برای میلاد امام سجاد (ع)
هر برگ از «صحیفه»ات دشتستانی است.
عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان به مناسبت میلاد با سعادت امام سجاد (ع) یک متن ادبی با نام «صحیفه اقیانوس» نوشته است.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان به مناسبت میلاد با سعادت امام سجاد (ع) یک متن ادبی با نام «صحیفه اقیانوس» نوشته است که در ادامه میآید:
از دوراهی تردید گذشتهام، از جادههای اشراق و از آسمانهای دوردست؛ همه پلهای فاصله را دویدهام تا در روز میلادت کنار تو باشم؛ تویی که آغاز تبسمهای ماندگاری. تویی که وقتی چشم باز کردی نخلهای مشتاق برای دیدنت سرک میکشیدند، گلهای داوودی آواز میخواندند و فرشتههای آسمان هفتم برای رسیدن به تو از هم سبقت میگرفتند.
بدون تردید روز میلادت را شنزارهای مکه هم میدانستند. کعبه تو را بخوبی میشناخت و سنگفرش کوچههای مدینه در انتظار بوسه بر قدمهای تو بود.
در روز میلادت قلمم را از محبت بیاندازهات پر کردهام تا وقتی از تو مینویسم واژههایم به رقص درآیند، پرستوهای عاشق در ایوان لحظههایم لانه کنند و گلهای رازقی فضای اتاقم را معطر سازند.
کاش «فرزدق» از گریبان کلماتم طلوع کند و در بیان از تو یاریام رساند.
امروز غمهای ارغوانیام را پنهان کردهام تا زیبایی حضور تو را بهتر ببینم.
تو چقدر شبیه اولین طلوعی هستی که در خاطرههایم قاب شده است. حتی اگر چند قرن از آمدنت گذشته باشد، باز هم میشود ابرهای دعا را دید و زمزمه ملکوتیات را شنید؛ وقتی که آسمان را به زمین گره میزدی.
خوشا به حال قطعه خاکی که در سجده بر پیشانیات بوسه مینوشت. خوشا به حال سجادهای که با نجوای ربنای تو بال میگرفت و خوشا به حال ماه که هر شب به نمازهای تو اقتدا میکرد.
میدانم هر برگ از «صحیفه»ات دشتستانی است از گلهای راز و نیاز، پلکانی است برای گذشتن از ابرهای دلواپسی و اقیانوسی است که در قاب کوچکی محصور شده باشد.
ای کسی که عطر خوش مناجات تو در سلولهای زمین منتشر شده است؛ عمری است که از خود دور شدهام. مرا به خودم بازگردان! همین.
هر برگ از «صحیفه»ات دشتستانی است.
عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان به مناسبت میلاد با سعادت امام سجاد (ع) یک متن ادبی با نام «صحیفه اقیانوس» نوشته است.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران کشورمان به مناسبت میلاد با سعادت امام سجاد (ع) یک متن ادبی با نام «صحیفه اقیانوس» نوشته است که در ادامه میآید:
از دوراهی تردید گذشتهام، از جادههای اشراق و از آسمانهای دوردست؛ همه پلهای فاصله را دویدهام تا در روز میلادت کنار تو باشم؛ تویی که آغاز تبسمهای ماندگاری. تویی که وقتی چشم باز کردی نخلهای مشتاق برای دیدنت سرک میکشیدند، گلهای داوودی آواز میخواندند و فرشتههای آسمان هفتم برای رسیدن به تو از هم سبقت میگرفتند.
بدون تردید روز میلادت را شنزارهای مکه هم میدانستند. کعبه تو را بخوبی میشناخت و سنگفرش کوچههای مدینه در انتظار بوسه بر قدمهای تو بود.
در روز میلادت قلمم را از محبت بیاندازهات پر کردهام تا وقتی از تو مینویسم واژههایم به رقص درآیند، پرستوهای عاشق در ایوان لحظههایم لانه کنند و گلهای رازقی فضای اتاقم را معطر سازند.
کاش «فرزدق» از گریبان کلماتم طلوع کند و در بیان از تو یاریام رساند.
امروز غمهای ارغوانیام را پنهان کردهام تا زیبایی حضور تو را بهتر ببینم.
تو چقدر شبیه اولین طلوعی هستی که در خاطرههایم قاب شده است. حتی اگر چند قرن از آمدنت گذشته باشد، باز هم میشود ابرهای دعا را دید و زمزمه ملکوتیات را شنید؛ وقتی که آسمان را به زمین گره میزدی.
خوشا به حال قطعه خاکی که در سجده بر پیشانیات بوسه مینوشت. خوشا به حال سجادهای که با نجوای ربنای تو بال میگرفت و خوشا به حال ماه که هر شب به نمازهای تو اقتدا میکرد.
میدانم هر برگ از «صحیفه»ات دشتستانی است از گلهای راز و نیاز، پلکانی است برای گذشتن از ابرهای دلواپسی و اقیانوسی است که در قاب کوچکی محصور شده باشد.
ای کسی که عطر خوش مناجات تو در سلولهای زمین منتشر شده است؛ عمری است که از خود دور شدهام. مرا به خودم بازگردان! همین.
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/1rZrGa9
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر