بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی امیرالمؤمنین(ع) خلیفه شدند، از مردم یمن بیعت گرفتند و به والی یمن فرمودند ده نفر از بهترین مؤمنین یمن را برای من بفرست. مردم یمن، ابتدا صد نفر از بهترینهای خود را انتخاب کردند و آن صد نفر از بین خودشان هفتاد نفر انتخاب کردند و آنها سی نفر و آنها نیز از بین خودشان ده نفر را انتخاب کردند.
وقتی این ده نفر به محضر امیرالمؤمنین(ع) آمدند یک نفر را به عنوان نماینده جلو فرستادند و او آنچنان زیبا در مدح و منقبت امیرالمؤمنین(ع) سخن گفت که واقعاً تحسین برانگیز بود. امیرالمؤمنین(ع) از او پرسید:
اسم تو چیست؟
او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم!
امیرالمؤمنین(ع) دست روی دست زد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و ناراحت شد و فرمود: تو قاتل من خواهی بود.
اگر خداوند در شب قدر میخواهد ابن ملجم را به ما نشان دهد، برای این است که نسبت به عاقبت بهخیری خودمان احساس امنیت نکنیم و خیالمان راحت نباشد.
ابن ملجم گفت: چطور میتوانم قاتل تو باشم درحالیکه در همه عالم، عزیزترین شخص در نزد من هستی؟! (فَاخْتَارَ مِنْهُمْ مِائَةً ثُمَ مِنَ الْمِائَةِ سَبْعِینَ ثُمَ مِنَ السَبْعِینَ ثَلَاثِینَ ثُمَ مِنَ الثَلَاثِینَ عَشَرَةً فِیهِمْ عَبْدُ الرَحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیُ ... فَلَمَا أَتَوْهُ ع سَلَمُوا عَلَیْهِ وَ هَنَئُوهُ بِالْخِلَافَةِ ... ؛ بحارالانوار/42/261)
• وقتی ابن ملجم به فرق مبارک امیرالمؤمنین(ع) شمشیر زد، و او را دستگیر کردند، حضرت به او فرمود: آیا من بیش از همه دوستانم به تو محبت نکردم به حدی که دوستان من اعتراض میکردند و میگفتند: یا علی! چرا اینقدر به ابن ملجم، محبت میکنی؟ و ابن ملجم بدبخت هم تأیید کرد. (أَ بِئْسَ الْإِمَامُ کُنْتُ لَکَ حَتَى جَازَیْتَنِی بِهَذَا الْجَزَاءِ أَ لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَى غَیْرِکَ وَ أَحْسَنْتُ إِلَیْکَ وَ زِدْتُ فِی إِعْطَائِکَ أَ لَمْ یَکُنْ یُقَالُ لِی فِیکَ کَذَا وَ کَذَا فَخَلَیْتُ لَکَ السَبِیلَ وَ مَنَحْتُکَ عَطَائِی؛ بحارالانوار/42/287)
• امیرالمؤمنین(ع) به حدی به ابن ملجم محبت میکرد که وقتی ابن ملجم بیمار شده بود، امیرالمؤمنین(ع) در خانه خودش از او نگهداری میکرد و او را تیمار میکرد.(...فَلَمَا عَزَمُوا عَلَى الْخُرُوجِ مَرِضَ ابْنُ مُلْجَمٍ مَرَضاً شَدِیداً فَذَهَبُوا وَ تَرَکُوهُ فَلَمَا بَرَأَ أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ کَانَ لَا یُفَارِقُهُ لَیْلًا وَ لَا نَهَاراً وَ یُسَارِعُ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ کَانَ ع یُکْرِمُهُ وَ یَدْعُوهُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ یُقَرِبُهُ؛ بحارالانوار/42/262 )
البته ظاهرا این روایت سند قوی ندارد ولی این موضوع در اصل قضیه تاثیری نخواهد داشت.از مسلمات تاریخ این است که ابن ملجم جزو عباد و زهاد بوده و عاقبت به شر شده است و این هشداری است برای همه ما.
http://ift.tt/1nHRnYM
وقتی امیرالمؤمنین(ع) خلیفه شدند، از مردم یمن بیعت گرفتند و به والی یمن فرمودند ده نفر از بهترین مؤمنین یمن را برای من بفرست. مردم یمن، ابتدا صد نفر از بهترینهای خود را انتخاب کردند و آن صد نفر از بین خودشان هفتاد نفر انتخاب کردند و آنها سی نفر و آنها نیز از بین خودشان ده نفر را انتخاب کردند.
وقتی این ده نفر به محضر امیرالمؤمنین(ع) آمدند یک نفر را به عنوان نماینده جلو فرستادند و او آنچنان زیبا در مدح و منقبت امیرالمؤمنین(ع) سخن گفت که واقعاً تحسین برانگیز بود. امیرالمؤمنین(ع) از او پرسید:
اسم تو چیست؟
او گفت: من ابن ملجم مرادی هستم!
امیرالمؤمنین(ع) دست روی دست زد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و ناراحت شد و فرمود: تو قاتل من خواهی بود.
اگر خداوند در شب قدر میخواهد ابن ملجم را به ما نشان دهد، برای این است که نسبت به عاقبت بهخیری خودمان احساس امنیت نکنیم و خیالمان راحت نباشد.
ابن ملجم گفت: چطور میتوانم قاتل تو باشم درحالیکه در همه عالم، عزیزترین شخص در نزد من هستی؟! (فَاخْتَارَ مِنْهُمْ مِائَةً ثُمَ مِنَ الْمِائَةِ سَبْعِینَ ثُمَ مِنَ السَبْعِینَ ثَلَاثِینَ ثُمَ مِنَ الثَلَاثِینَ عَشَرَةً فِیهِمْ عَبْدُ الرَحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیُ ... فَلَمَا أَتَوْهُ ع سَلَمُوا عَلَیْهِ وَ هَنَئُوهُ بِالْخِلَافَةِ ... ؛ بحارالانوار/42/261)
• وقتی ابن ملجم به فرق مبارک امیرالمؤمنین(ع) شمشیر زد، و او را دستگیر کردند، حضرت به او فرمود: آیا من بیش از همه دوستانم به تو محبت نکردم به حدی که دوستان من اعتراض میکردند و میگفتند: یا علی! چرا اینقدر به ابن ملجم، محبت میکنی؟ و ابن ملجم بدبخت هم تأیید کرد. (أَ بِئْسَ الْإِمَامُ کُنْتُ لَکَ حَتَى جَازَیْتَنِی بِهَذَا الْجَزَاءِ أَ لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَى غَیْرِکَ وَ أَحْسَنْتُ إِلَیْکَ وَ زِدْتُ فِی إِعْطَائِکَ أَ لَمْ یَکُنْ یُقَالُ لِی فِیکَ کَذَا وَ کَذَا فَخَلَیْتُ لَکَ السَبِیلَ وَ مَنَحْتُکَ عَطَائِی؛ بحارالانوار/42/287)
• امیرالمؤمنین(ع) به حدی به ابن ملجم محبت میکرد که وقتی ابن ملجم بیمار شده بود، امیرالمؤمنین(ع) در خانه خودش از او نگهداری میکرد و او را تیمار میکرد.(...فَلَمَا عَزَمُوا عَلَى الْخُرُوجِ مَرِضَ ابْنُ مُلْجَمٍ مَرَضاً شَدِیداً فَذَهَبُوا وَ تَرَکُوهُ فَلَمَا بَرَأَ أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ کَانَ لَا یُفَارِقُهُ لَیْلًا وَ لَا نَهَاراً وَ یُسَارِعُ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ کَانَ ع یُکْرِمُهُ وَ یَدْعُوهُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ یُقَرِبُهُ؛ بحارالانوار/42/262 )
البته ظاهرا این روایت سند قوی ندارد ولی این موضوع در اصل قضیه تاثیری نخواهد داشت.از مسلمات تاریخ این است که ابن ملجم جزو عباد و زهاد بوده و عاقبت به شر شده است و این هشداری است برای همه ما.
http://ift.tt/1nHRnYM
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/WSLQUb
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر