پرویز سروری: چندی پیش شورای استراتژیک آمریکا در غرب آسیا، گزارشی از تهدیدات پیش روی آمریکا در منطقه را تهیه و پیشنهاداتی را در اینباره ارائه نمود.
در این گزارش که مجموعهای از کارشناسان برجسته متشکل از جمهوریخواهان و دموکراتها اعم از دو مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، ساموئل برگر و استفان هادلی، سفیر سابق آمریکا در عراق، جیمز جفری، مسئول سابق کاخ سفید و نماینده ویژه باراک اوباما در امور خاورمیانه، دنیس راس و مدیر اجرایی مرکز واشنگتن رابرت ساتلوف آن را تهیه کرده بودند، تهدیدهای پیش روی ایالات متحده برشمرده شد. به اعتقاد تهیهکنندگان این گزارش، داعش نخستین تهدید برای مصالح ایالات متحده آمریکا است.
این کارشناسان تهدید دوم را ایران میدانند و تصریح کردهاند تهدیدی که تهران برای منافع آمریکا دارد معادل تهدیدات داعش است. به گفته کارشناسان این شورا، ایران شبهنظامیانی در اختیار دارد که به سود این کشور عمل میکنند و قادرند قدرت نظام اسلامی را در سراسر منطقه گسترش دهند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی طی چندین دهه سعی کرده است خود را به عنوان قدرت منطقهای که توانایی تاثیرگذاری بر وضعیت کشورهای اسلامی در منطقه و جهان را دارد، جا بزند و در مقابل ایران نیز تلاش دارد با ترویج روحیه مقاومت، کشورهای متضرر از سیاستهای آمریکا و متحدانش را حول محور مقاومت گردهم آورد.
تحقق این هدف یعنی تهدید منافع آمریکا، موجب هراس دشمن شده است زیرا در این صورت، این ایران است که تعیین میکند آمریکا باید در منطقه چگونه رفتار کند و در نتیجه ناچار خواهد بود موضعی مطابق با منافع انقلاب اسلامی داشته باشد.
یکی از فعالان و معارضان معروف عربستان به نام «مجتهد» که به افشای اطلاعات پشت پرده و محرمانه خاندان سعودی شهرت دارد اخیراً فاش کرده ایالات متحده از گسترش دامنه نفوذ القاعده و داعش در یمن، نگران است و علت آن را ادامه جنگ در یمن میداند لذا آمریکا به ولیعهد سعودی توصیه کرده قبل از آنکه مجبور به توقف جنگ در یمن شود، آبرومندانه از آن خارج شود.
انتشار این خبر، شاید در نگاه اول، خبری هیجانانگیز باشد اما با مرور توصیههای شورای راهبردی آمریکا مبنی بر مبارزه همزمان ایالات متحده با داعش و ایران، تنها یک خبر شوقانگیز نخواهد بود، بلکه باید آن را تغییر اجباری راهبرد کاخ سفید دانست که کفّه قدرت منطقهای ایران را سنگینتر میکند.
به عبارت دیگر، هنگامی که آمریکا از ترس نفوذ و گسترش جریان تکفیر تن به راهبرد ایران در یمن میدهد و میدان را به نفع جبهه مقاومت خالی میکند، در واقع، متحد اصلی منطقهای خود – عربستان – را به لحاظ جایگاه سیاسی و بینالمللی تضعیف کرده است.
این اقدام قطعاً تبعات سنگینی برای آمریکا، عربستان و ائتلاف عربی حاضر در جنگ یمن خواهد داشت اما نباید فراموش کرد ایالات متحده برای حفظ منافع اساسیتر خود در این منطقه چارهای جز تن دادن به آن را نداشته است.
عقبنشینی آبرومندانه عربستان که همان پاپس کشیدن آمریکا در برابر قدرت بینظیر و روزافزون ایران است مشابه درمانهای پزشکی است که در آنها، برای حفظ سلامتی نسبی بیمار، قسمتی از اعضای بیمار به ناچار قطع میشود.
همین رویکرد را میتوان در سیاستهای شکست خورده پیشین آمریکا در منطقه نیز مشاهده کرد. در جنگ عراق و افغانستان، آمریکا ناچار به پذیرش شکست شد و مجبور به خروج از این کشورها یا کاهش چشمگیر فعالیتهای خود گردید. علل خروج آمریکا از عراق دلایل داخلی، مالی، امنیتی داشت.
سیاستمداران آمریکا به این نتیجه رسیدند که با حضور نظامی نمیتوانند به اهداف خود برسند بنابراین، با خروج از این کشور، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس را به نیابت از خود در مناقشات منطقهای دخالت دادند. کاهش هزینهها و افزایش فروش سلاح از رهگذر پروژه ایرانهراسی و افزایش امنیت منافع آمریکا در منطقه، تنها بخش کوچکی از عقبنشینی تاکتیکی ایالات متحده از نظر کارشناسان امنیت ملی ایالات متحده به شمار میرفت.
در افغانستان نیز گرچه خروج نیروهای آمریکا مانند مدل عراق نبود اما عقیم ماندن سیاستهایی که هزاران بار شعار آن داده شده بود، اظهر من الشمس است.
ایالات متحده در دراز مدت قصد داشت با فیصله دادن اوضاع غرب آسیا و حل چالشهای قدیمی آن از جمله روند به اصطلاح صلح در خاورمیانه، مشکل تروریسم خودساخته و از همه مهمتر کمرنگ کردن نقش منطقهای ایران با حربه اتهامات هستهای، بر رقبای دیگری نظیر چین و روسیه متمرکز شود اما نابخردی عربستان در حمایت از تروریسم تکفیری و ورود قدرتمندان روسیه به تحولات حساس سوریه، پازل آنها را به هم ریخت. ایران قدرتمندتر شد، نقشه سعودی – آمریکایی برای تضعیف ایران راه به جایی نبرد و جبهه مقاومت تقویت گردید.
اگر تصمیمگیران شورای استراتژیک آمریکا به جای مقابله با ایران، قطع ریشههای تکفیر که همان حمایت از آل سعود است را در دستور کار قرار داده بودند و با حقایق منطقه واقعبینانه برخورد میکردند، قطعاً وضعیت منطقه به گونه دیگری رقم میخورد.
از آنجا که بر اساس مشیت الهی، خداوند دشمنان ما را از افراد نادان قرار داده، هر حرکت آنان به مثابه فردی گرفتار در باتلاق است که تلاش و تقلایش ثمری جز فرو رفتن بیشتر در آن را نخواهد داشت. تاکنون تمام تحرکات آمریکا و جنگهای نیابتی کاخ سفید به ضرر آنان تمام شده و همه معادلات اتاقهای فکر آمریکایی غلط از کار درآمده است.
خروج نظامیان شکست خورده سعودی، در حقیقت «اخراج پیش از موعد» نام دارد. اطلاق «خروج آبرومندانه» نیز باید به «هزیمت مفتضحانه» تعبیر گردد، چرا که هیچ پیروزی و آبرویی – چه برای آمریکا و چه برای عربستان – در برنداشت و آنچه باقی ماند، افزون شدن اعتبار سیاستهای ایران و تحقق پیشبینیهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی مبنی بر شکست سیاستهای آمریکایی در منطقه است، آنجا که فرمودند: «طبیعت آمریکا این است، در همه قضایا طرف ظالم را میگیرد؛ طرف آن چهره بد را میگیرد، به جای اینکه طرف مظلوم را بگیرد؛ این طبیعت آنها است، اینجا(در یمن) هم همانجور دارند عمل میکنند؛ ولیکن ضربه خواهند خورد، شکست خواهند خورد.» دیدار با مداحان اهل بیت(ع)
در این گزارش که مجموعهای از کارشناسان برجسته متشکل از جمهوریخواهان و دموکراتها اعم از دو مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، ساموئل برگر و استفان هادلی، سفیر سابق آمریکا در عراق، جیمز جفری، مسئول سابق کاخ سفید و نماینده ویژه باراک اوباما در امور خاورمیانه، دنیس راس و مدیر اجرایی مرکز واشنگتن رابرت ساتلوف آن را تهیه کرده بودند، تهدیدهای پیش روی ایالات متحده برشمرده شد. به اعتقاد تهیهکنندگان این گزارش، داعش نخستین تهدید برای مصالح ایالات متحده آمریکا است.
این کارشناسان تهدید دوم را ایران میدانند و تصریح کردهاند تهدیدی که تهران برای منافع آمریکا دارد معادل تهدیدات داعش است. به گفته کارشناسان این شورا، ایران شبهنظامیانی در اختیار دارد که به سود این کشور عمل میکنند و قادرند قدرت نظام اسلامی را در سراسر منطقه گسترش دهند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی طی چندین دهه سعی کرده است خود را به عنوان قدرت منطقهای که توانایی تاثیرگذاری بر وضعیت کشورهای اسلامی در منطقه و جهان را دارد، جا بزند و در مقابل ایران نیز تلاش دارد با ترویج روحیه مقاومت، کشورهای متضرر از سیاستهای آمریکا و متحدانش را حول محور مقاومت گردهم آورد.
تحقق این هدف یعنی تهدید منافع آمریکا، موجب هراس دشمن شده است زیرا در این صورت، این ایران است که تعیین میکند آمریکا باید در منطقه چگونه رفتار کند و در نتیجه ناچار خواهد بود موضعی مطابق با منافع انقلاب اسلامی داشته باشد.
یکی از فعالان و معارضان معروف عربستان به نام «مجتهد» که به افشای اطلاعات پشت پرده و محرمانه خاندان سعودی شهرت دارد اخیراً فاش کرده ایالات متحده از گسترش دامنه نفوذ القاعده و داعش در یمن، نگران است و علت آن را ادامه جنگ در یمن میداند لذا آمریکا به ولیعهد سعودی توصیه کرده قبل از آنکه مجبور به توقف جنگ در یمن شود، آبرومندانه از آن خارج شود.
انتشار این خبر، شاید در نگاه اول، خبری هیجانانگیز باشد اما با مرور توصیههای شورای راهبردی آمریکا مبنی بر مبارزه همزمان ایالات متحده با داعش و ایران، تنها یک خبر شوقانگیز نخواهد بود، بلکه باید آن را تغییر اجباری راهبرد کاخ سفید دانست که کفّه قدرت منطقهای ایران را سنگینتر میکند.
به عبارت دیگر، هنگامی که آمریکا از ترس نفوذ و گسترش جریان تکفیر تن به راهبرد ایران در یمن میدهد و میدان را به نفع جبهه مقاومت خالی میکند، در واقع، متحد اصلی منطقهای خود – عربستان – را به لحاظ جایگاه سیاسی و بینالمللی تضعیف کرده است.
این اقدام قطعاً تبعات سنگینی برای آمریکا، عربستان و ائتلاف عربی حاضر در جنگ یمن خواهد داشت اما نباید فراموش کرد ایالات متحده برای حفظ منافع اساسیتر خود در این منطقه چارهای جز تن دادن به آن را نداشته است.
عقبنشینی آبرومندانه عربستان که همان پاپس کشیدن آمریکا در برابر قدرت بینظیر و روزافزون ایران است مشابه درمانهای پزشکی است که در آنها، برای حفظ سلامتی نسبی بیمار، قسمتی از اعضای بیمار به ناچار قطع میشود.
همین رویکرد را میتوان در سیاستهای شکست خورده پیشین آمریکا در منطقه نیز مشاهده کرد. در جنگ عراق و افغانستان، آمریکا ناچار به پذیرش شکست شد و مجبور به خروج از این کشورها یا کاهش چشمگیر فعالیتهای خود گردید. علل خروج آمریکا از عراق دلایل داخلی، مالی، امنیتی داشت.
سیاستمداران آمریکا به این نتیجه رسیدند که با حضور نظامی نمیتوانند به اهداف خود برسند بنابراین، با خروج از این کشور، عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس را به نیابت از خود در مناقشات منطقهای دخالت دادند. کاهش هزینهها و افزایش فروش سلاح از رهگذر پروژه ایرانهراسی و افزایش امنیت منافع آمریکا در منطقه، تنها بخش کوچکی از عقبنشینی تاکتیکی ایالات متحده از نظر کارشناسان امنیت ملی ایالات متحده به شمار میرفت.
در افغانستان نیز گرچه خروج نیروهای آمریکا مانند مدل عراق نبود اما عقیم ماندن سیاستهایی که هزاران بار شعار آن داده شده بود، اظهر من الشمس است.
ایالات متحده در دراز مدت قصد داشت با فیصله دادن اوضاع غرب آسیا و حل چالشهای قدیمی آن از جمله روند به اصطلاح صلح در خاورمیانه، مشکل تروریسم خودساخته و از همه مهمتر کمرنگ کردن نقش منطقهای ایران با حربه اتهامات هستهای، بر رقبای دیگری نظیر چین و روسیه متمرکز شود اما نابخردی عربستان در حمایت از تروریسم تکفیری و ورود قدرتمندان روسیه به تحولات حساس سوریه، پازل آنها را به هم ریخت. ایران قدرتمندتر شد، نقشه سعودی – آمریکایی برای تضعیف ایران راه به جایی نبرد و جبهه مقاومت تقویت گردید.
اگر تصمیمگیران شورای استراتژیک آمریکا به جای مقابله با ایران، قطع ریشههای تکفیر که همان حمایت از آل سعود است را در دستور کار قرار داده بودند و با حقایق منطقه واقعبینانه برخورد میکردند، قطعاً وضعیت منطقه به گونه دیگری رقم میخورد.
از آنجا که بر اساس مشیت الهی، خداوند دشمنان ما را از افراد نادان قرار داده، هر حرکت آنان به مثابه فردی گرفتار در باتلاق است که تلاش و تقلایش ثمری جز فرو رفتن بیشتر در آن را نخواهد داشت. تاکنون تمام تحرکات آمریکا و جنگهای نیابتی کاخ سفید به ضرر آنان تمام شده و همه معادلات اتاقهای فکر آمریکایی غلط از کار درآمده است.
خروج نظامیان شکست خورده سعودی، در حقیقت «اخراج پیش از موعد» نام دارد. اطلاق «خروج آبرومندانه» نیز باید به «هزیمت مفتضحانه» تعبیر گردد، چرا که هیچ پیروزی و آبرویی – چه برای آمریکا و چه برای عربستان – در برنداشت و آنچه باقی ماند، افزون شدن اعتبار سیاستهای ایران و تحقق پیشبینیهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی مبنی بر شکست سیاستهای آمریکایی در منطقه است، آنجا که فرمودند: «طبیعت آمریکا این است، در همه قضایا طرف ظالم را میگیرد؛ طرف آن چهره بد را میگیرد، به جای اینکه طرف مظلوم را بگیرد؛ این طبیعت آنها است، اینجا(در یمن) هم همانجور دارند عمل میکنند؛ ولیکن ضربه خواهند خورد، شکست خواهند خورد.» دیدار با مداحان اهل بیت(ع)
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1Mb9T6Z
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر