اين آخرين جملههاي پيغمبر (ص) است. فرمود: نگذاريد در پشت درهاي بستهي حكومت، قويها، ضعيفان را پاره پاره كنند. نگذاريد پشت درهاي بستة دولت، سرمايهداران و اغنيا، فقرا را لِه كنند.
...دولت ما، دولتمردان، وزرا و وكلايي كه منازلشان در مناطق مرفّه تهران است، در خانه هاي وسيع و تجمّلاتي، زندگي ميكنند و دم از حكومت ديني يا جامعة مدني ميزنند، اينها اگر به احكام غربي عمل كنند، قدرت و ظرفيتش را ندارند چه رسد به اين كه بخواهند به احكام اسلامي در باب حكومت ديني عمل كنند!
امير المؤمنين (ع) دربارة ائمة حق فرمود: در حكومت اسلامي، روحانيون يا علماي دين و حاكمان ديني بايد سطح زندگيشان از سطح متوسط مردم، پايينتر باشد تا بتوانند دين را به درستي تبليغ و به درستي اجرا كنند. اگر روحانيت يا مسئولان حكومت در سه قوّه، در خانههاي اشرافي، زندگي كنند و با سفرههاي آنچناني و روابط فاميلي آنچناني، با ازدواجهاي حكومتي، كاستهاي طبقاتي تشكيل دهند، اينان نميتوانند حكومت ديني را در اين مملكت اجرا كنند؛ بلكه تنها دين و حكومت ديني زير سؤال خواهد رفت و نسلهاي بعدي ما از اصل دين و حكومت ديني مأيوس خواهند شد. اين تكليف اصلي ماست. تكليف همة خطبا در نماز جمعههاست كه بر روي اين اصول تأكيد كنند.
ما در برابر آمريكا چه وقت كوتاه ميآييم و تن به سازش ميدهيم؟ در برابر جريانهاي انحرافي ضدّ ديني تحت عناوين روشنفكري، چه وقت متزلزل ميشويم؟ تنها وقتي كه خودمان فاسد شده باشيم، ديگر جرئت نميكنيم نهي از منكر و نقد بكنيم. آدمهايي كه خودشان فاسد ميشوند،نميتوانند در برابر منكرات فرياد بزنند.
...پيامبر اكرم (ع) فرمود، اين مضمون از امير المؤمنين (ع) هم نقل شده است : «هر جا ستمي بر مردم برود و حكومت ها بياطلاع بمانند و يا مطّلع بشوند، ولي مدارا كنند، نقض پيمان الهي شده است.»
پيامبر (ص) فرمود: «جامعهاي كه در آن، حقوق ضعيفان از قدرتمندان، از صاحبان قدرت، صاحبان ثروت و صاحبان شوكت، بدون لكنت زبان،مطالبه نشود، جامعة اسلامي نيست.» اين است آن جامعة ديني و حكومت ديني كه ما بايد بسازيم.
ما هم ميخواهيم جامعه و حكومتي بسازيم كه اگر فردا يك آدم عادي، يك روستايي برخاست و به تهران آمد و گفت: آقا، حقّ مرا فلان آدم ثروتمند يا قدرتمند، غصب كرده است، نترسد و بدون لكنت زبان، حرفش را بزند و دادگستري هم حقّ او را اقامه كند. اين است آن جامعه و حكومت ديني كه انقلاب خميني ميخواهد.
...پيامبر (ص) فرمود: «بر صاحبان قدرت و ثروت، نظارت كنيد، متهمشان كنيد، سكوت نكنيد!» پيامبر (ص) فرمود: «در برابر روحانيوني كه نانِ دين ميخورند و به دنياي خودشان خدمت ميكنند، سكوت نكنيد، به خاطر حفظ دين، متهمشان كنيد.»
و فرمود: «حاكمان را كه از قدرت، سوء استفاده ميكنند، متّهم كنيد و نيز ثروتمنداني كه حق اللّه و حقّ النّاس را در ثروت و سرمايه ادا نميكنند.
...پيامبر (ص) فرمود: «بئْسَ الْقَوْمُ قومٌ لا يَقُومُونَ لِلّهِ تَعالي بِالْقِسْط»؛۲۴ بد جامعه و ملّتي است، ملّتي كه عدالتخواه نيست و براي اجراي عدالت و قسط، عدالت در حوزة اقتصاد، قضاوت، سياست و فرهنگ قيام نميكند. پيامبر (ص) فرمود: «كُلُوا جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛۲۵ بخوريد! امّا تنها، تنها نخوريد و (بر سر سفره نيز) متفرّق نشويد. اين، منطق اسلام است و پاسخ چه بايد كرد؟ اينهاست. نه اينكه يك طبقه، آن طرف شهر بخورند، تا بتركند و بالا بياورند، از فرط سيري با دمشان گردو بشكنند و ندانند پولها را چگونه خرج كنند، و يك عدّه هم اين سوي شهر از گرسنگي درماندهاند، چهار دختر دَمِ بخت، پسر دَمِ بخت دارد و يك جهيزية ساده را نميتواند تهيه كند، خود را از ساختمان هشت طبقةوزارتخانة دولتي پايين مياندازد.
...در شرايطي كه پيغمبر اكرم در بدترين شرايط از نظر مادّي و نظامي و در محاصرة مطلق بودند،ايشان آن نامة مشهور را به سران جهان، به امپراطوري روم و ايران و مصر و حبشه مينويسند و يكجا همة حكومتهاي دنيا را به اسلام دعوت ميكنند. شما ببينيد در آن شرايطي كه در بدترين موقعيت ضعف در جنگ احزاب و خندق در محاصرهاند و خود پيغمبر كلنگ ميزند و اصحاب ميگويند آن قدر گرسنه بود كه به شكمش سنگ بسته بود. البته معمولاً پيامبر چيزي نميخورد و علاوه بر رياضتهاي هميشگياش، اكنون در محاصره، ديگر چيزي هم نبود كه بخورد.
راوي ميگويد: در اين شرايط، پيغمبر در خندق، كلنگ ميزد، كلنگ به سنگي خورد و جرقهاي پريد، فرمود: من فتح ايران و روم را در پرتو اين جرقه ميبينم. بعضي از اين آقايان خنديدند، مسخره كردند كه: شكمش گرسنه است و ما يك لقمه نان نداريم بخوريم و در محاصرهايم، او ميخواهد ايران و روم را فتح كند. روشنفكر بازي براي سازش و تسليم درگرفت و شروع كردند به مسخره كردن ايشان، و در چنين اوضاعي است كه آن نامه را مينويسد، پيامبر هم اصلاً تعارف نيست؛ يعني ايشان به امپراطور ايران و روم نامه نمينويسد كه آقا حالا بياييد، مثلاً با هم يك گفت و گويي بكنيم و ببينيم كه آيا شما راست ميگوييد يا ما. اين گونه نبود. ببينيد نامههايش به پادشاه يمن، پادشاه حبشه، شاه حيره، حاكم مصر، امپراطور روم و شاه ايران اين است كه همه اينها را يكجا به اسلام ميخواند.
ادبيات پيغمبر در اين نامهها چنين است:
«سلام بر كسي كه تابع هدايت باشد؛ تو را به پرچم اسلام فرا ميخوانم؛ اسلام بياور تا سالم بماني و اگر مبارزهكني مسئوليت همة مردمت با تو خواهد بود». اينگونه بود، بحث صدور انقلاب و گفت و گو با قدرتهاي استعماري جهان چنين بود. و قضية صلح حديبيه هم اصلاً بحث سازش و تسليم نبود. قضية صلح حديبيه را كه بعضيها مطرح ميكنند من خواهش ميكنم بروند تاريخش را درست بخوانند. اصلاً صلح حديبيه، امتيازگيري بود، نه امتياز دادن. يك صلح تاكتيكي موقّت براي فتح مكه بود كه چند ماه بعد از همين قضيه اتفاق افتاد.
بریده هایی از کتاب "محمد، پیامبری برای همیشه"
استاد حسن رحیم پور ازغدی
...دولت ما، دولتمردان، وزرا و وكلايي كه منازلشان در مناطق مرفّه تهران است، در خانه هاي وسيع و تجمّلاتي، زندگي ميكنند و دم از حكومت ديني يا جامعة مدني ميزنند، اينها اگر به احكام غربي عمل كنند، قدرت و ظرفيتش را ندارند چه رسد به اين كه بخواهند به احكام اسلامي در باب حكومت ديني عمل كنند!
امير المؤمنين (ع) دربارة ائمة حق فرمود: در حكومت اسلامي، روحانيون يا علماي دين و حاكمان ديني بايد سطح زندگيشان از سطح متوسط مردم، پايينتر باشد تا بتوانند دين را به درستي تبليغ و به درستي اجرا كنند. اگر روحانيت يا مسئولان حكومت در سه قوّه، در خانههاي اشرافي، زندگي كنند و با سفرههاي آنچناني و روابط فاميلي آنچناني، با ازدواجهاي حكومتي، كاستهاي طبقاتي تشكيل دهند، اينان نميتوانند حكومت ديني را در اين مملكت اجرا كنند؛ بلكه تنها دين و حكومت ديني زير سؤال خواهد رفت و نسلهاي بعدي ما از اصل دين و حكومت ديني مأيوس خواهند شد. اين تكليف اصلي ماست. تكليف همة خطبا در نماز جمعههاست كه بر روي اين اصول تأكيد كنند.
ما در برابر آمريكا چه وقت كوتاه ميآييم و تن به سازش ميدهيم؟ در برابر جريانهاي انحرافي ضدّ ديني تحت عناوين روشنفكري، چه وقت متزلزل ميشويم؟ تنها وقتي كه خودمان فاسد شده باشيم، ديگر جرئت نميكنيم نهي از منكر و نقد بكنيم. آدمهايي كه خودشان فاسد ميشوند،نميتوانند در برابر منكرات فرياد بزنند.
...پيامبر اكرم (ع) فرمود، اين مضمون از امير المؤمنين (ع) هم نقل شده است : «هر جا ستمي بر مردم برود و حكومت ها بياطلاع بمانند و يا مطّلع بشوند، ولي مدارا كنند، نقض پيمان الهي شده است.»
پيامبر (ص) فرمود: «جامعهاي كه در آن، حقوق ضعيفان از قدرتمندان، از صاحبان قدرت، صاحبان ثروت و صاحبان شوكت، بدون لكنت زبان،مطالبه نشود، جامعة اسلامي نيست.» اين است آن جامعة ديني و حكومت ديني كه ما بايد بسازيم.
ما هم ميخواهيم جامعه و حكومتي بسازيم كه اگر فردا يك آدم عادي، يك روستايي برخاست و به تهران آمد و گفت: آقا، حقّ مرا فلان آدم ثروتمند يا قدرتمند، غصب كرده است، نترسد و بدون لكنت زبان، حرفش را بزند و دادگستري هم حقّ او را اقامه كند. اين است آن جامعه و حكومت ديني كه انقلاب خميني ميخواهد.
...پيامبر (ص) فرمود: «بر صاحبان قدرت و ثروت، نظارت كنيد، متهمشان كنيد، سكوت نكنيد!» پيامبر (ص) فرمود: «در برابر روحانيوني كه نانِ دين ميخورند و به دنياي خودشان خدمت ميكنند، سكوت نكنيد، به خاطر حفظ دين، متهمشان كنيد.»
و فرمود: «حاكمان را كه از قدرت، سوء استفاده ميكنند، متّهم كنيد و نيز ثروتمنداني كه حق اللّه و حقّ النّاس را در ثروت و سرمايه ادا نميكنند.
...پيامبر (ص) فرمود: «بئْسَ الْقَوْمُ قومٌ لا يَقُومُونَ لِلّهِ تَعالي بِالْقِسْط»؛۲۴ بد جامعه و ملّتي است، ملّتي كه عدالتخواه نيست و براي اجراي عدالت و قسط، عدالت در حوزة اقتصاد، قضاوت، سياست و فرهنگ قيام نميكند. پيامبر (ص) فرمود: «كُلُوا جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛۲۵ بخوريد! امّا تنها، تنها نخوريد و (بر سر سفره نيز) متفرّق نشويد. اين، منطق اسلام است و پاسخ چه بايد كرد؟ اينهاست. نه اينكه يك طبقه، آن طرف شهر بخورند، تا بتركند و بالا بياورند، از فرط سيري با دمشان گردو بشكنند و ندانند پولها را چگونه خرج كنند، و يك عدّه هم اين سوي شهر از گرسنگي درماندهاند، چهار دختر دَمِ بخت، پسر دَمِ بخت دارد و يك جهيزية ساده را نميتواند تهيه كند، خود را از ساختمان هشت طبقةوزارتخانة دولتي پايين مياندازد.
...در شرايطي كه پيغمبر اكرم در بدترين شرايط از نظر مادّي و نظامي و در محاصرة مطلق بودند،ايشان آن نامة مشهور را به سران جهان، به امپراطوري روم و ايران و مصر و حبشه مينويسند و يكجا همة حكومتهاي دنيا را به اسلام دعوت ميكنند. شما ببينيد در آن شرايطي كه در بدترين موقعيت ضعف در جنگ احزاب و خندق در محاصرهاند و خود پيغمبر كلنگ ميزند و اصحاب ميگويند آن قدر گرسنه بود كه به شكمش سنگ بسته بود. البته معمولاً پيامبر چيزي نميخورد و علاوه بر رياضتهاي هميشگياش، اكنون در محاصره، ديگر چيزي هم نبود كه بخورد.
راوي ميگويد: در اين شرايط، پيغمبر در خندق، كلنگ ميزد، كلنگ به سنگي خورد و جرقهاي پريد، فرمود: من فتح ايران و روم را در پرتو اين جرقه ميبينم. بعضي از اين آقايان خنديدند، مسخره كردند كه: شكمش گرسنه است و ما يك لقمه نان نداريم بخوريم و در محاصرهايم، او ميخواهد ايران و روم را فتح كند. روشنفكر بازي براي سازش و تسليم درگرفت و شروع كردند به مسخره كردن ايشان، و در چنين اوضاعي است كه آن نامه را مينويسد، پيامبر هم اصلاً تعارف نيست؛ يعني ايشان به امپراطور ايران و روم نامه نمينويسد كه آقا حالا بياييد، مثلاً با هم يك گفت و گويي بكنيم و ببينيم كه آيا شما راست ميگوييد يا ما. اين گونه نبود. ببينيد نامههايش به پادشاه يمن، پادشاه حبشه، شاه حيره، حاكم مصر، امپراطور روم و شاه ايران اين است كه همه اينها را يكجا به اسلام ميخواند.
ادبيات پيغمبر در اين نامهها چنين است:
«سلام بر كسي كه تابع هدايت باشد؛ تو را به پرچم اسلام فرا ميخوانم؛ اسلام بياور تا سالم بماني و اگر مبارزهكني مسئوليت همة مردمت با تو خواهد بود». اينگونه بود، بحث صدور انقلاب و گفت و گو با قدرتهاي استعماري جهان چنين بود. و قضية صلح حديبيه هم اصلاً بحث سازش و تسليم نبود. قضية صلح حديبيه را كه بعضيها مطرح ميكنند من خواهش ميكنم بروند تاريخش را درست بخوانند. اصلاً صلح حديبيه، امتيازگيري بود، نه امتياز دادن. يك صلح تاكتيكي موقّت براي فتح مكه بود كه چند ماه بعد از همين قضيه اتفاق افتاد.
بریده هایی از کتاب "محمد، پیامبری برای همیشه"
استاد حسن رحیم پور ازغدی
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1IHl3y7
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر