | نفوذپذیران و نفوذیها
قصۀ نفوذ در تاریخ اسلام، قصۀ بسیار پُر پیچ و تابی است. نهتنها موضوع نفوذ بلکه از آن بالاتر، موضوع دیگری که باید به آن خیلی توجه کنیم «نفوذپذیران» هستند؛ کسانی که نفوذ بر روی آنها تأثیر دارد. خُب شما میدانید که رسول گرامی اسلام(ص) با مسجد ضِرار-که بنا بود پایگاه نفوذ دشمن باشد- چگونه برخورد کردند؟(تفسیر نمونه و المیزان/ذیل آیۀ 107سورۀ توبه)
داستان نفوذپذیران و نفوذیها در زمان خلفا هم ادامه پیدا کرد. مثلاً یک کسی به نام کعب و یک کسی به نام ابوهریره-که شاگرد او بود- یهودیهایی بودند که آمدند و مشاور خلفا شدند؛ امان از این مشاورین! نفوذیهای دستگاه یزید را هم خوب است که بشناسید. اولاً یزید خودش تربیتشدۀ مدرسهها و مکتبهای غیرمسلمانان در شام است و یکی از داییهای او غیرمسلمان است. و به مشورت یک غیرمسلمانِ نفوذی در دستگاه یزید فاجعۀ کربلا شکل گرفت.(فَلَمَّا وَصَلَتِ الْکُتُبُ إِلَى یَزِید، دَعَا سَرْجُونَ مَوْلَى مُعَاوِیَةَ...؛ ارشاد مفید/2/42)
طبیعتاً ما در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) نمیتوانیم به این سادگیها، نفوذی پیدا کنیم، بلکه اصلاً نمیتوانیم پیدا کنیم؛ اما نفوذپذیر چرا. اتفاقاً یکی از اقدامات شوم «اشعث» دوقطبیسازی در جامعۀ کوفه بود. معاویه اشعث را در میان اصحاب امیرالمؤمنین(ع) توسط یکی از غلامانش صدا زد. یکی از حرفهایی که او گفت و دلِ اشعث را برد-البته شاید هم دلش از قبل رفته بود- این بود که به او گفت: «معاویه خبر داده که ما در میان اصحاب علیبنابیطالب، فقط تو را قبول داریم!» اشعث باید همانجا سرش را به سنگ میزد و میمرد؛ ولی او خوشحال شد. آخرش گفت: «حالا من ببینم چه میکنم؟ پیشنهاد بدی نیست که جلوی خونریزیها گرفته شود.»
مشهور شده است که «قرآن سرِ نیزه کردن» عامل شد مردم فریب بخورند! اما مردم تا لیدرهای خراب نداشته باشند فریب نمیخورند. اشعث اگر آن شب برنگشته بود و سپاه امیرالمؤمنین(ع) را از ادامۀ جنگ پشیمان نکرده بود و آن فتنه را ایجاد نکرده بود، معاویه فردا صبح، قرآن سرِ نیزه نمیکرد. وقتی خبر سخنرانی اشعث در آن شب به معاویه رسید، او گفت: تمام شد! فردا قرآنها را سرِ نیزه کنید. قرآن سرِ نیزه کردن، شلیک نهایی بود.(قَامَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ الْکِنْدِیُّ لَیْلَةَ الْهَرِیرِ فِی أَصْحَابِهِ مِنْ کِنْدَةَ فَقَالَ...؛ وقعه الصفین/481)(... فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ مُعَاوِیَةَ قَالَ أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ فَدَبَّرَ تِلْکَ اللَّیْلَةَ مَا دَبَّرَ مِنْ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ عَلَى الرِّمَاحِ فَأَقْبَلُوا بِالْمَصَاحِفِ یُنَادُونَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُ؛ بحارالانوار/32/531)
قوم بنیاسرائیل بالاترین ضجههای تاریخ را برای فرج زدند که فرج آنها بیش از صد سال جلو افتاد(فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ ... فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ؛ تفسیر عیاشی/2/154) آنها با بزرگترین معجزۀ ملموس-لااقل طبق قرآن- از قوم فرعون نجات پیدا کردند و قوم فرعون به یکباره زیر آب رفتند. اما قوم بنیاسرائیل را یک کسی به نام سامری خراب کرد! سامری یک پدیده است! سامری توانست اینها را گوسالهپرست کند!
در روایات آمده است یکی از افرادی که سامری امت پیامبر(ص) است «ابوموسیاشعری» است.(پیامبر(ص): ...وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ لَا یَقُولُونَ «لا مِساسَ» لَکِنَّهُمْ یَقُولُونَ «لَا قِتَالَ»، إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی؛ امالی مفید/30) حالا فرق این سامری با آن سامری چیست؟ آن سامری میگفت «لا مِساسَ» این سامری میگوید «لَا قِتَالَ». شعار سامریهای امت پیامبر(ص) این است که «جنگ نه!» ولی خودشان موجب جنایتکارانهترین جنگها شدند! با «لَا قِتَالَ» کربلاها راه افتاد، و خونها روی زمین ریخته شد.
کسانی که میخواهند نفوذ را باور کنند، اول باید دو واحد پیشنیاز پاس کرده باشند؛ اول باید دشمن را باور کنند. دوم باید روش دشمنیِ دشمن را بشناسند. شما را به سخنان حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) مراجعه میدهم؛ ایشان تأکید میکردند ما هر چه ضربه خوردیم از نفوذ بوده است(دیدار آقای ری شهری با آیت الله بهجت، کتاب زمزم عرفان/ص291)
نفوذپذیران در قرآن کریم معرفی شدهاند: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً»(نساء/61) نفوذپذیران کسانی هستند که یک نوعی «ولایتگریزی» در آنها هست. بدبختها بعضیهایشان منافعی هم ندارند؛ بلکه نوکر بیجیره و مواجب هستند!
عوامل روانی نفوذپذیری را تأمل بفرمایید. عوامل روانی نفوذپذیری را شورای محترم نگهبان هم تأمل بفرماید، که «آیا عوامل نفوذپذیری در این فرد، هست یا نه؟» و اگر هست، او به عرصۀ سیاست نیاید.
اقدام بعدیای که باید در مقابل نفوذ انجام داد این است که جامعۀ خودمان را به قدرت خودمان، و برتری خودمان نسبت به این دشمن و ضعف دشمن، باید آگاه کنیم، باید باورمند کنیم.
با یک شایعۀ «ترس از لشکر موهوم یزید» لشکر درست کردند و اباعبدالله الحسین(ع) را به قتل رساندند، با یک شایعه! با ترساندن از قدرت دشمن.
- تولید: بیان معنوی
- مدت زمان: 06:14 دقیقه
- منبع: شب تاسوعای 94 - بیت رهبری
- 06:14 دقیقه | دریافت با کیفیت(پایین(7 مگابایت) | متوسط(32 مگابایت) | بالا(96 مگابایت))
- دریافت صوت کلیپ(4 مگابایت)
قصۀ نفوذ در تاریخ اسلام، قصۀ بسیار پُر پیچ و تابی است. نهتنها موضوع نفوذ بلکه از آن بالاتر، موضوع دیگری که باید به آن خیلی توجه کنیم «نفوذپذیران» هستند؛ کسانی که نفوذ بر روی آنها تأثیر دارد. خُب شما میدانید که رسول گرامی اسلام(ص) با مسجد ضِرار-که بنا بود پایگاه نفوذ دشمن باشد- چگونه برخورد کردند؟(تفسیر نمونه و المیزان/ذیل آیۀ 107سورۀ توبه)
داستان نفوذپذیران و نفوذیها در زمان خلفا هم ادامه پیدا کرد. مثلاً یک کسی به نام کعب و یک کسی به نام ابوهریره-که شاگرد او بود- یهودیهایی بودند که آمدند و مشاور خلفا شدند؛ امان از این مشاورین! نفوذیهای دستگاه یزید را هم خوب است که بشناسید. اولاً یزید خودش تربیتشدۀ مدرسهها و مکتبهای غیرمسلمانان در شام است و یکی از داییهای او غیرمسلمان است. و به مشورت یک غیرمسلمانِ نفوذی در دستگاه یزید فاجعۀ کربلا شکل گرفت.(فَلَمَّا وَصَلَتِ الْکُتُبُ إِلَى یَزِید، دَعَا سَرْجُونَ مَوْلَى مُعَاوِیَةَ...؛ ارشاد مفید/2/42)
طبیعتاً ما در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) نمیتوانیم به این سادگیها، نفوذی پیدا کنیم، بلکه اصلاً نمیتوانیم پیدا کنیم؛ اما نفوذپذیر چرا. اتفاقاً یکی از اقدامات شوم «اشعث» دوقطبیسازی در جامعۀ کوفه بود. معاویه اشعث را در میان اصحاب امیرالمؤمنین(ع) توسط یکی از غلامانش صدا زد. یکی از حرفهایی که او گفت و دلِ اشعث را برد-البته شاید هم دلش از قبل رفته بود- این بود که به او گفت: «معاویه خبر داده که ما در میان اصحاب علیبنابیطالب، فقط تو را قبول داریم!» اشعث باید همانجا سرش را به سنگ میزد و میمرد؛ ولی او خوشحال شد. آخرش گفت: «حالا من ببینم چه میکنم؟ پیشنهاد بدی نیست که جلوی خونریزیها گرفته شود.»
مشهور شده است که «قرآن سرِ نیزه کردن» عامل شد مردم فریب بخورند! اما مردم تا لیدرهای خراب نداشته باشند فریب نمیخورند. اشعث اگر آن شب برنگشته بود و سپاه امیرالمؤمنین(ع) را از ادامۀ جنگ پشیمان نکرده بود و آن فتنه را ایجاد نکرده بود، معاویه فردا صبح، قرآن سرِ نیزه نمیکرد. وقتی خبر سخنرانی اشعث در آن شب به معاویه رسید، او گفت: تمام شد! فردا قرآنها را سرِ نیزه کنید. قرآن سرِ نیزه کردن، شلیک نهایی بود.(قَامَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ الْکِنْدِیُّ لَیْلَةَ الْهَرِیرِ فِی أَصْحَابِهِ مِنْ کِنْدَةَ فَقَالَ...؛ وقعه الصفین/481)(... فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ مُعَاوِیَةَ قَالَ أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ فَدَبَّرَ تِلْکَ اللَّیْلَةَ مَا دَبَّرَ مِنْ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ عَلَى الرِّمَاحِ فَأَقْبَلُوا بِالْمَصَاحِفِ یُنَادُونَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُ؛ بحارالانوار/32/531)
قوم بنیاسرائیل بالاترین ضجههای تاریخ را برای فرج زدند که فرج آنها بیش از صد سال جلو افتاد(فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ ... فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ؛ تفسیر عیاشی/2/154) آنها با بزرگترین معجزۀ ملموس-لااقل طبق قرآن- از قوم فرعون نجات پیدا کردند و قوم فرعون به یکباره زیر آب رفتند. اما قوم بنیاسرائیل را یک کسی به نام سامری خراب کرد! سامری یک پدیده است! سامری توانست اینها را گوسالهپرست کند!
در روایات آمده است یکی از افرادی که سامری امت پیامبر(ص) است «ابوموسیاشعری» است.(پیامبر(ص): ...وَ فِرْقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ عَلَى مِلَّةِ السَّامِرِیِّ لَا یَقُولُونَ «لا مِساسَ» لَکِنَّهُمْ یَقُولُونَ «لَا قِتَالَ»، إِمَامُهُمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قَیْسٍ الْأَشْعَرِی؛ امالی مفید/30) حالا فرق این سامری با آن سامری چیست؟ آن سامری میگفت «لا مِساسَ» این سامری میگوید «لَا قِتَالَ». شعار سامریهای امت پیامبر(ص) این است که «جنگ نه!» ولی خودشان موجب جنایتکارانهترین جنگها شدند! با «لَا قِتَالَ» کربلاها راه افتاد، و خونها روی زمین ریخته شد.
کسانی که میخواهند نفوذ را باور کنند، اول باید دو واحد پیشنیاز پاس کرده باشند؛ اول باید دشمن را باور کنند. دوم باید روش دشمنیِ دشمن را بشناسند. شما را به سخنان حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) مراجعه میدهم؛ ایشان تأکید میکردند ما هر چه ضربه خوردیم از نفوذ بوده است(دیدار آقای ری شهری با آیت الله بهجت، کتاب زمزم عرفان/ص291)
نفوذپذیران در قرآن کریم معرفی شدهاند: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً»(نساء/61) نفوذپذیران کسانی هستند که یک نوعی «ولایتگریزی» در آنها هست. بدبختها بعضیهایشان منافعی هم ندارند؛ بلکه نوکر بیجیره و مواجب هستند!
عوامل روانی نفوذپذیری را تأمل بفرمایید. عوامل روانی نفوذپذیری را شورای محترم نگهبان هم تأمل بفرماید، که «آیا عوامل نفوذپذیری در این فرد، هست یا نه؟» و اگر هست، او به عرصۀ سیاست نیاید.
اقدام بعدیای که باید در مقابل نفوذ انجام داد این است که جامعۀ خودمان را به قدرت خودمان، و برتری خودمان نسبت به این دشمن و ضعف دشمن، باید آگاه کنیم، باید باورمند کنیم.
با یک شایعۀ «ترس از لشکر موهوم یزید» لشکر درست کردند و اباعبدالله الحسین(ع) را به قتل رساندند، با یک شایعه! با ترساندن از قدرت دشمن.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1YDvrkq
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر