۱۳۹۴ دی ۶, یکشنبه

حلقۀ مفقوده (برای تولید علم در حوزه)/ علیرضا پناهیان

  • زمان: سال 83
  • پی دی اف: A5 | A4
  • پیامک خبری: اینجا
  • اینفوگرافیک: پیشنهاد دهید
فهــرست خلاصه

طرح موضوع
حلقه‌های موجود: (علم برای عمل و علم برای علم)
حلقۀمفقوده: (علم برای ایجاد انگیزه)
عرصه‌های نیاز
ضرورت‌ها و اهمیّت‌ها
اقدامات لازم
موانع و آسیب‌ها
طرح موضوع

[تبلیغ، مهمترین رسالت حوزه‌های علمیه]

ابلاغ معارف و احکام دین، تبلیغ و ترویج فکر و فرهنگ دینی در فضای جامعه و تربیت جان‌های مشتاق بر اساس آموزه‌های دینی مهمترین رسالت حوزه‌های علمیّه و وظیفۀطبیعی عالمان دینی است. در این بحث ما به این نکته می‌پردازیم که حوزه چگونه دانش آموختگان خود را از نظر علمی (نه مهارتی) برای انجام این رسالت خطیر آماده می‌کند و آیا توجّه به امر تبلیغ در حوزه آن هم از نظر محتوایی نه از جهت روش، بخوبی صورت می‌گیرد؟
[فراگیر بودن معنای تبلیغ مورد نظر]

در اینجا تبلیغ به معنای اعم مورد نظر ماست، به گونه‌ای که از برنامه‌های آموزش دین در مدارس و دانشگاه‌ها گرفته تا سخنرانی‌ها و تألیف کتب و... همه را در بر بگیرد. حتّی آنجا که در ادبیّات مانند شعر و داستان‌، یا در عموم محصولات هنری و فرهنگی مانند فیلم‌‌ و موسیقی از مضامین دینی استفاده می‌شود، همه تحت پوشش مفهوم عام تبلیغ که مورد نظر ماست قرار دارد. طبیعی است هیچ محدودیّتی در نوع ابزار هم نباید فرض کرد.
[غفلت از برنامه‌ریزی برای تأمین محتوای تبلیغ]

به نظر می‌رسد توجّه به تبلیغ از حیث محتوایی، امری است که در حوزه بسیار مورد غفلت است و این یک کاستی عمده باید تلقّی شود؛ به ویژه در دوران تحصیل طلّاب و برنامه‌های آموزشی و همچنین فعالیّت‌های پژوهشی حوزه. به عبارتی دیگر تبلیغ در حوزه از عقبۀآموزشی و پژوهشی قابل اعتنائی برخوردار نمی‌باشد.
اینکه طلّاب محترم آنچه آموزش می‌بینند عموماً در مقام تبلیغ به کار نمی‌آید و آنچه در تبلیغ معارف دینی لازم است بدانند اکثراً در طول مدّت تحصیل فرا نمی‌گیرند، امری است که ریشه در ساختار نظام آموزشی حوزه دارد و اصلاح آن، به تولید دانش و تدبیر عالمانه نیازمند است.
حلقه‌های موجود: (علم برای عمل و علم برای علم)

[حلقۀ اول: تولید علم برای عمل]

دو نوع فعالیّت در حوزه به خوبی صورت می‌گیرد: یکی تولید علم برای عمل است، که بیشتر در جریان فقه به معنای خاص کلمه صورت می‌گیرد، و بعضاً در مباحث اخلاق هم دیده می‌شود، آنهم آنجا که از رفتار‌های ارزش‌مند و آداب اخلاقی سخن به میان می‌آید نه آنجا که موعظه و یا تربیت روحی و معنوی در کار است، و کمتر هم بصورت عالمانه به آن پرداخته می‌شود.
به هرحال آنچه در این بخش تولید می‌شود، با هدف بیرون آوردن مکلّفین از حیرت در مقام عمل است و ارائۀ برنامه‌ای عملی مورد استفاده برای کسانی که نوعاً از ایمان و انگیزۀ کافی برخوردار ‌باشند.
[حلقۀ دوم: تولید علم برای علم]

دوّمین فعالیّتی که در حوزه دیده می‌شود، تولید علم برای علم است، برای تغذیۀ میدان اندیشه، و بیشتر با توجّه به آنچه که در بازار علم و اندیشه می‌گذرد، به‌ منظور صیانت از حصون دین در مقابل تعرّض‌هایی که در این عرصه صورت می‌گیرد و یا در جهت ادامه و گسترش علوم و معارفی است که اندیشمندان دینی آن را تولید کرده‌اند.
[تأثیر طبیعی و حداقلی علوم بر انگیزه کافی نیست]

با آنکه این معارف برخی اوقات به گونه‌ای غیر مستقیم به منظور تغذیه فکری مؤمنان و تحکیم پایه‌های اعتقادی و تربیت روحی ایشان تولید می‌شود، امّا معمولاً این علوم تولید شده به گونه‌ای طرّاحی، بسته بندی و ارائه نمی‌شوند که دقیقاً متناسب با نحوۀتأثیر پذیری مخاطبان و منطبق با یک طرح تربیتی حساب شده باشند. به همین جهت این گونه محصولات علمی معمولاً در روح مخاطبان، تأثیر چندانی ندارند، و گاهی به دلیل عدم گزینش بجا در مقام ارائه، اساساً با نیاز مصرف‌کنندگان نهائی معارف دینی تناسب هم ندارند.
هر چند بدیهی است که همیشه نباید از یک مجموعۀ علمی انتظار داشت محصولات قابل مصرف و کاربردی ارائه دهد، لکن وجود یک دستگاه علمی قابل اتّکاء و یک مکتب فکری قابل اعتنا برای کاربردی ساختن محصولات علمی حوزه در مقام ایجاد انگیزه و ایمان، نیاز اوّل در تهیّۀمحتوا برای تبلیغ دین است.
حلقۀ مفقوده: (علم برای ایجاد انگیزه)

امّا در یک بخش، تولید علم کمتر صورت می‌گیرد و یا اصلاً توجّهی به آن نمی‌شود و آن تولید علم برای کمک به شکل‌گیری و ایجاد انگیزه‌ی عمل در فرد و جامعه است.
[نیاز به انگیزه برای تحقق هدف نهائی تلاش‌های فقهی]

طبیعی است اگر فقیه برای به دست آوردن علم به احکام شرعی تلاش می‌کند، بخاطر عمل به آن است. اما برای آنکه مکلّف به این احکام عمل کند، ابتدا باید انگیزۀکافی در او ایجاد شده باشد، و آیا در حوزه راه‌هایی برای ایجاد انگیزه و یا تقویت ایمان ارائه شده است؟ و آیا در این باره هم تحقیقی عالمانه و یا تدریسی حساب شده صورت گرفته است؟
[برانگیختن انگیزه هدف نهائی تولیدات فلسفی و کلامی]

در جریان ارائۀتولیدات دیگر علمی نیز مانند فلسفه و کلام که هدف اساسی آن ایجاد انگیزۀبه کمال رسیدن و طلوع ایمان در دل‌ها است، آیا به قدر کافی به این هدف توجّه می‌شود؟ آیا برای نیل به آن غرض مهم، تنها تولید علم در این شاخه‌ها کافی است؟
بی‌تردید اندیشیدن در موضوعات بی‌حدّ و مرز علوم عقلی (به هر معنا) و تولید پرسش‌ها و پاسخ‌های بی پایان، ما را برای رسیدن به آن هدف یعنی به مصرف رساندن آن علوم در ایجاد انگیزه، به اموری محتاج می‌کند: که گزینش متناسب، چینش بجا و بیان رسا ( تولید مفهوم و ادبیات مورد نیاز) از جملۀآن می‌باشد، و توفیق در هر کدام از آن‌ها به کار علمی و حتّی تأمّلات تجربی نیازمند است.
[تقویت ایمان و انگیزه مهم‌ترین اثر عمل]

در اینکه همۀعلوم تولید شده در حوزه باید به نوعی درخدمت شکل گرفتن انگیزه، ایمان و علائق معنوی درانسان باشد تردیدی وجود ندارد(حتّی رفتار دینی انسان نیز با اینکه خود ابتداءً از انگیزه های دینی سرچشمه می‌گیرند، باز چنین هدفی را دنبال می‌کنند و مهمترین اثرآنها هم تقویت ایمان است).
امّا با این حال جای خالی آگاهی دقیق از نحوۀساختن و یا شکل‌گیری انگیزه، در مجموعه‌های علمی حوزه به چشم می‌خورد. پاسخ به این سؤال که آیا جریان تولیدات علمی حوزه به ‌گونه‌ای هست که در مقام ارائه بتوانیم بیشترین تأثیرات را بر ایمان افراد و فرهنگ معنوی جامعه بگذاریم؟، غالباً منفی است.
[اطلاع رسانی علمی صرف با تدبیر برای تربیت و تقویت ایمان و انگیزه، متفاوت است]

توجّه داریم که ایجاد انگیزه برای «عمل به دین» با اطلاع رسانی در مورد «عمل‌های دینی» متفاوت است. حتی «تربیت اعتقادی مردم» با «دادن اطلاعاتی که صرفاً به منظور ارتقای جهان‌بینی فرد، ارائه شود» یا تنها بخواهد میدان اندیشه او را تغذیه کند، هم فرق می‌کند. هرچند آگاهی‌ها، بسیاری اوقات بخودی خود آثار مثبتی در تقویت ایمان و انگیزۀانسان در پی دارند، اما این آثار معمولاً در نفوس مستعد ایجاد می‌شوند، وگاهی اوقات هم در درازمدت آثار خود را نشان می‌دهند.
[نگاه غیر عالمانۀرایج به شأن ایجاد انگیزه]

امروزه وقتی که می‌خواهیم در افراد، «انگیزه‌ی عمل» ایجاد کنیم، اغلب این کار را یک کار ضابطه‌مند نمی‌دانیم، شأن آن را هم بالا تصور نمی‌کنیم، لذا این کار را بدون برنامه به دست سطوح عملیاتی در حدّ مهارت‌های خطابی و توانمندی‌های فردی مبلّغان و مهارت‌های کلامی آنان می‌سپاریم.
[ایجاد انگیزه تنها به عهدۀ مهارت‌های صوری و معنویت باطنی نیست]

گاهی هم تأثیر کلام را به نَفََس قدسی و یا ذوق معنوی اهل علم واگذار می‌کنیم، در حالی که «انگیزه‌سازی و پرورش گرایش‌ها» یک انسان‌شناسی خیلی پیچیده‌ای هم لازم دارد. گویا درک عالمانه داشتن از وضعیت گرایش‌های مخاطب و نحوۀتغییرات آن را علم نمی‌دانیم. هر چند هدایت الهی و سلامت نفس اهل تبلیغ، می‌تواند بسیار گره‌گشا باشد، اما جای کار علمی را نمی‌گیرد.
اگر بخشی از قدرت تأثیر کلام، وابسته به ذوق و هنر افراد است، این هم باید ابتدا بر یک سلسله معارف انسان‌شناسانه بنا شده باشد و سپس در فضای قریحه و خلاقیّت مبلّغ رها شود.
[علم معاینه، نیازشناسی و نسخه‌نویسی]

بعضی اوقات‌ عالمان حوزه مانند داروسازهایی هستند که برای هر بیماری‌ دارویی می‌سازند و برای هر دردی درمانی در نظر می‌گیرند، امّا ما در اینجا به یک کار دیگری هم احتیاج داریم، آن هم «معاینه» و «نسخه نوشتن» برای مریض است. کسی لازم است که معاینه کند، قدرت تشخیص بیماری‌ها را داشته باشد و بتواند از میان داروها، داروی مناسب را انتخاب و مقدار و زمان مصرف آن را متناسب با هر فرد و در هر جامعه‌ای، تعیین کند.
[راه صحیح در تنظیم سرفصل‌های دروس معارف اسلامی]

بر این اساس اگر خواستیم درس تاریخ اسلامی دانشگاه را، یا اخلاق و معارف را تنظیم بکنیم، نباید صرفاً سراغ متخصصین علم کلام، تاریخ و یا مثلاً استاد اخلاق، به معنای علمی کلمه، برویم. این متخصصین گاهی اوقات تنها در اندیشه‌ی توسعه علم و یا صیانت از آن هستند و مرزها را نگه می‌دارند. شاید اگر کتاب درسی بنویسند در آن بیشتر توجّه به شبهاتی داشته باشند که دغدغۀایشان است نه نیاز مخاطبان، و یا صرفاً به بسط دادن مباحث علمی، فراتر از ظرفیت و تقاضای مخاطبان توجه نمایند.
اما این که مخاطب ما الان چه نیاز فوری و یا ابتدایی دارد، این را ابتدا باید طبیبی بر اساس علم وآگاهی مشخصی، مبتنی بر یک انسان شناسی دقیق، معاینه و اعلام بکند. یعنی بگوید: با توجه به مختصات ثابت و متغیر مخاطب، و معاینۀصورت گرفته، چه نیاز و یا بیماری‌ای تشخیص داده شده، و با توجه به ظرفیت‌ها وضعف‌ها، چه مباحث و مطالبی باید ارائه شود.
این گونه اطباء در حوزه چه کسانی هستند؟ این علم طبابت که یک بخشی از آن بستگی دارد به آن مهارت معاینه، چگونه تحصیل می‌شود؟ ما در معاینه چگونه می‌توانیم ریشه‌یابی کنیم و ریشه‌‌های مشکلات دینی افراد را درک کنیم؟ چگونه دریابیم که این کاستی با کدام دارو مداوا خواهد شد؟
[توجه عالمانه به نیازها تأثیر در مخاطبان را افزایش می‌دهد]

شاید بخش اندکی از آن همه علوم پرحجمی که در حوزه‌های علوم دینی انباشته شده، با یک گزینش و ساختار خوب، واقعاً نیاز مخاطبان ما را به صورت گسترده و عمیق برطرف کند. بلکه با انتخاب یک ترتیب مناسب در معارف، به یک برنامۀ تربیتی مؤثّر دست‌رسی پیدا کنیم. در غیر اینصورت نتیجه همین خواهد بود که الآن با آن مواجه هستیم: مطالب بسیار خوب و صحیحی که در جایگاه‌های مختلف ارایه می‌گردد، امّا از کمترین اثر برخوردارند و حتی گاهی موجب زدگی هم می‌شوند.
عرصه‌های نیاز

[عدم آگاهی از ساز و کار انگیزه، فرصت‌ها را تبدیل به تهدید می‌کند]

غیر از عرصۀتبلیغات دینی که بصورت مستقیم انجام می‌گیرد، ما در عرصه‌های دیگری نیز به آگاهی از نحوۀشکل‌گیری انگیزه و ایمان در انسان نیازمند هستیم، که غفلت از هر کدام تنها به معنای از دست دادن فرصت نیست بلکه به معنای فرصت دادن به دشمنی است که ما را همواره تهدید می‌کند.
[برای ادارۀافکار عمومی، طراحی نظامات آموزشی و ...]

امروزه برای ادارۀافکار عمومی و برنامه‌ریزی برای رسانه‌ها نیاز گسترده واساسی به این نوع آگاهی‌ها می‌باشد. همچنان که برای هر نوع برنامه‌ریزی تعلیمی و تربیتی و طراحی نظام‌های آموزشی در سطوح مختلف به این نوع آگاهی‌ها محتاج می‌باشیم. در مدیریت‌های فرهنگی و هنری، و نیز مطالعه و برنامه‌ریزی‌های کلان برای ارتقاء سطح فرهنگ عمومی مردم، که امری پیچیده وتخصصی است هم به این گونه دانائی‌ها نیازمند هستیم.
برای نقد و باز طراحی نظامات اجتماعی]

آنچه بیش از همه مورد غفلت است دخالت داشتن نظامات اجتماعی در ایمان و انواع انگیزه‌های رفتاری مردم است، نقد عالمانۀنظام‌ها در وضع موجود و ترسیم آگاهانۀ وضع مطلوب تنها راه نجات ما از یک نظام سکولار و حرکت به سوی جامعه و حاکمیّت اسلامی است.
در این راه نباید به چند واژۀکلّی و یا چند حکم شرعی مانند عدالت همراه با ابهام در جزئیّات فراوان اکتفا کرد، زیرا در یک نظام اجتماعی از هر نوع، عوامل تأثیر گزاری وجود دارند که در صورت عدم کنترل تمامی آنها نمی‌توانیم به اهداف مطلوب و مورد نظر دست یابیم، و راه برای تأثیر نامطلوب در انسان‌ها و بالطبع نفوذ فرهنگی بیگانگان باز می‌ماند. مهم آنست که ما می‌توانیم با اجتهاد و تأمل در منابع دینی به جزئیات بیشتری در این باره آگاهی پیدا کنیم، و ابواب تازه‌ای از بایدها و نبایدها را بروی خود باز نمائیم.
ضرورت‌ها و اهمیّت‌ها

1. جذب مواجهین با دین مانند مراجعین به دین آسان نیست

امروزه در برخورد با انبوه کسانی که خود را با دین مواجه می‌بینند، ضرورت تلاش برای سامان دادن به انگیزه‌های خوب در آنها، بیشتر خودش را نشان می‌دهد. زیرا آنان مانند کسانی نیستند که به دین مراجعه می‌کنند و لذا طبیعتا از آمادگی پذیرش بالایی برخوردارند.
شاید ما قبلاً در کنار رساله‌های عملیّه که به مردم می‌دادیم کمتر نیازمند بودیم انگیزه هم در ایشان تولید بکنیم. زیرا همین که کسی مراجعه می‌کرد، طبیعتاً از حداقلّی از انگیزه برخوردار بود. امّا هم‌اکنون حوزه، نه با مراجعه‌کننده‌گان، که با انبوه کسانی مواجه است که خود را با دین مواجه می‌بینند، و شاید به هر دلیل تا حدّی از انگیزۀمعارض هم برخوردار باشند.
2. جلوگیری از تبدیل دین‌گریزی به دین ستیزی

هم اکنون شاهد دین‌گریزی‌هایی هستیم که اگر با آن برخورد مناسب صورت نگیرد به دین ستیزی هم تبدیل خواهد شد. اینها بیشتر مربوط است به کسانی که با دین مواجه هستند، و اگر به خوبی جذب یا اقناع نشوند، به طور طبیعی دشمنان ما آن‌ها را فریب می‌دهند و از دین دورترشان می‌کنند. که به نظر می‌رسد نود درصد عامل تبعید و تقریب هم به محتوای کار تبلیغی ما بر می‌گردد، نه به روش، و اگر این محتوا به خوبی تهیّه و ارایه نشود، صدمات زیادی را متحمّل خواهیم ‌شد.
3. بهره برداری از زمینه‌های پذیرش فراوان

لذا با توجّه به فطرت پاک مردم و زمینه‌های پذیرش فراوان، لازم است که ما دقّت خود را در تأمین محتوای قابل ارائه بیشتر کنیم، تا بتوانیم از کمترین سرمایه‌های معنوی افراد، بیشترین بهره‌ها را ببریم و کمترین آسیب‌ها و تلفات را داشته باشیم.
4. نیاز به کار عالمانه برای برانگیختن انگیزه‌ها در دوران ثبات و آرامش

در گذشته گاهی حوادث اجتماعی مانند انقلاب یا جنگ و شهادت، ایمان مردم را سامان داده و انگیزه‌سازی کرده است. امّا بدیهی است در دوران ثبات و آرامش بعد از بحران‌های انگیزه بخش، انتظار می‌رود با تکیه بر اندیشه و انگیزۀخودجوش و برآمده از آگاهی عموم مردم که به کمک تدبیر و طرّاحی برنامه‌های هوشمندانه توسّط معلمان جامعه تمهید، تسهیل و توسعه می‌یابد، به این هدف نائل گردیم.
5. خروج از انفعال در مقابل شبهات و ضرورت مدیریت فضای افکار عمومی با ارائۀنظام‌مند و متناسب مباحث

از طرف دیگر دشمنان دانا و دیگران ناآگاه با شبهات فراوان هیچ فرصتی را برای سست کردن ایمان مردم از دست نمی‌دهند. در مقابل چنین وضعی چه باید کرد؟ آیا باید همیشه منتظر بود تا آنان با طرح شبهات به مطالعات، تولیدات علمی و تعلیمات دینی ما جهت بدهند؟ آیا این خود یک دام و فریب نیست؟ آیا این شبهات همیشه ارزش پاسخ دادن دارند؟ آیا راهی برای دور زدن بسیاری از سؤالات آنان وجود ندارد؟
آیا نباید با ارائۀمباحث قوی و مناسب به مخاطبانمان، ساختار فکری مطلوبی که زمینۀپذیرش و پیدایش شبهات را از بین ببرد ایجاد کرده، و از حالت انفعال خارج شویم؟ آیا برای درک نظام‌مند معارف دینی به تعلیم و تبلیغ اندیشه‌های غربی نیازمندیم؟ آیا حضور انبوهی از اصطلاحات علوم وارداتی که گاهی در جریان نقد نظریات غربی پررنگ‌تر هم می‌شوند، خود آثار مخرّب مستقلّی ندارد؟ آیا نباید گاهی اوقات با توجّه دادن به ریشۀروانی بسیاری از ایراداتی که به دین وارد می‌کنند، فضا را برای القائات مسموم محدود کنیم؟
در اینکه هر سؤال و شبهه‌ای باید پاسخی محکم و درخور داشته باشد هیچ تردیدی نیست، و چه بسا که نفس ارائۀپاسخ‌های علمی به بعضی شبهات، بتواند نقش خوبی در ابلاغ حقّانیت دین ما ایفا کند.
امّا مدیریت عالمانۀتبلیغات دینی و برنامه‌ریزی حکیمانۀتربیتی اقتضا می‌کند بر اساس آگاهی از فطرت فرد و جامعه، و تحلیل عالمانه از وضعیت موجود و فاصله‌ای که تا وضع مطلوب باقی است محتوای لازم برای نشر و تبلیغ از میان انبوه معارف و معارض آن، گزینش و آمادۀتحویل گردد.
بی‌توجّهی به ابعاد روانی مفاهیم و شبهات، چه در جهت ریشه‌یابی و چه از جهت آثار روانی‌ای که هر مطلبی در پی دارد، امکان برنامه داشتن و به موقع و بجا عمل کردن را سلب می‌کند.
6. توجه به بار روانی سوال‌ها، شبهات و مفاهیم

البته این که هر پرسش یا نقطه نظری از جهات نفسانی، در مقام ریشه‌یابی مورد دقّت قرار بگیرد، کار حسّاس و خطیری است. نباید این کار به راحتی عامل تکفیر و یا تفسیق آدم‌ها قرار بگیرد، و مانع بسط علم با جوسازی‌های نابجا بشود. امّا طبیعی است باید عالمانه و ضابطه‌مند ریشه‌های روانی انواع برخوردها و پرسش‌ها و آثار روانی آن‌ها را بررسی کرده و پاسخ‌ها را با توجّه به این ابعاد تنظیم کرد. همان روشی که خداوند متعال و اولیای دین در مواجهه با مخاطبین و مخالفین خود معمولاً بکار ‌برده‌اند.
خداوند در سوره «یاسین» می‌فرماید: «و ضرب لنا مثلاً و نسی خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم». در این جا آیه کریمه قرآن به انگیزه روانی تولید این سئوال در فرد توجه می‌کند و جواب را بر اساس این انگیزۀروانی سوال کننده و همچنین با توجه به تاثیرات روانی هر پاسخ در مخاطب، ارائه می‌دهد، نه اینکه بدون در نظر گرفتن پشت صحنۀاین سوال، صرفا یک پاسخ علمی ارائه دهد.
ما اگر بسترسازی روانی صحیحی ایجاد کرده ‌باشیم، بعضی‌ها به خودشان جرأت نمی‌دهند اشکالات بی‌ارزشی را طرح کنند، که بیشتر برای جنگ روانی کاربرد دارد. همچنین اگر بسیار حساب شده برای آموزش‌های دینی برنامه ریزی شود، بسیاری از سؤالات برای جوان‌ها و تحصیل‌کرده‌ها مطرح نمی‌شود، که لازم باشد وقتی برای پاسخ دادن به آن‌ها گذاشته شود.
اقدامات لازم

در مقام رفع نیاز به دو نوع فعالیّت اساسی باید اقدام کرد، اوّل تولید علوم نظری در بارۀانسان، متناسب با موضوع مورد بحث، دوّم تولید علوم کاربردی به منظور بهره‌برداری از معلومات به دست آمده در عرصه‌های مورد نیاز بویژه در مقام بسته‌بندی معارف دینی برای ارائۀآن به جامعه، که برخی از مجموعۀاین اقدامات لازم را به عرض می‌رسانم.
1. انسان شناسی با توجّه خاص به گرایش‌ها

ابتدا باید درک از چیستی و خصوصاً چگونگی انسان را افزایش داد. خصوصاً به دایرۀگسترده‌ای از مقدمات بی‌واسطۀانگیزه یعنی همان گرایش‌ها، باید توجّهی خاص کرد و نحوۀشکل گیری آنها (گرایش‌ها) را در انسان‌ها و احیاناً تعارض آنها را با یکدیگر، وبسیاری از موضوعات دیگر در این باره را مورد مطالعه قرار داد.
در اینجا باید بتوان از ایمان به عنوان مهم‌ترین و قوی‌ترین گرایشها یاد کرد که رسالت ما طلبه‌ها هم بیش از هر چیز تقویت آن است. انذار هم که هدف تفقه است. در همین میدان گرایشها قابل تحقق است، و انگیزه‌های اعمال و صفات اخلاقی نیز در میان همین گرایش‌ها است که مورد بررسی قرار می‌گیرند.
2. توجه به مقدمات علمی و معرفتی موثر در تولید انگیزه

از طرف دیگر به مقدمّات علمی و معرفتی مؤثّر در «تولید انگیزه» باید توجّه کرد، و اینکه مفاهیم علمی چطور بر انگیزه‌ها و گرایش‌های مخاطبان خود اثر می‌گذارند، و نوع ومیزان تأثیر هر نوع آگاهی بر گرایش‌ها و ارادۀآدمی چگونه است. در واقع آنچه بیش از هر ابزاری برای تأثیر گذاری بر دل‌ها، در دسترس ما قرار دارد، همین ابلاغ پیام و انتقال معارف است. لذا علم به نحوۀتاثیر گذاشتن انواع آگاهی‌ها بر ایمان و انواع گرایش‌‌های افراد، باید از علوم اساسی درحوزه تلقی شود.
3. بررسی اثر نظامات اجتماعی در گرایش‌‌ها

بررسی اثر وضعیت عینی و نظامات اجتماعی در انگیزه‌ها کار دیگری است که باید انجام پذیرد. اینگونه مطالعات بیش از آنکه برای نقد نظامات اجتماعی غربی و غیر دینی بکار آید، برای درک حکمت و فوائد احکام شرعی و دفاع از آن‌ها قابل استفاده خواهد بود. آثار اعمال و انواع رفتارها بر روح و روان انسان هم در همین مقوله قابل بررسی است. و از همین موضع به ارائۀبهترین برنامه‌ها برای رسیدن به آرامش و نیل به زندگی بهتر که گمشدۀجوامع بشری است، می‌توان پرداخت.
4. انتخاب و گزینش مفاهیم

بعد از اقدامات اساسی ذکر شده، کار دیگر انتخاب و گزینش مفاهیم مورد نیاز است، برای انواع گروه‌های مخاطب دین، و برای انواع فعالیّت‌های تبلیغی و تعلیمی، بر اساس آنچه در مباحث انسان شناسی و روان‌شناسی دینی بدست آورده‌ایم. در این میان آنچه در مباحث رشد می‌تواند قابل استفاده باشد از اهمیّت خاصّی برخوردار است، و می‌تواند نسل آیندۀما را به سهولت از خطر بی‌دینی مصون بدارد.
اگر گزینش معارف دینی با کمک انسان شناسی اسلامی مورد نیاز انجام گیرد، این معارف را حتی اگر با روش‌های ضعیف و با کمترین صلاحیت معنوی و نَفَس قُدسی هم بگوییم، در مخاطب اثر خواهد داشت. کدام یک از معارف دینی، اعم از اعتقادات یا اخلاقیات و اجتماعیات باید در ابتدا به مردم تعلیم داده شود، و یا در تبلیغ بر آن تأکید ورزیده شود؟ آنچه امروزه در بازار اندیشه و افکار عمومی توسط ما حوزویان رواج داده شده است، همان چیزی است که باید باشد؟
به عنوان مثال توجّه به کبریائی خداوند متعال و تذلّل در مقابل بارگاه ربوبی که در صدر آثار تربیتی نماز قرار دارد، چه جایگاهی در تعلیمات و تبلیغات دینی ما دارد؟ آیا ما همچون نماز برای توجه به ذکر « الله اکبر» در برنامه‌های تعلیمی، تربیتی و تبلیغی اولویت و اولیت قائلیم؟ آیا هنر و تدبیر خود را برای درک و دلنشین ساختن توجّه به عظمت مقام پروردگار و ناچیز بودن انسان در برابر حضرت حق، به کار گرفته‌ایم؟
[ملاک تشخیص اولویّت‌ها و اولیت‌ها در معارف دینی]

یا به دیگر نکاتی که از اولویّت و اولیّت در برنامه‌های تعلیمی وتربیتی برخوردارند توجّه کافی داریم؟ بی تردید ملاک تشخیص این اولویّت‌ها و اوّلیّت‌ها چیزی جز همان انسان شناسیِ بر آمده از متن دین نخواهد بود.
5. ساختارسازی برای مفاهیم و سازماندهی آنها

بعد از انتخاب و گزینش مفاهیم مورد نیاز، نوبت به ساختار‌سازی برای این مفاهیم و سازماندهی آنها می‌رسد. دانه‌های مفاهیم را باید به یک مجموعه نظم یافته و طبقه‌بندی شده تبدیل کنیم، و یک ساختار ذهنی منسجم از دین به مخاطبانمان ارائه بدهیم. این ساختارها را در سنین مختلف باید تکمیل کرده و تکامل ببخشیم. در موضوعات مختلف هم، نیاز به ارائۀنظام‌مند معارف داریم، از مباحث سیاسی گرفته تا مباحث اخلاقی و دیگر موضوعات.
قشر تحصیل‌کرده و فرهیختۀجامعۀما بیش از آن که نیاز به نقد اندیشه‌ی غربی داشته باشند، نیاز به درک ساختارهایی دارند که عالمان دین از مجموعۀمعالم دینی درک کرده‌اند، و علاقۀخود را به آن صریحاً ابراز می‌کنند. در این خلأ تئوریک که امروزه در جهان بوضوح احساس می‌شود، بعضی از این مباحث همین که کمی مرتّب می‌شود و نظم و نسقی پیدا می‌کند، می‌بینید همه جا مشتری فراوانی پیدا می‌کند.
6. تولید ادبیات نو، مطابق با نیاز و درک زمانه

کار دیگری که باید انجام داد، ساختن یک ادبیات و زبانی است که این معارف را منتقل بکند. تولید مداوم ادبیات نو، مطابق با رشد درک و درد زمانه، باید به صورت یک عملیّات مداوم علمی و وزین در حوزه معمول شود. چون ما طبیعتاً تنها با ادبیّات رایج علمی حوزه نمی‌توانیم به مقصود خود برسیم. بروز نیازهای جدید و مسائل نو در عرصه‌های مختلف حیات انسان و همچنین بالا رفتن سطح درک وشعور اجتماع، اقتضا می‌کند اصطلاحات، مفاهیم وتعابیر تازه‌ای برای تبلیغ مقاصد دینی به کار گرفته شود.
اساساً تولید ادبیّات قبل از اینکه یک کار تبلیغی باشد یک کار عالمانه است، منتها با گرایش تبلیغی و تعلیمی. باید کسانی به این امر بپردازند که ضمن اشراف به ابعاد و اعماق مسائل و مفاهیم، از ذوق، حکمت و درک کافی از انسان و مبانی و اصول تبلیغ و تربیت اسلامی برخوردار باشند، و یا در کارگاه‌هائی با حضور جمعی از اندیشمندان به این مهم پرداخته شود.
حضرت امام و شهید مطهری پیشرو در تولید ادبیّات بوده‌اند، وآن ‌همه حکمت و معرفت را در ساختن این ادبیات بکار گرفتند، به‌گونه‌ای که به صورت گسترده موجب بسط معارف دین وانقلاب شدند، و با توانمندی که در این زمینه داشتند، موجبات سهولت فهم و پذیرش مفاهیم دینی وانقلابی را فراهم آوردند، و فراگیری آن‌ها را موجب شدند.
[پرهیز از نو گرائی در فضای مفاهیم غربی]

همچنین در این راه نباید همیشه در فضای مفاهیم روشنفکری از غرب آمده تنفّس کنیم، و ادبیات نو لزوماً نباید در این بستر تولّد یابد، هر چند گاهی بطور طبیعی در مقام نقد به زبانی ترجمه‌ای و ترکیبی خواهیم رسید.
7. بازسازی تعاریف و توسعه در مفاهیم

البته در جریان درگیر شدن با جهان مفاهیم و رونق گرفتن بازار نقد، هر چه فعالانه‌تر عمل کنیم نتایج بهتری خواهیم گرفت، خصم خود را سریع‌تر به نابودی خواهیم کشاند، وفرصت تعرض‌های بعدی را کمتر به او خواهیم داد. در حالی که نقد منفعلانه، ما را نزد مخاطبانمان صرفاً معقول نشان می‌دهد نه مطلوب، و ما را همچنان پذیرندۀاتّهام باقی نگاه می‌دارد نه قابل اعتماد. یکی از اقدامات علمی تبلیغی خوب در این مقام، بازسازی تعاریف و توسعه در مفاهیم است. ما می‌توانیم با بهتر معنا کردن آنچه دیگران گفته‌اند، و بیان لوازم آن، که تأمین کنندۀنظریات ما باشد، فرصت بهره برداری از تعابیر خوش آب و رنگ، به نفع خودشان و علیه ما را از ایشان بگیریم.
به عنوان مثال: اگر گفتند آزادی، نگوئیم به شرط محدود بودن به رعایت موازین شرعی. بلکه بگوئیم به شرط تأمین تمام آزادی، نه فقط آزادی در عمل. آنچه ما به دنبال آنیم آن ‌است که به انسان هیچ گونه گرایش و علاقه‌ای هم تحمیل نشود. آن‌چنان که امروزه در جوامع غربی اسارت اندیشه و بدنبال آن و بیشتر از آن اسارت احساس وگرایش رواج دارد.
یا اگر گفتند لذت، نگوئیم به شرط مقید بودن به ارزش‌های دینی. بلکه بگوئیم به شرط زمینه سازی برای دست یابی به تمام انواع و مراتب لذت، آن‌چنان که امروزه انسان غربی خود را از چشیدن بسیاری از انواع لذت‌های معنوی محروم کرده ‌است، و یا حتی لذائذ مادی خود را نیز مخدوش ساخته است.
8. ساده سازی مفاهیم عمیق دینی در مقام تبلیغ و اجرا

در جریان برنامه‌ریزی و تهیۀمحتوای قابل ارائه برای تبلیغ و تعلیم، یکی از برنامه‌ها و یا اهداف، توجّه به قدرت فهم و پذیرش مخاطبان، و در نتیجه ساده کردن درک دین و مفاهیم مورد نیاز است. بدیهی است ساده شدن مفاهیم را با سطحی شدن آن‌ها نباید اشتباه گرفت. ولی تا اندیشه‌ای فراگیر و همه فهم نشود، آثار مطلوب خود را در جامعه بر جای نخواهد گذاشت.
همچنان که معارف دینی در مقام عمل هم برنامه‌ای بسیار ساده باید داشته باشد، که دارد. یک زندگی متدینانه باید خیلی سهل، جذاب و با حجم اندکی از اطلاعات قابل دستیابی باشد، مثل یک زندگی سالم جسمی. یعنی اگر شما فوق تخصص علوم طبیعی را هم داشته باشید، آخر سر می‌گویید یک کسی که می‌خواهد سالم زندگی کند، مثلا باید روزی 20 دقیقه بدود و چند دستور ساده‌ی دیگر را هم اجرا بکند. واقعاً برای سالم ماندن به حجم زیادی از اطلاعات بهداشتی و پزشکی احتیاج نیست.
کم حجم شدن معارف و معلومات دینی

طبیعی است در مقام توصیف و تحلیل توصیه‌های دینی، تخصص‌های فراوان احتیاج است، اما در مقام به کار بستن، دین باید خیلی ساده باشد. لذا حوزه باید بتواند با تکیه به پیشرفت علمی خود فهم دین را برای مصرف کنندگان آن سهل کند. این سهولت شاید ناشی از کم حجم شدن عبارات، پرهیز از به کارگیری اصطلاحات غامض علمی، رسائی معنا در الفاظ وعبارات، و مهم‌تر از همه گزینش مفاهیم، باشد.
شاید این که در زمان حاکمیت حضرت ولی عصرـ ارواحنا له الفداء ـ علوم و معارف دینی گسترش پیدا می‌کند و حتی بانوان در خانه به اجتهادی در علوم دینی می‌رسند، و سطح درک عموم مردم از دین بالا می‌رود، به این دلیل نباشد که همه می‌آیند 10 سال، 15 سال درس می‌خوانند، بلکه عبارت‌ها آنقدر گویایی پیدا می‌کند، و معانی بلند آنچنان در کوتاه‌‌ترین عبارت‌ها بیان می‌شوند، که به سهولت می‌توان آن حقیقتی که باید از دین دید را مشاهده کرد.
موانع و آسیب‌ها

[1. باز گشائی راه نرفته دشوار است]

شاید مهمترین عامل بی‌توجّهی به این امر مدرسه‌ای نبودن چنین موضوعی است. تاکنون کسانی از اهل علم به تدوین کتاب یا تدریس مباحثی اقدام ننموده‌اند که بتوان این راه نرفته را به سهولت بازگشائی کرد. با آنکه متون دینی ما مملوّ از ذخائری بکر و دست نخورده در این جهت می‌باشند، معمول نبودن چنین مطالعات و مباحثی، راه بررسی را تقریباً مسدود کرده ‌است.
2. بی‌اعتنایی عامیانه به ارزش گرایش‌ها، به بهانه ارزش کار عالمانه

بی‌اعتنائی به ارزش گرایش‌ و احساس، در مقابل علم و اندیشه یکی دیگر از عوامل غفلت از چنین موضوعاتی شده است. در حالیکه عالم بودن به عوالم احساسات و گرایش‌های آدمی خود یکی از دشواری‌های عرصۀعلم به حساب می‌آید.
ضمن آنکه نباید از ارزش برتر میدان گرایش‌ها غافل بود، به حدّی که علم آنجایی ارزش پیدا می‌کند که مقدمه‌ای برای ایجاد گرایش‌های والا بشود. عمل نیز تمام ارزشی که دارد وابسته به انگیزه و احساسی است که در پشت سر دارد.
نباید با تعابیری مانند «احساسات» به سطحی بودن و بی پایه و اساس بودن مجموعۀگرایش‌ها حکم کرد. ایمان، اعتقادات دینی، فضائل اخلاقی و هر انگیزه‌ای برای هر رفتاری، همه در میدان گرایش‌ها بسر می‌برند. حتّی آنجا که می‌خواهیم به یک تحقیق بی‌طرفانۀعلمی دست بزنیم نیازمند گرایشی قوی برای کشف حقیقت و نیل به نتیجه‌ای صحیح هستیم.
[بیدار کردن گرایش‌های عمیق فطری به وسیلۀارائۀآگاهی‌های حساب شده با تحریک احساسات سطحی متفاوت است]

ممکن است گفته شود که اگر ما خیلی بخواهیم گرایش‌ها و احساسات را محور قرار بدهیم، با مشکلی که روبرو می‌شویم اینست که بعد از تلاش‌های زیاد ما بر روی این بعد احساسی ممکن است حاصل تلاش‌های ما با به یکباره با یک احساس معارض که پیش می‌آید، فرو بریزد، و مثلا اگر به جای آن به دانائی توجّه کنیم بهتر است.
این برمی‌گردد به اینکه تعبیر ما از احساسات چیست. منظور ما از توجه به گرایش‌ها، تحریک احساسات گذرا نیست. احساسات به معنای صحیح کلمه که مورد نظر ما است، ریشه در فطرت دارد و پس از بیداری با هیچ نوع احساسات سطحی دیگر فرو نمی‌ریزد. اگر «تحریک احساس» را «بیدار کردن گرایش‌های عمیق فطری» معنا کنیم، مثل میل به جاودانگی و مطلق‌طلبی، تحرّک بخشیدن به این گرایش‌ها به کمک اندیشه‌های ناب، هدف همۀانبیا بوده است.
[اهل علاقه، اهل علم و عمل هم هستند، و تنها علاقه به ابراز علاقه دلیل بر علائق قابل اعتنا نیست]

اگر گفته شود در برخی موارد با افرادی برخورد می‌کنیم، که اهل علائق دینی هستند و مثلاً در مراسم‌های‌ مذهبی بسیار پرشوری شرکت می‌کنند، اما اهل عمل نیستند و در عمل به اقتضای محبّت‌شان رفتار نمی‌کنند، این‌ها ارزش علائق دینی را کم می‌کنند. باید گفت : اتفاقاً این گونه افراد تنها مشکلی که دارند این است که گرایش‌های کافی و وافی ندارند و از محبّت کاملی برخوردار نیستند.
لذا باز هم در مورد این افراد باید به طریقی بر گرایش‌های ایشان مؤثّر بود و راه و روزنه‌ای برای تکمیل محبت ایشان پیدا کرد. چه بسا با زیاد کردن معرفت ایشان بتوان برای تکامل علائق‌شان چاره‌ای جست. نباید تصور کنیم اگر کسی علاقه به ابراز علاقه داشت و به «تظاهرات محبت» فراوان می‌پرداخت، حتماً از علاقۀفراوان هم برخوردار است. و یا نباید تصور کنیم دادن هر نوع آگاهی‌ای، همیشه راه حلّ تامّ و تمامی برای تشدید محبّت و تقوبت تدیّن است.
3. انتظار نابجا از مخاطبان در دریافت ذهنیت‌های صحیح از مفاهیم و حقایق دینی

یکی دیگر از موانع درک اهمیت و ضرورت توجه به تدبیر برای تقویت گرایش‌ها قیاس به نفسی است که می‌کنیم، ما طلبه‌ها در حوزه، معمولاً بعد از 15 سال، 20 سال درس خواندن و ممارست در معارف و متون دینی، نسبتاً یک ذهنیت خوبی دربارۀمفاهیم دینی پیدا می‌کنیم، و خیلی از مسائل به مرور برای‌مان حل می‌شود. بعد انتظار داریم کسانی که کمترین آگاهی و نازل‌ترین تماس‌ها را با معارف داشته‌اند، به سادگی توسط یک یا چند متن درسی یا سخنرانی، هر آنچه را ما از مفاهیم با روح خود دریافت می‌کنیم و می‌یابیم، آن‌ها هم دریافت کنند. شاید به همین دلیل تلاش چندانی برای کم کردن فاصله‌ها نمی‌کنیم، و آنان را که به سهولت مواضع ما را درک نمی‌کنند و یا نمی‌پذیرند، رمی به بی‌خردی یا بیماری می‌کنیم.
هر چند اخیراً، با توجّه به تربیت انبوه طلبه در حوزه و کمبود برنامه‌های تربیتی، باید دید آیا آن ذهنیت لازم نسبت به حقایق دینی برای خود طلبه‌ها به دست می‌آید؟


ادامه مطلب ....

http://ift.tt/1OuezrK

منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان

تبادل لينك

به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم

هیچ نظری موجود نیست: