معروف است که یکی از شاگردان بوعلی سینا به استاد می گفت اگر تو با این فهم و هوش خارق العاده مدعی نبوت شوی مردم به تو میگروند و بوعلی سکوت کرد . تا در سفری در فصل زمستان که باهم بودند سحرگاه بوعلی از خواب بیدار شد و شاگرد را بیدار کرد و گفت تشنه ام قدری آب بیاور . شاگرد تعلل کرد و شروع کرد به عذر تراشیدن.
هر چه بوعلی اصرار کرد شاگرد حاضر نشد در آن زمستان سرد بستر گرم را ترک کند . در همین وقت فریاد مؤذن از بالای مأذنه بلند شد که الله اکبر ، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله .
بوعلی فرصت را مناسب دید که جواب شاگرد را بدهد گفت تو که مدعی بودی اگر من ادعای پیغمبری کنم مردم ایمان خواهند آورد اکنون ببین فرمان حضوری من به تو که سالها شاگرد من بودهای و از درس من بهره بردهای آنقدر نفوذ ندارد که لحظه ای بستر گرم را ترک کنی و آبی به من بدهی . اما این مرد مؤذن پس از چهارصد سال فرمان پیغمبر را اطاعت کرده از بستر گرم خارج شده و رفته بر روی این بلندی و به وحدانیت خدا و رسالت او گواهی میدهد . ببین تفاوت ره از کجا است تا به کجا .
آری فیلسوفان شاگرد میسازند نه پیرو ، رهبران اجتماعی پیروان متعصب میسازند نه انسانهای مهذب ، اقطاب و مشایخ عرفان ارباب تسلیم میسازند نه مؤمن مجاهد فعال .
در علی هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران . مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم.مکتب حسن و زیبائی و جذبه و حرکت .
علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند ، خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود . کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود . هم اندیشهای عمیق و دوررس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار . کمال جسم و کمال روح را توأم داشت .
شب ، هنگام عبادت از ماسوی می برید و روز ، در متن اجتماع فعالیت میکرد . روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگی های او را میدید و گوش هایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانه اش را میدید و گوش آسمان مناجات های عاشقانه اش را میشنید . هم مفتی بود و هم حکیم . هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی . هم زاهد بود و هم سرباز . هم قاضی بود و هم کارگر . هم خطیب بود و هم نویسنده .
هر چه بوعلی اصرار کرد شاگرد حاضر نشد در آن زمستان سرد بستر گرم را ترک کند . در همین وقت فریاد مؤذن از بالای مأذنه بلند شد که الله اکبر ، اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله .
بوعلی فرصت را مناسب دید که جواب شاگرد را بدهد گفت تو که مدعی بودی اگر من ادعای پیغمبری کنم مردم ایمان خواهند آورد اکنون ببین فرمان حضوری من به تو که سالها شاگرد من بودهای و از درس من بهره بردهای آنقدر نفوذ ندارد که لحظه ای بستر گرم را ترک کنی و آبی به من بدهی . اما این مرد مؤذن پس از چهارصد سال فرمان پیغمبر را اطاعت کرده از بستر گرم خارج شده و رفته بر روی این بلندی و به وحدانیت خدا و رسالت او گواهی میدهد . ببین تفاوت ره از کجا است تا به کجا .
آری فیلسوفان شاگرد میسازند نه پیرو ، رهبران اجتماعی پیروان متعصب میسازند نه انسانهای مهذب ، اقطاب و مشایخ عرفان ارباب تسلیم میسازند نه مؤمن مجاهد فعال .
در علی هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران . مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب و هم مکتب تسلیم و انضباط و هم.مکتب حسن و زیبائی و جذبه و حرکت .
علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند ، خود شخصا موجودی متعادل و متوازن بود . کمالات انسانیت را باهم جمع کرده بود . هم اندیشهای عمیق و دوررس داشت و هم عواطفی رقیق و سرشار . کمال جسم و کمال روح را توأم داشت .
شب ، هنگام عبادت از ماسوی می برید و روز ، در متن اجتماع فعالیت میکرد . روزها چشم انسانها مواسات و از خود گذشتگی های او را میدید و گوش هایشان پند و اندرزها و گفتارهای حکیمانه اش را می شنید و شب چشم ستارگان اشکهای عابدانه اش را میدید و گوش آسمان مناجات های عاشقانه اش را میشنید . هم مفتی بود و هم حکیم . هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی . هم زاهد بود و هم سرباز . هم قاضی بود و هم کارگر . هم خطیب بود و هم نویسنده .
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/WSLWLx
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر