کدام فرزند نوح(ع) بر ایران حکومت کرد
سردبیر ماهنامه موعود گفت: سنگ بنای معبد توسط ابلیس از مسیر قابیل گذاشته شد، ابلیس به قابیل القا کرد: حال که قربانی تو پذیرفته نشد؛ آتشی برافروز! از این رو قابیل، اولین پرستنده ابلیس گشت و نخستین معبد نیز به دست او ساخته شد.
به گزارش خبرگزاری فارس، در آخرین روزها از ماه اندوهناک محرم، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در هشتاد و ششمین نشست از سلسله نشستهای فرهنگ مهدوی میزبان مهدویپژوهان بود. در این روز، دومین قسمت از کارگاههای تخصصی با موضوع «قبیله لعنت: سیر عمل ابلیس از آغاز آفرینش تا تشکیل مجامع مخفی» که با عنوان «کاهنان معبد جادو» برگزار شد، اسماعیل شفیعی سروستانی سردبیر ماهنامه موعود با اشاره به اهمیت پرداختن به «قبیله لعنت» گفت: بدون شناسایی بنیادهای فکری و فرهنگی قبیله لعنت و عمل این قبیله در زمین از روز نخست تا به امروز، نمیتوانیم قبیله رحمت را چنان که هست بشناسیم یا امید داشته باشیم که با آنان صمیمانه پیوند بخوریم.
وی افزود: شخص شخیص پیامبر آخرالزمان، حضرت محمد(ص) به عنوان پیامبر رحمت شناخته میشوند «و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین» و این عبارت مخصوص نبیّ اکرم(ص) است و همچنین در ادعیه برای حضرت ولی عصر(عج) عبارت رحمه للعالمین ذکر شده است
شفیعی سروستانی با بیان اینکه امام مهدی(عج) حلقه آخر از این قبیله رحمت هستند، ابراز داشت: ما، منتظر قبیله رحمت و منکر قبیله لعنتیم و تبرّی جستن از قبیله لعنت، برای پیوستن به قبیله رحمت ضروری است. بدون تبرّی جستن از مظاهر کفر و شرک و نفاق، امکان پیوستن و نسبت یافتن با قبیله رحمت وجود ندارد، امروز اختلاط و امتزاج وحشتناک حوزههای فرهنگی و تمدنی باعث شده است که در دریافتهایمان دچار نوعی التقاط ذهنی شویم و سره و ناسره را از هم تشخیص ندهیم.
*قابیل و هابیل، سرسلسله اهل لعنت و اهل رحمت
وی با اشاره به اینکه بنیانگذار معبد جادو «ابلیس» بود، ادامه داد: این معابد در میان عموم تمدنهای کهن قابل شناسایی است، وقتی در صبحگاه آفرینش انسان، مسجد، به عنوان سجدهگاه حضرت آدم(ع) تأسیس شد و ابلیس نومیدانه کمر همّت بست که آدم(ع) را اغوا کند، پس از آنکه سبب شد که حضرت آدم و حوا از بهشت خداوندی به زمین هبوط کنند، در دومین نقطه عطف کمر همت بست تا دانه زهرآگین خودش را در کام و نهاد فرزندان آدم جایگیر کند بنابراین در پوستین قابیل وارد و باعث شهادت هابیل شد.
سردبیر ماهنامه موعود با تأکید بر اینکه قابیل به جای توبه، به تمامی به شیطان روی کرد و شیطان به او ساختن معبد را تعلیم داد، خاطرنشان کرد: سنگ بنای معبد و سنگ بنای کهانت، توسط ابلیس از مسیر قابیل گذاشته شد، ابلیس به قابیل القاء کرد که: «حال که قربانی تو پذیرفته نشد؛ آتشی برافروز و...». از طریق آن آتش و معبد، قابیل به پرستش ابلیس مشغول شد؛ به عبارتی قابیل، اولین پرستنده ابلیس گشت و نخستین معبد نیز به دست او ساخته شد.
وی افزود: همه دسیسه ابلیسی به قابیل منتقل شد و بنی قابیل در زمین جاری شدند و از همان جا دو رشته به وجود آمد: قابیلیان و هابیلیان، این دو رشته به موازات هم، همانند دو ارابهای که در میدان مسابقه قرار میگیرند، پیش آمدند و تا همین روز هم در حال پیشروی هستند، بنی قابیل در برابر شیث -هبه الله، وصیّ حضرت آدم(ع)- قرار گرفت، همه میراث نبوّت به شیث رسید و سلسله نبوّت ادامه یافت و هر نبی میراثبر نبی بعدی شد تا این سلسله در زمین رسم و صفت هابیلی را منتشر کند و زیستن بر اساس قبیله رحمت را ادامه دهد تا آخرین وصی رسول خدا(ص)، حضرت صاحب الامر(عج)، چنانکه میدانید، امام طومار حیات ابلیسی را بر میچینند و به بدعت قابلیان خاتمه می دهند.
*موجودات ماورائی در میان اقوام بین النّهرین
مدیر مسئول مؤسسه موعود با بیان اینکه سلسله قابیلیان و قابیل صفتان، در میان اقوام کهن باستانی ادامه پیدا کرده است، اظهار داشت: تاریخ حیات انسان بر زمین را به دو دوره ماقبل تاریخ و دوره تاریخی تقسیم کردند، البته چهار منبع برای به دست آوردن اطلاعات راجع به وضع انسان در ادوار ماقبل تاریخ مانند منابع آسمانی وحیانی، دریافتهای اساطیری از افسانهها و اسطورههای کهن، یافتههای باستانشناسانه و گمانهزنیهای مورخین وجود دارد.
وی ادامه داد: هر چهار منبع به ما یادآوری میکنند که در تاریخ کُهن، عموم تمدنهای باستانی بزرگ یعنی ایران، یونان، مصر، هند و چین، با عوالم ماورائی و موجودات ساکن در عوالم ماورائی مواجه بودند، به عبارت دیگر، در تمامی این منابع تأکید میشود که از روز نخست، دوشادوش انسان، موجودات دیگری نیز وجود داشتهاند، موجوداتی که صاحب علم و خرد، تحرک، عواطف و اختیارند، اما با انسانها یک تفاوت ظریف دارند: نادیدنی هستند.
استاد شفیعی سروستانی بیان داشت: پس از طوفان سراسری در زمان نبوّت حضرت نوح(ع)، ایشان، زمین را بین سه پسرشان تقسیم کردند. زمین سیاهان مانند «زنج» و «حبشه» و «نوبه» و «بربر» و جزایر آن را به حام بخشیدند. «عراق» و «خراسان» و «حجاز» و «یمن» و «شام» و «ایران»، نصیب سام شد و مناطق «ترک» و «سقلاب» و «یأجوج و مأجوج» تا «چین» به یافِث رسید.
وی افزود: مهمترین مناطقی که در آنها تمدنهای باستانی شکل گرفت، در سرزمین «بین النهرین» بود، در کتب تاریخی و یافتههای اساطیری همواره این موضوع ذکر شده است که ساکنان این سرزمین، دستی در استفاده از علوم غریبه داشتند، علوم به دو بخش عمده «جَلیِّه» آشکار و «خُفیِه» پنهانی یا همان علوم غریبه تقسیم میشوند، این دو دسته از علوم در میان همه اقوام وجود داشتهاند، این علوم مکتوب و مدون بودهاند و عالمان و متخصصینی نیز داشتند و در انواع حوزهها شاخهبندی شده بودند، شاخهای از آن علم کیمیا است که این علم، پدر علم شیمی است، از انواع دیگر این علم میتوان از سیمیا، لیمیا و علم تسخیرات نام برد.
سردبیر ماهنامه موعود با اشاره به اینکه علوم خُفیه، نه تنها از بین نرفتهاند، اظهار داشت: بلکه با بررسی زمان حاضر در مییابیم که بخش بزرگی از اتفاقات جهان که تعیین کننده بسیاری از حوادث اجتماعی و سیاسی جهان امروز است، از میان لانههای مخفی کسانی در میآید که مشغول علوم غریبهاند، پنهان، بیصدا؛ امّا موثر، در هر صورت اقوام با منابع ماورائی رو به رو بودند، یکی از محققان تاریخ جادوگری درباره مواجه بودن اقوام ساکن در تمدنهای کهن با موجودات ماورائی مینویسد: این اقوام با گونههای مختلف این موجودات روبرو بودهاند: اشباحی که ساکن زیرزمین بودند، خونآشامهایی که از میان مردگان میگریختند و به زندهها حمله میکردند... دیوهای شریری که حاکم شبهای بیابانها، مغاکها، دریاها، کوهها، مردابها و بادهای جنوب بودند و بالأخره بختکهای نر و ماده و کابوسهای وحشتناکی که با خود داشتند...
وی ادامه داد:گذشته از این دیوهای بدخواه که حاکم بر افکار مردم و طالب قربانی و نیایش از آنها بودند، اعتقاد به ارواح نیک هم در میان دانایان تمدنهای باستانی رواج داشت که آنها همیشه آماده یاری رساندن به دیوزدگان بودند، همه این موجودات در زندگی اقوام وجود داشتند و در کنار آنها زندگی میکردند و در حیات آنها مؤثّر بودند، ما وقتی همه منابع اقوام پیشین را مطالعه میکنیم، میبینیم که ساکنان تمدنهای کهن، در زندگی خود با این موجودات بسیار درگیر بودهاند.
*«کاهنان» واسط میان اقوام و نیروهای ماورائی
شفیعی سروستانی با اشاره به وجود تفاوت سنتهای اقوام با یکدیگر، به برخی نکات مشترک اشاره کرد و گفت: چند نکته مشترک وجود داشت که مورد تأیید مورخین و اسطورهشناسان نیز هست، قبول اینکه موجودات ماورائی وجود دارند، این موجودات از تواناییهای ویژهای برخودارند، امکان ارتباط با این نیروهای ماورائی وجود دارد، این علوم (غریبه) به افراد مدد میدهد که با این موجودات ارتباط برقرار کنند، وقتی ارتباط برقرار شود، مشارکت و همکاری و پیوندی میان اینان (که تلاش میکنند ارتباط برقرار کنند) و نیروهای ماورائی ایجاد میشود.
وی افزود: اقوام کهن گاهی از این موجودات احساس خطر میکردند و به خاطر دفع خطر، متوسل به این علوم میشدند و گاهی با مشارکت با این موجودات، برنامههای خاصّی را در زندگی فردی و اجتماعیشان به مورد اجرا میگذاشتند، عامل واسط میان ساکنان این تمدنها و این عوالم، «کاهنان» بودند که از مسیر علوم غریبه گذر میکردند.
*رد پای ابلیس در مناقشه نمرود با حضرت ابراهیم(ع)
سردبیر ماهنامه موعود در ادامه به معرفی اقوام، بیان اعتقادات آنها، پیشینه، ویژگیهای خلقی آنها و شناسایی نشانههای عمل قبیله لعنت در میان اقوام کهن پرداخت و ابراز داشت: بابلیان را به عنوان پیشتازان علوم غریبه شناختهاند، کهنترین تمدن مربوط به بابل است و این قوم ارتباط بسیار تنگاتنگی با موجودات ماورائی داشتند،اینها همان کسانی بودند که حضرت ابراهیم(ع) را به آتش انداختند، از مشهورترین بناهای آنها، «برج بابل» است، معروف است که نمرود این برج هفت طبقه را ساخت تا با خدای ابراهیم(ع) مبارزه کند، تعداد طبقات، رنگ هر طبقه و شکل قوس این برج همگی در ارتباط با علوم غریبه و برای تسهیل ارتباط با موجودات ماورائی است.
وی با اشاره به اینکه هیچ تمدّنی از لحاظ پایبند بودن به اوهام و خرافات، به پای تمدّن بابلی نمیرسد، ادامه داد: هر حادثه از ولادت غیرطبیعی گرفته تا اشکال مختلف مرگ را کاهنان با تعبیرات سحری و فوقالطبیعه مورد تفسیر و تأویل قرار میدادند، حرکتهای آب رودخانه و اشکال مختلف ستارگان و خوابها و کارهای غیر عادی انسان و جانوران، همه چیزهایی بود که کارشناسان در این امور از روی آنها، آینده را پیشبینی میکردند، کهنترین خدایان بابلیان، خدایان نجومی بودند؛ مانند آنو، گنبد نیلگون، شمش، خورشید، ننار، ماه، بل یا بعل، یعنی زمین که همه بابلیان پس از مرگ به سینه آن باز میگردند.
*آیا در ایران باستان ارتباطگیری با نیروهای ماورایی شیطانی وجود داشته است
شفیعی سروستانی بیان داشت: هر چند ابتلای ایرانیان باستان به علوم غریبه، به اندازه مصر و بابل نیست، اما این سرزمین نیز مبری از ارتباطگیری با نیروهای ماورائی شیطانی نبوده است، چنانچه در شاهنامه در ماجرای سیاوش از کاهنان که با نام «مُغ» در ایران شناخته میشد، یاد شده است، ولی در همان جا ذکر شده است که تنها افراد شرور و شیطانی با جادو ارتباط دارند، در شاهنامه ضحّاک ماردوش به عنوان اهل جادو معرفی میشود که سپاهیان جادویی را جمعآوری میکند و در سرزمین «جادواستان» زندگی میکند.
وی افزود: واژه یاتو که در قسمتهای مختلف اوستا دیده میشود، به معنای جادو است این واژه در اوستا، به شدّت تمام بر ضدّ آن سخن رفته و از گناهان بزرگ شمرده شده است، در آثار پژوهشگران غربی از «مُغان» به عنوان نخستین جادوگران یاد شده است و آنان را پیشوای جادوگران جهان به شمار آوردهاند تا جایی که به باور بسیاری از پژوهندگان، واژة (Magic) یا «مگوس» با مغان و مجوس در پیوند و از آن بر آمده است، تعداد زیاد آتشکدههایی که در ایران وجود دارد، نشانگر وجود همان معابدی است که مغان در آنجا با نیروهای ماورائی ارتباط میگرفتند.
*چگونه فراماسونرها جادوگری را آموختند
سردبیر ماهنامه موعود با اشاره به اینکه مصر از مهمترین سرزمینهای مرتبط با «جادو» است، گفت: سرزمینی که حضرت موسی(ع) در آن به مقابله با سحر برخاست و با فرعون که در اطرافش همه ساحر و جادوگر بودند، مبارزه کرد، کاهنان مصری همه رموز ساحری را میدانستند و علوم غریبه را کامل کرده بودند، گویا یکی از شعبهها و نمایندگیهای شیطان در مصر بود و الان هم مصر از مهمترین اماکن مورد توجه ساحران و جادوگران و همچنین مورد توجه سران مجامع مخفی فراماسونری است.
وی ادامه داد: وقتی بنی اسرائیل در مصر سالها با مصریان هم نشین شدند، بسیاری از رموز سحر را از آنان یاد گرفتند، نزد آنها سحر و جادوی بسیاری دیدند، به همین دلیل بود که سامری که پیشه خودش ساحری بود، گوساله را با سحر زنده جلوه داد و مردم را بدین طریق فریفت. قوم بنی اسرائیل را که معجزات بسیار عظیمی از حضرت موسی(ع) دیده بودند، جز به وسیله سحری بزرگ نمیشد فریب داد، مردم مصری اعتقادات بسیار مختلف و خدایان متعدد و آلودگی شدیدی به علوم غریبه داشتند، منابعی که در آن زمان در مصر موجود بود، توسط کاوشگران و باستان شناسان اروپایی امروزه به اروپا علیالخصوص انگلیس منتقل شده است، از مهمترین ابنیه مرتبط با علوم غریبه در مصر میتوان از اهرام نام برد که رموز آن هنوز برای بسیاری از افراد شناخته نشده است.
*ردپای جادوگری در یونان و هند
شفیعی سروستانی یونان را نیز در زمره سرزمین های کهن توصیف کرد و بیان داشت: بزرگترین و بیشترین تعداد معابد در یونان وجود دارد، معابد بسیاری از خدایان متعدد یونانیان در این سرزمین وجود دارد و تا امروز نیز باقی مانده است. کوه المپ، یکی از این معابد است و مسابقات المپیک از مسابقاتی است که از دوران باستان باقی مانده است و ریشه در همان خدایان متعدد کوه المپ دارد، یونانیان معتقد بودند، خدایان با همدیگر آمیختهاند و از زاد و ولد آنها، انسانها به وجود آمدند.
وی افزود: ویل دورانت مینویسد: یونانیان میپنداشتند که حوادث زندگی بسته به اراده شیاطین و ارواح خدایان دارد، پس برای آگاهی از اراده شیاطین و ارواح و خدایان به غیبگویان و ستارهشناسان و کاهنان مراجعه میکردند... دین در اخلاق مردم یونان تأثیر چندانی نداشت، زیرا دین یونانی از آغاز مجموعهای از مراسم جادویی بوده است، از همان آغاز برگزاری درست تشریفات سنتی بیش از پاکی انسان نقش داشته است، خدایان آسمانی و زمینی در یونان از لحاظ عفّت و نجابت و شرافت سرمشق خوبی برای مردم یونان بودند!
سردبیر ماهنامه موعود خاطرنشان کرد: سرزمین هند سرزمین آکنده از جادو و معابد است و همه آنچه مجموعه عقاید معبدی در نظر دارد، در میان اقوام هندی میتوان یافت، حلقه واسط میان اقوام و نیروهای ماورائی کاهنان بودند و به عنوان چشم بینای مردم عمل می کردند و به شکل برنامهریزی شدهای همه خلقیات قبیله لعنت را میان مردم منتشر میکردند.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1CWfANy
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر