۱۳۹۴ تیر ۱۲, جمعه

تا قبل از مرگ توشۀ سفر آخرت را آماده کن

تا قبل از مرگ توشۀ سفر آخرت را آماده کن




آمادۀ سفر آخرت باش و توشۀ این راه را تهیه کن، تا قبل از مرگت توشۀ این سفر را آماده کن، تو دنبال به دست آوردن دنیا هستی، اما از این غافلی که مرگ، درصدد این است که تو را به چنگ آورد.





در جلسات شبهای ماه مبارک مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی، هر شب به یکی از حضرات توسل داشتند. رسم بر این بود که شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) مولودی و مدح خوانده می شد و در شام ولادت، با ذکر مصیبتی، به آن حضرت توسل می کردند. خدا رحمت کند که با حسرتی رو به جمعیت می فرمود: عزیزان، نصف ماه مبارک گذشت…

​​آنچه در ادامه و به پیوست می آید، به همین مناسبت تقدیم است.

…می رویم خانۀ امام حسن(ع). توسل من به حضرت باشد. می‎نویسند امام حسن(ع) در بستر بیماری بود. جُناده که از اصحاب حضرت است به عیادت رفته است. اجازه گرفت و به حضرت وارد شد، وضعِ حال امام حسن را دید و فهمید مطلب چیست؛ گفت: از این فرصت استفاده کنیم و به اصطلاح توشه‌ای برگیریم. رو کرد و گفت: «عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»؛ پسر پیغمبر نصیحتم کن.
اولین جمله‏ ای که دیده ‏ام و در روایت بود این است: حضرت به جناده خطاب کرد: «اِستَعِدَّ لِسَفَرِکَ‏ وَ حَصِّلْ‏ زَادَکَ‏ قَبْلَ‏ حُلُولِ‏ أَجَلِکَ‏»؛ ای جناده! آمادۀ سفر آخرت باش و توشۀ این راه را تهیه کن، «وَ حَصِّلْ‏ زَادَکَ‏ قَبْلَ‏ حُلُولِ‏ أَجَلِکَ»؛ تا قبل از مرگت توشۀ این سفر را آماده کن، «وَ اعْلَمْ أَنَّکَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُکَ»؛ ای جناده تو دنبال به دست آوردن دنیا هستی، اما از این غافلی که مرگ، درصدد این است که تو را به چنگ آورد. لا اله الا الله.
مرگ به دنبال توست! مرگ تو را طلب می‎کند و تو غافلی. ای جناده اندوه و غمِ روزی که نیامده است بر روزی که هستی، میافکن. غصّۀ چه چیزی را می‎خوری؟ غصۀ آینده‌ات را می‎خوری؟ آیا تو در آینده هستی که غصّۀ آن را بخوری؟ تو اصلاً معلوم نیست که تا یک دقیقه دیگر زنده باشی.
خزینه‎دار دیگران ای جناده! بدان! بیش از آنچه که هزینه زندگی فعلی تو است، اگر به دست آوردی، خزینه‎دار دیگری هستی! باید برای دیگری بگذاری و بروی! حضرت همین ‎طور موعظه کردند. ای جناده! در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عقاب؛ در شبهاتش عتاب است. ای جناده از مذلت معصیت خدا به سوی عزت اطاعت خداوند بیرون برو.
ذکر مصیبت جناده می‎گوید همین‎طور گوش می‎کردم. یک‎وقت دیدم نفس آقا قطع شد. چهره را نگاه کردم و دیدم رنگشان زرد شد و دیگر نمی‎تواند حرف بزند. جناده می‎گوید: وقتی وارد شده بودم دیدم تشتی جلوی آقاست و لخته‎های خون در این تشت می‎ریزد.
​به آقا عرض کردم: چرا خودتان را معالجه نمی‎کنید؟ رو کرد به من و گفت: ای جناده! مرگ را به چه چیز می‎توان معالجه کرد؟ می‎گوید در این هنگام بود که یک ‎وقت دیدم برادرش حسین(علیه‌السّلام) وارد شد و همراهش اسود ‎بن ابی الأوسد است. وقتی چشم برادر به برادر افتاد، از جا حرکت کرد و برادر را در آغوش کشید. حسین(علیه‎السلام) بین دو دیدگان امام حسن(علیه‎السّلام) را ‎بوسید، در کنار برادر نشست و با هم راز می‎گفتند. ظاهراً وصایایی بود که امام حسن(ع) به امام حسین(ع) می‎کرد. یک‎وقت دیدم که اسود‎ بن ابی الأوسد صدایش بلند شد: ​«إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَیْهِ‏ راجِعُونَ‏»، لحظات آخر امام حسن(علیه‎السّلام) است…



منبع: خبرگزاری مهر


ادامه مطلب ....

http://ift.tt/1Cg279n

منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان

تبادل لينك

به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم

هیچ نظری موجود نیست: