۱۳۹۴ آذر ۱۸, چهارشنبه

چرا تلگرامي نيستم؟!

در روزگاري به سر مي‌بريم كه «تكنولوژي» با ابزارهاي رنگارنگ خود، چشم و گوش حق‌جو و حق‌طلب بسياري از مردم را مسدود يا لااقل مختل كرده است و در اين وانفساي روزگار، مردمان عجول هرگونه فرصتي را براي بازايستادن و تأمل سخاوتمندانه از خود سلب كرده‌اند، كسي نيست كه از خود بپرسد كه «چرا بايد» با هر ساز نوكوك و ناكوك زمان، همنوا و «چرا بايد» با هر جماعتي (هرچند به تعداد، كثير) هم‌رنگ شويم؟

در روزگاري که «دويدن به دنبال تکنولوژي» بديهي مي‌نمايد و نيازي به تفکر ندارد و «به‌روز بودن» تنها دليل لازم و کافي براي فرار از «خود بودن» است، پرسيدن چنين سؤالي که «چرا تلگرامي نيستم؟» معناي چنداني ندارد. ترجيح مي‌دهم به جاي مقدمه‌چيني بيش‌تر، حکايتي را از مرحوم دکتر شريعتي طرح نمايم و بعد به سراغ اصل مطلب بروم؛
مردي به روستايي وارد شد، هر کسي مشغول خاراندن جايي از بدنش بود. مردم، سراسيمه کدخدا و طبيب و حکيم و ملاي روستا را صدا کردند. آن‌ها هم در حاليکه مشغول خاراندن بدن خود بودند، مرد تازه وارد را به جرم مرض خارش نداشتن به اعدام محکوم کردند!
نكته‌ي اول: مي‌دانم كه هر نقدي در خصوص شبكه‌هاي اجتماعي مجازي (نظير تلگرام، لاين، فيس‌بوك، اينستاگرام، وايبر و ...) ارائه شود، بلافاصله افرادي در مقام دفاع، لااقل به يكي از دو استدلال ذيل متمسك خواهند شد:
۱) گروهي استدلال خواهند كرد كه: بله، شبكه‌هاي اجتماعي مجازي اگر چه مضراتي دارند اما فوايد زيادي هم دارند كه استفاده از آن‌ها را توجيه مي‌كند.
۲) گروهي خواهند گفت: در دنياي جديد و با فراگير شدن تكنولوژي، هيچ چاره‌اي به جز استفاده از تكنولوژي (و به عنوان نمونه‌ي كوچكي از آن عضويت در شبكه‌هاي اجتماعي مجازي) نيست و بايد جنبه‌هاي ديگر زندگي خود را با الزامات آن منطبق كنيم.
هرچند لازم است قبل از هر چيز، تكليف خود را با دو مسئله‌ي فوق روشن كنم، اما به دلايلي ترجيح مي‌دهم ابتدا به تشريح موضع خود بپردازم و سپس، پاسخ مختصري به دو گفته‌ي فوق ارائه كنم.

نكته‌ي دوم: در اين نوشته حتي به برخي مضرات و خطرات برنامه‌هايي چون تلگرام كه به وفور در ساير نوشته‌ها بدان عنايت شده نيز نخواهم پرداخت؛ از جمله:
- امكان جاسوسي از اطلاعات موجود در گوشي‌ها
- احتمال افشا و نشر اطلاعات شخصي و خصوصي افراد
- رعايت نشدن حريم‌هاي خانوادگي و سست شدن روابط همسران
- بي‌توجهي به اعضاي خانواده و غفلت از نيازهاي آنها
- مختل شدن نظم عادي زندگي در اثر وابستگي رواني به اين شبكه‌ها
- احتمال بروز آسيب‌هاي فرهنگي و اجتماعي براي نوجوانان با عضويت در گروه‌هاي نامناسب
- بروز آسيب‌هاي جسمي نظير اختلال در خواب
- بروز آسيب‌هاي رواني نظير دو شخصيته شدن افراد و كاهش اعتماد به نفس
با اين اوصاف، ضروري‌تر شد تا رويكرد خود را به موضوع دقيق‌تر كنيم. پس بگذاريد كمي به عقب‌تر بازگرديم؛
«هارولد لاسول»، متفكر آمريكايي و بنيان‌گذار مطالعات نوين در حوزه‌ي علوم ارتباطات (كه به پدر علوم ارتباطات مشهور است) در مقاله‌اي كه در سال ۱۹۴۸ درباره «ساختار و كاركرد ارتباطات در جامعه» نوشت، اوّلين طبقهبندي جامع در زمينه «وظايف اجتماعي» وسايل ارتباطي جديد را عرضه نمود.
لاسول در اين مقاله، سه نقش متمايز و تفكيكشده براي وسايل ارتباط جمعي قائل شده است؛ اول، نقش «نظارت بر محيط» كه بر اساس آن وسايل ارتباط جمعي با تهيه و پخش اخبار و اطلاعات، افراد جامعه را با محيط زندگي خود آشنا مي‌كنند و با اين كار افراد را آماده مي‌سازند تا از محيط خود اطلاع كافي بهدست آورند، شرايط محيط را بشناسند و عكسالعمل‌هاي لازم را براي انطباق با محيط پيدا كنند. دوم، نقش «ايجاد همبستگي اجتماعي» كه لزوم همبستگي افراد را در جامعه متذكر مي‌شود. رسانه‌ها براي ايفاي اين نقش، به تجزيه و تحليل و تفسير رويدادها و مسائل زندگي و همچنين راهنمايي افكار عمومي و نيز تبليغات سياسي مي‌پردازند، و سوم نقش «انتقال ميراث فرهنگي»، كه براساس آن وسايل ارتباط جمعي در جهت انتقال ميراث فرهنگي جامعه، از نسل‌هاي گذشته به نسلهاي آينده مشاركت مي‌كنند.
اما آنچه در اين ميان و در رسيدن به منظوري كه من در اين مقاله دنبال مي‌كنم، حائز توجه است، نقشي است كه سال‌ها بعد، «چارلز رايت» محقق ديگر آمريكايي، به اين نقش‌هاي سهگانه اضافه كرد كه مربوط به ايجاد سرگرمي (نقش تفريحي) است.
چارلز رايت در سال ۱۹۵۹ يعني ۱۸ سال پس از طبقهبندي هارولد لاسول درباره نقشهاي اجتماعي وسايل ارتباط جمعي، در كتابي با عنوان «چشم‌انداز جامعهشناختي ارتباطات جمعي» نقش چهارمي براي وسايل ارتباط جمعي در نظر گرفت كه همان «نقش تفريحي يا سرگرمكنندگي» است. وي در نظراتش يادآوري كرد كه در هر جامعهاي وسايل ارتباط جمعي بايد امكانات تفريحي را براي همه افراد فراهم كنند، زيرا افراد در محيط كار خسته ميشوند و وسايل ارتباط جمعي براي ايجاد سرگرمي و ايجاد محيط فراغت ميتوانند به آنان كمك كنند. البته مدت‌ها پيش از آن، برخي از متفكران و محققان اروپايي- متخصص در رواندرماني- به نقش سرگرمكننده وسايل ارتباط جمعي اشاره كرده بودند ولي «رايت» در تكميل طبقه‌بندي «لاسول»، اين نقش را بهطور دقيق، بهعنوان يك نقش مكمل، اضافه كرد.
به عقيده‌ي برخي صاحب‌نظران علوم ارتباطات، در ميان نقش‌هاي مختلفي كه براي وسايل ارتباط جمعي درنظر گرفته ميشود، عملاً در جوامع صنعتي به نقش سرگرمي توجه بيشتري شده و ساير نقش‌ها تحت‌الشعاع آن قرار ميگيرند. زيرا كه مطبوعات و همچنين راديوها و تلويزيون‌ها، كه اغلب از سوي شركت‌هاي بزرگ تجاري اداره ميشوند، براي جلب هرچه بيشتر خوانندگان و شنوندگان و بينندگان و افزايش تيراژ و تعداد مخاطبان بيشتر به مطالب سرگرمكننده، مانند خبرهاي جنايي، زندگي هنرپيشههاي مشهور سينما و قهرمان‌هاي ورزشي و رجال سياسي، توجه ميكنند. پرتيراژترين روزنامههاي غربي كه به «روزنامههاي عامهپسند» مشهورند، معرف واقعي اينگونه مطبوعات بهشمار ميروند.
اما نكته‌اي كه اهميت اساسي را دارد اين است كه نقش سرگرمكنندگي ارتباطات كه بيش از پيش مورد توجه گردانندگان وسايل ارتباط جمعي غربي است، در واقع بزرگترين تأثير منفي را دارد. زيرا كه جامعه را غيرسياسي ميكند و مردم را از توجه به سرنوشت خويش باز ميدارد. همين نقش اخير، در بيشتر كشورهاي جهان سوّم نيز بدون توجه به ضرورتهاي اساسي، مورد تأكيد قرار ميگيرد و بهطور غيرمستقيم بر آنها تحميل ميشود .
اين موضوع از نگاه تيزبين برخي متفكران نقّاد مخفي نماند؛ از جمله انتقاداتي كه از نقش اخير وسايل ارتباط جمعي (نقش سرگرم‌كنندگي يا به تعبير ديگر نقش تخديري) انجام شد، ديدگاهي بود كه توسط صاحب‌نظران «مكتب فرانكفورت» مطرح گرديد.
تئودور آدورنو و ماكس هوركهايمر در مقاله‌اي كه تحت عنوان «صنايع فرهنگي و فرهنگ توده» منتشر كردند، اين گونه به مسئله پرداخته‌اند كه «صنايع فرهنگي» بخش جديدي از صنعت موسسات اطلاع‌رساني مانند راديو، مطبوعات و سينماست كه براي به نتيجه رساندن منافع صاحبان صنايع به كار مي‌افتد. در نتيجه اين صنايع فرهنگي، باعث توليد محصولات فرهنگي تخدير كننده، ايجاد بازارهاي وسيع‌تر تجاري و سازگاري سياسي است. به عبارت ديگر، در حقيقت فرهنگ توده‌اي، فرهنگي منفعل و اسيركننده است.
بنابراين بنيانگذاران اين نظريه معتقد بودند كه ظهور فرهنگ توده ناشي از توليد انبوه صنايع فرهنگي توسط سرمايه‌داري انحصارگرا بوده و در نتيجه سرمايه‌داري با توسعه مصرف‌زدگي، لذات كوتاه‌مدت و افسانه‌ي بي‌طبقه بودن جامعه، موفق شد فرهنگ خود را بفروشد.
آدرنو و هوركهايمر «صنعت فرهنگ» را به عنوان يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي عصر سلطه عقلانيت ابزاري توصيف كرده و مي گويند كه در عصر سرمايه‌داري متأخر، تلفيق فرهنگ با سرگرمي و بازي، فرهنگ توده‌اي منحطي را بوجود آورده است. مصرف‌كنندگان صنعت فرهنگي چاره‌اي ندارند زيرا در وراي افق واقعيت محسوس، چيزي نمي‌بينند. كاركرد اصلي صنعت فرهنگي، در عصر سرمايه‌داري پيشرفته، از ميان برداشتن هرگونه امكان مخالفت اساسي با ساخت سلطه موجود است. جامعه اي كه در چنبر صنعت فرهنگي در غلتيده باشد، هرگونه نيروي رهايي‌بخش را از دست مي دهد.
آنها معتقد بودند كه در ارتباطات نوين جهاني، كاركرد پنهان وسايل ارتباط جمعي، فريب انسان در جامعه مدرن است. آنها بر تبليغات در صنعت فرهنگ تأكيد داشته و برآنند كه اوج تبليغات در صنعت فرهنگ اين است كه مصرف كنندگان احساس نمايند كه مجبور به خريد و مصرف فرآورده‌هاي اين صنعت هستند، حتي اگر اين اجبار از جانب خودشان باشد .
شايد به زعم برخي، نقش و كاركرد «سرگرم‌كنندگي» رسانه‌ها، در دنياي پراسترس و اضطراب مدرن كنوني فرصتي براي تجديد قوا و بازسازي توان ذهن و روح تعبير شود، اما واقعيت آن است كه اين كاركرد زماني كه در خدمت صنعتي فرهنگي قرار مي‌گيرد، رنگ و بوي ديگري پيدا مي‌كند؛ مهم‌ترين محصول صنايع فرهنگي جديد توليد و بازتوليد انبوه «فرهنگ عامه» يا «فرهنگ توده» است، فرهنگي كه همواره مي‌كوشد قسمتي از وقت پرارزش روزانة انسان را با سرگرمي اشغال كند و به محرومان جامعه امكان دهد كه با مشاهدة بهشت‌هاي تخيلي فيلمهاي سينمايي و برنامه‌هاي تلويزيوني، شرايط ناگوار زندگي روزانة خود را تسكين دهند. اين فرهنگ متهم است كه با دور كردن انسان‌ها از واقعيات حيات اجتماعي، آن‌ها را از هرگونه تعهدي در قبال امور اجتماعي باز مي‌دارد و در عصري كه شايد نتوان نيازهاي واقعي همة افراد را تأمين كرد، براي آنان نيازهاي كاذب پديد مي‌آورد؛ انفعال، بي‌تحركي فكري، تضعيف انديشة انتقادي و قدرت تحليل از ديگر پيامدهاي اجتناب‌ناپذير سلطه‌ي «سرگرمي» از طريق رسانه‌ها بر حيات آدمي است .
يك بار ديگر خلاصه‌ي آنچه را كه گفته شد مرور كنيم؛
- يكي از نقش‌هاي وسايل ارتباط جمعي نقش سرگرم‌كنندگي است.
- با ورود رسانه‌ها در فرآيند توليد انبوه محصولات فرهنگي، نقش سرگرم‌كنندگي به شكل فزاينده‌اي توسعه يافته است به نوعي كه شايد امروز اصلي‌ترين نقش رسانه‌هاي پرمخاطب، سرگرمي باشد.
- شايد در نگاهي ابتدايي و ساده‌انگارانه، سرگرمي براي تمدّد اعصاب و تجديد قواي ذهني امر لازمي به نظر برسد، اما وقتي ميزان، حجم و عمق پيام‌ها و انگاره‌هاي سرگرم‌كننده فزوني يابد و بر ذهن و ضمير مخاطبان سيطره پيدا كند، آنگاه پيامدهاي ديگري چون انفعال و بي‌تحركي فكري را به دنبال دارد.
توضيحات فوق بيشتر معطوف به رسانه‌هايي است كه ارتباطي يك‌سويه با مخاطبان دارند، مشكل بزرگتر وقتي آغاز مي‌شود كه رسانه‌هاي تعاملي و دوسويه عهده‌دار ايفاي نقش سرگرمي شوند.

فناوري‌هاي نوين، رسانه ضربدر دو
همانقدر كه ورود اينترنت به دنياي رسانه‌ها، فضاي سنتي رسانه‌ها را متحول كرد و مفهوم جديدي از سرعت و تنوع در اطلاع‌رساني را ارائه نمود، به همان ميزان و شايد بيش از آن ميزان «تعاملي، دوسويه و چندسويه شدن» ارتباطات در بستر اينترنت، همين رسانه‌ي نوظهور را نيز دچار تحول عظيم ديگري نمود؛ مخاطباني كه تا پيش از اين اغلب منفعلانه در برابر امواج بي‌پايان پيام‌هاي رسانه‌اي قرار داشتند، خود اين امكان را يافتند كه به گويندگان و فرستندگان پيام تبديل شوند و ايده‌ها، ديدگاه و سخنان خود را در كوتاه‌ترين زمان ممكن و كامل‌ترين شكل متصور (مكتوب، صوتي و تصويري) با ميليون‌ها انسان ديگر به اشتراك بگذراند، به همين خاطر و در مسير توسعه‌ي بستر جديد ارتباطي، تالارهاي گفت‌وگو يا همان چت‌روم‌ها، از پرجاذبه‌ترين بخش‌هاي فضاي مجازي تلقي شد.
صد البته اين توسعه به همين امكان ختم نشد؛ با سامان يافتن بسترهاي ارتباطات دوسويه و چندسويه، به‌تدريج شبكه‌هاي اجتماعي پا به عرصه‌ي رسانه‌اي جديد گذاشتند و به سرعت موفق به جذب ميليون‌ها مشتاق در سراسر جهان شدند. كافي است مرور مختصري بر سير پيدايش و تطور برخي از اين شبكه‌ها (همچون فيس‌بوك و ...) داشته باشيد تا از شتاب توسعه‌ي آن متحير بمانيد.
اما اين داستان باز هم متوقف نشد و اين رويه همچنان ادامه يافت؛ پيدايش تلفن‌هاي همراه هوشمند را بايد نقطه‌ي عطف ديگري در مسير توسعه‌ي شبكه‌هاي مجازي تلقي كرد. كاركرد اصلي اين گوشي‌ها فراهم آوردن امكان اتصال هر زمان و هر مكاني به دنياي مجازي است، اگر تا پيش از اين افراد براي دسترسي به اينترنت و ورود به دنياي مجازي (و ارتباط با شبكه‌هاي مجازي) محدوديت‌هايي داشتند، ورود اين فناوري نوين همه‌ي مرزهاي قبلي را از ميان برداشت و امكان حضور مستمر در چنين فضايي را فراهم نمود.
در يك جمع‌بندي، شتاب بي‌سابقه و فزاينده‌ي توسعه‌ي سخت‌افزارهاي برقراري ارتباطات (رايانه، تلويزيون، ماهواره‌ها، تلفن‌هاي همراه و امكانات اپراتوري مرتبط با آن‌ها) و نرم‌افزارهاي ارتباطي (شامل نرم‌افزارهاي ايجاد، ذخيره‌سازي و تبادل اطلاعات و ديگر برنامه‌هاي كاربردي) فضاي رسانه‌اي ويژه‌اي پديد آورد كه از همه‌سو در همه‌وقت مخاطبان را در سيطره‌ي كامل خود قرار داده‌اند، به نحوي كه تنوع و حجم پيام‌هاي ارتباطي موجود براي مخاطبان امروزي به هيچ‌وجه با وضعيتي كه ساليان قبل و پيش از ايجاد رسانه‌هاي نوين ارتباطي وجود داشت، قابل مقايسه نيست.
سرگرمي تعاملي، سرگرمي ضربدر دو
در كنار فراهم آمدن بسترهاي ارتباطي جديد، اين نكته نيز در خور تأمل است كه پيشرفت فناوري نه فقط بر دامنه‌ و حوزه‌ي نفوذ رسانه‌هاي جديد افزوده است، بلكه كيفيت محتواي آن‌ها را نيز تحت‌الشعاع قرار داده است به طوري كه مي‌توان مدعي شد جنبه‌هاي سرگرم‌كنندگي رسانه‌هاي جديد (كه نمود بارز آن در بازي‌هاي رايانه‌اي جلوه‌گر است) به مراتب بيش از رسانه‌هاي سنتي تقويت و تشديد شده است.
اگر در دوره‌هاي نخستين نظريه‌پردازي ارتباطات نقش سرگرم‌كنندگي در حاشيه‌ي ساير نقش‌هاي اصلي ديده مي‌شد، علت آن بود كه رسانه‌ي غالب در آن عصر مطبوعات، و در مرتبه‌هاي بعدي راديو و در نهايت تلويزيون بوده است، آن هم در دوره‌اي كه هيچيك از آن رسانه‌ها وسعت انتشار جهاني و تكثر مخاطب را به شكلي كه ما در حال حاضر با آن مواجهيم، نداشته‌اند.
البته سرگرمي را هم نبايد تنها در «بازي» خلاصه كرد؛ پژوهش‌هاي متعدد داخلي نشان داده است، استفاده‌ي از اينترنت در ايران (صرف نظر از بستر مناسب آن براي انجام يا تهيه‌ي بازي‌هاي رايانه‌اي) اغلب كاركرد سرگرمي دارد و اكثر كاربران اينترنت در ايران از اين رسانه به منظور سرگرمي استفاده مي‌كنند (نظير: فعاليت‌هاي مرتبط با عضويت در شبكه‌هاي اجتماعي، وبلاگ‌نويسي و وبلاگ‌خواني، چت، دانلود فيلم و موسيقي و عكس، مرور آخرين اخبار و شايعات مربوط به هنرپيشه‌ها، ورزشكاران و ديگر افراد مشهور و ... ).
اما آنچه در اين ميان قابل تأمل مضاعف است، اين است كه «تعاملي شدن» همين جنبه‌هاي تقويت شده‌ي سرگرمي موجود را هم دوچندان كرده است، رشد كاربران شبكه‌هاي مجازي اجتماعي (كه نمود تعامل و ارتباط چند سويه‌ي كاربران اينترنتي محسوب مي‌شوند) در مقايسه با رشد كاربران اينترنت به معناي عام، بسيار قابل توجه است به نحوي كه برخي آمارهاي از عضويت بيش از ۱۴ ميليون ايراني در جوامع مجازي حكايت دارد ، عين همين وضع در دنياي بازي‌ها نيز قابل مشاهده و ردگيري است به نحوي كه رشد كاربران بازي‌هاي تعاملي و آنلاين در سال‌هاي اخير چندان است كه رفته رفته بايد از دنياي بازيهاي آفلاين و تك‌نفره رايانه‌اي خداحافظي كرد و اينها همه به خاطر جذابيت دوچندان فضاي متعامل رسانه‌هاي جديد است.
حال مجدداً چند نكته‌ي ذيل را مرور فرماييد:
- «سرگرمي» به تدريج به كاركرد اصلي رسانه‌هاي نوين تبديل شده است.
- تعاملي شدن رسانه‌ها، قدرت سرگرم‌كنندگي آن‌ها را چندين برابر كرده است.
- اغلب استفاده‌ي كاربران از رسانه‌هاي جديد علي‌الخصوص «شبكه‌هاي مجازي اجتماعي» به منظور سرگرمي است.
- تلفن‌هاي همراه هوشمند امكان اتصال و ارتباط همه‌زماني و همه‌مكاني را به اين فضا مهيا كرده‌اند.
پس اجازه بدهيد نتيجه بگيريم كه: بدون انكار كردن ساير جنبه‌ها و كاركردهاي متصور، توسعه‌ي شبكه‌هاي مجازي ويژه‌ي تلفن‌هاي هوشمند (نظير: وايبر، واتس‌اپ، لاين، تلگرام و ...) نمود سيطره‌‌ي «سرگرمي» بر زندگي انسان امروزي است.
چرا سرگرمي نه؟
ممكن است بگوييد كه سرگرمي في‌نفسه اشكالي ندارد يا به تعبير ديني، گناه محسوب نمي‌شود؛ بله، سرگرمي گناه نيست، اما «غفلت» است. غفلت از پرداختن به امور، مسئوليت‌ها و وظايف اصلي انساني.
جالب آنكه در قرآن خداوند «شراب و قمار» را به خاطر همين كاركرد تقيبح مي‌كند: «اي كساني كه ايمان آورده‏ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاي قرعه، پليدند و از عمل شيطانند پس از آنها دوري گزينيد، باشد كه رستگار شويد. همانا شيطان مي‏خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمني و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمي‏داريد؟»
شايد مناسب باشد يكي از شبهه‌هاي مطرح شده در ابتداي همين نوشته را نيز همينجا مختصراً پاسخ دهيم؛ بعضي معتقدند «شبكه‌هاي اجتماعي مجازي اگر چه مضراتي دارند اما فوايد زيادي هم دارند كه استفاده از آن‌ها را توجيه مي‌كند»، جالب آن كه در همين موضوع «شراب و قمار» خداوند متعال در آيه‌اي ديگر منافع و سود آن‌ها را براي مردم به‌كلي انكار نمي‌كند ولي اشاره مي‌دارد كه اين سود ناچيز در مقابل ضررهاي بزرگ مترتب بر آن، قابل ملاحظه نيست: «درباره شراب و قمار از تو مي‏پرسند، بگو در آن دو گناهي بزرگ و سودهايي براي مردم است ولي گناهشان از سودشان بزرگتر است».
با دقت در دو آيه‌ي ذكر شده مي‌توان استنباط كرد كه يكي از دلايل اصلي تحريم «شراب و قمار» دور كردن مؤمنين از ياد خدا و از نماز (به‌عنوان مهم‌ترين جلوه‌ي ياد خدا) و در يك كلمه «ايجاد غفلت» است. اين نكته البته موضوعي است كه پرداختن به آن سواد و بينش قرآني صاحب‌نظران مسائل ديني را مي‌طلبد.
اما در خصوص شبهه‌ي دوم مطرح شده در ابتداي اين نوشته نيز تنها به ذكر يك نكته بسنده كنيم و تفصيل آن بماند براي فرصتي ديگر؛ اينكه گفته‌اند در دنياي جديد و با فراگير شدن تكنولوژي، هيچ چاره‌اي به جز استفاده از تكنولوژي نيست و ما ناچاريم كه جنبه‌هاي ديگر زندگي خود را با الزامات آن منطبق كنيم، نيز حرف كامل و روشني نيست، بله، استفاده از تكنولوژي ناگزير است اما «استفاده حداقلي از تكنولوژي» مي‌تواند به عنوان يك استراتژي رفتاري، مد نظر مؤمنان باشد. ضرورتي ندارد با ولع تمام به دنبال تكنولوژي‌اي حركت كنيم كه خود نمي‌داند با اين همه سرعت به كجا روان است؟ در اين مجال تنها مي‌توانم علاقه‌مندان به اين موضوع را به مقالاتي كه در باب تكنولوژي و نقد آن نگاشته شده ارجاع دهم تا مشخص شود كه مسئله‌ي تكنولوژي و موضع‌گيري انتقادي در مقابل آن، خود يكي از بزرگترين چالش‌هاي تئوري و عملي در دنياي كنوني است.
حال سؤال اصلي كه عنوان اين مطلب را منعكس كرده است، معناي بهتري داشته و پاسخ روشني مي‌تواند داشته باشد:
چرا تلگرامي نيستم؟
چونكه نمي‌خواهم سرگرم باشم! چونكه نمي‌خواهم زمان، توان ذهني و دغدغه‌هاي زندگي‌ام صرف لذت‌هاي زودگذر دم‌دستي، حرف‌هاي بي‌ارزش و موضوعات بي‌اهميت شود، چونكه مي‌خواهم از سرمايه‌ي بي‌نظير و تكرارناشدني عمرم در مسير مناسب‌تري استفاده كنم، چونكه براي رشد توانمندي‌ها و شكوفايي استعدادها فرصت ديگري ندارم، چونكه براي مقصد و مقصود بزرگ‌تري آفريده شده‌ام، چونكه مي‌دانم «سرگرمي» استراتژي شيطان براي دوري انسان از ياد خداست، چونكه ...

محمد محسن غفوريان٭


ادامه مطلب ....

http://ift.tt/1OQcGUX

منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان

تبادل لينك

به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم

هیچ نظری موجود نیست: