۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

ندانستی که کار گرگ، گرگی است






ندانستی که کار گرگ، گرگی است





به بهانه ۲۵ اسفند روز بزرگداشت پروین اعتصامی، قصیده ای از او منتشر شد.







به گزارش خبرگزاری تسنیم، به بهانه 25 اسفند روز بزرگداشت پروین اعتصامی، قصیده ای (گرگ و شبان)از او که برای امروز ما به ویژه برای پاسداران از حریم فرهنگ، ادب، تربیت، اخلاق و در یک کلام حافظان سبک زندگی انسانی اسلامی و صیانتگران ارزشهای دینی، ملی و انقلابی پیام دارد، تقدیم می گردد:








شنیدستم یکی چوپان نادان

بخفتی وقت گشت گوسفندان

در آن همسایگی، گرگی سیه کار

شدی همواره زان خفتن، خبردار

گرامی وقت را فرصت شمردی

گهی از گله کشتی، گاه بردی

دراز آن خواب و عمر گله کوتاه

ز خون هر روز، رنگین آن چراگاه

به غفلت رفت زین سان روزگاری

نشد در کار، تدبیر و شماری

نه آگه بود از رسم شبانی

نه می دانست شرط پاسبانی

چو عمری گرگ بددل، گله راند

دگر زان گله، چوپان را چه ماند

چو گرگ از گله هر شام و سحر کاست

شبان از خواب بی هنگام برخاست

به کردار عسس، کوشید یک چند

فکند آن دزد را، یک روز در بند

چنانش کوفت سخت و سخت بر بست

که پشت و گردن و پهلوش بشکست

به وقت کار، باید کرد تدبیر

چه تدبیری، چو وقت کار شد دیر

بگفت، ای تیره روز آزمندی

تو گرگ بس شبان و گوسفندی

بدین سان داد پاسخ، گرگ نالان

نه چوپانی تو، نام تست چوپان

نشاید وقت بیداری غنودن

شبان بودن، ز گرگ آگه نبودن

شبانی باید، ای مسکین، شبان را

توان شب نخفتن، پاسبان را

نه هر کو گله ای راند، شبان است

نه هر کو چشم دارد، پاسبان است

شدی پست، این نه آئین بزرگی است

ندانستی که کار گرگ، گرگی است

چرا امروز پشت من شکستی

کجا بود آن زمان این چوب دستی

نخسبد هیچ صاحب خانه آرام

چو در نامحکم و کوته بود بام

چه غم گر شد مرا هنگام مردن

پس از صد گوسفند و بره خوردن

اگر صد سال در زنجیر مانم

نخستین روز آزادی، همانم

شبان فارغ از گرگ بداندیش

بود فرجام، گرگ گله ی خویش

کنون دیگر نه وقت انتقام است

که کار گله و چوپان، تمام است






ادامه مطلب ....



http://ift.tt/19qla3P



منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان



تبادل لينك



به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم


هیچ نظری موجود نیست: