دکتر سریع القلم:
ما ایرانی ها تفاوتهای فکری همدیگر را قبول نمی کنیم و نسبت به آن راحت نیستیم.
به گزارش خبرآنلاین، دکتر محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در گفت و گو با ایسنا درباره توسعه یافتگی، فرهنگ، رابطه مردم و حکومت سخن گفته است. نکات مهم سخنان وی درباره فرهنگ و اندیشه ایرانی را در ادامه می خوانید.
*من و شما در جامعهای زندگی میکنیم با هزاران جزیره فکری و فلسفی. فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) با فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه تهران در دو عالم مختلف استنباطی سیر میکنند و طبعاً دامنههای مشترک محدودی دارند و همینگونه است در اقتصاد، مدیریت، ارتباطات و شاخههای دیگر علوم انسانی. انسجام فلسفی و نظری در متونی که افراد و جریانها در یک جامعه بدان معتقدند، مبنای اجماع در حکمرانی است.
*کمونیستها، سوسیالیستها، محافظهکاران و مشتقات این جریانها در فرانسه عموما از منابع مشترک استنباطی و فلسفی برخوردارند. در واقع تعریف آنها از انسان، جامعه، کارآمدی، آزادی، عدالت و نظام بینالملل به هم بسیار نزدیک است و به همین دلیل توانستهاند یک نظام اجتماعی بسازند و با تغییر دولتها، نوسان اندکی دارند. انسان مساوی است با متونی که میخواند. هر دانشگاهی برای خود متونی دارد و هر جریانی برای خودش تلقیات خاص خود را دارد. منافع ملی وقتی شکل میگیرد که در ادبیات و متون، اشتراک وجود داشته باشد. «کشور» غریب است و هرکس کار خودش را میکند.
آیا با ورود به نظام بینالملل هویت و فرهنگ خود را از دست می دهیم؟
*اول این که ما در کشور از یک هویت و فرهنگ منسجم و یک شکلی برخورداریم که این فرهنگ در اثر تعامل گسترده بینالمللی از بین میرود. اگر کسی فقط با مکانیزم مشاهده در خیابانها، شهرها، ادارات، رستورانها و دانشگاهها مطالعه انجام دهد به سرعت به این نتیجه میرسد که ما در جامعهای با تعدد فرهنگها و هویتها زندگی میکنیم. فرض قابل مناقشه دوم این است که ما در شرایط فعلی در انزوای کامل فرهنگی و هویتی از جهان زندگی میکنیم و باید آن را حفظ کنیم که به نظر میرسد این فرض صحیح نباشد.
*آیا ما به نظام بینالملل وارد نشدهایم؟ عموم ما یک کامپیوتر شخصی داریم و تقریبا همه یک موبایل در کیف خود حمل میکنند. شما در فرودگاه بینالمللی امام در گوشهای بایستید و مردم را مشاهده کنید که چگونه بچه و بزرگ، چه شوقی برای سفر به خارج دارند. شما چند خانواده اعم از مذهبی و غیرمذهبی میشناسید که فرزندان خود را برای تحصیلات به مسکو فرستاده باشند؟ من میتوانم یک ساعت دیگر در مورد اینکه تا چه میزان جامعه ما به بینالمللی شدن علاقه دارد صحبت کنم.
*ما نمیتوانیم مسائل را ذهنی، تجزیه و تحلیل کنیم. ما باید واقعی باشیم. جامعه ما گرایش مذهبی دارد ولی ضمنا بهترین یخچال آلمان، اتومبیل ژاپن و نرمافزار آمریکایی را میخواهد. البته اینها اصلا منفی نیست بلکه نشاندهنده این است که جامعه عاقل است که هم هویت خود را حفظ کرده و هم میخواهد بهترینهای این جهان را در اختیار داشته باشد. بنابراین، ما به نظام بینالملل وارد شدهایم.
چه مشکلات فرهنگی در بین ایرانی ها وجود دارد؟
* 1.قبول نکردن و راحت نبودن ما ایرانیان نسبت به تفاوتهای فکری، 2- تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، 3- تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی، 4- قبول نکردن تواناییها و مهارتهای افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها، 5- تمایل شدید به کار با افراد ضعیف و متملق و 6- حذف افراد توانا. اینها بخشی از مشکلات فرهنگی ما ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورهاست که این مشکلات در فرآیند شکل نگرفتن انسجام فکری جهت توسعهیافتگی ایجاد شده است.
* این فرهنگ که غلظتهای متفاوتی از آنها در افراد وجود دارد، عموما ضد توسعه است. توسعه، مبنای شهروندی میطلبد و همه مردم به تناسب ظرفیتهای فکری و مهارتی در فرآیند توسعه مشارکت میکنند. خوب و بد، خودی و غیرخودی ندارند و ملاک، توانایی، تخصص، مهارت، دقت، وجدان کاری و تعهد به کشور است. CNN به آقای فرید زکریا نگفت که شما مسلمان هستید، از بمبئی آمدید، لهجه دارید، قیافه شرقی دارید بنابراین، نمیتوانید برای ما کار کنید. آنها گفتند چه مهارتی دارید و چه میزان توان مدیریت فکر و مدیریت یک برنامه را دارید و به چه میزان قادر هستید ارتباط مثبتی برقرار کنید. با همین منطق یک ایرانی نماینده پارلمان هلند میشود یا یک ایرانی دیگر سخنگوی یک حزب آلمانی میشود و یا مشاور رئیسجمهور آمریکا میشود.
*افرادی که با تواناییها و ظرفیتها و فکر انسانها آشنا نیستند صرفا به مسائل ظاهری و حاشیهای توجه میکنند. البته هر فردی مساوی است با سطح فکری خاص و به خصوص مکانی که درس خوانده و با کسانی که مشارکت کرده است. خیلی نباید انتظار داشت.
*در اهتمام بلند مدت برای تغییر فرهنگ مبنای تحول کار آموزشی است؛ آموزش در مدارس و رسانههاست. این روش زمان قابل توجهی را در بر میگیرد اما اهتمام کوتاه مدت بر دو ستون بنا میشود؛ اول، کار بینالمللی و در کوران روابط بینالمللی تجارت، فناوری، تولید و برونسپاری قرار گرفتن و دوم، کار اقتصادی که موجب میشود شهروندان استانداردهای خود را جهانی کنند چون فراتر از نهاد دولت باید زحمت بکشند، رقابت کنند، فکر کنند و بازاریابی کنند. کار اقتصادی و بینالمللی به سرعت، سطح جامعه را ارتقا میبخشد.
* هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو اینکه افکار او متفاوت باشد مادامی که فرد مخل امنیت کشور نیست و طبق قانون و مقررات زندگی میکند نباید مورد بیاحترامی و بیحرمتی دستگاه تبلیغاتی اعم از تلویزیون، رسانهها و روزنامهها قرار بگیرد. به عنوان مثال باید در نظر داشت که بیاحترامی به یک هنرمند قبل از اینکه به لحاظ سیاسی کار درستی باشد، از لحاظ اجتماعی و روانشناسی اجتماعی، نوعی بیخردی است. هنرمند که میلیونها نفر حامی دارد میتواند از این ظرفیت برای وسعت دادن فعالیتهای خود استفاده کند. البته وقتی حسد، کینه و خشم جای عقلانیت را بگیرد این اتفاقها صورت میپذیرد.
*یکی از ویژگیهای مثبت روحانیون در ایران، مردمدار بودن آنهاست. آنها با عموم اقشار ارتباط برقرار کرده و تعامل میکنند اما زیر مجموعهها گاه تندرو هستند و از روانشناسی قوی مانند افراد روحانی برخوردار نیستند. در ایران بعضی اوقات، احترام و محبت کارسازتر از استدلال است. طبیعی است از این روش هم میتوان به نحوه احسن در مقاطع خاص استفاده کرد. البته متاسفانه چپزدگی و وجود فرهنگ کمونیستی که دائما در پی برچسب زدن به افراد بوده است جای فرهنگ تسامح و خویشتنداری اصیل ایرانی - دینی ما را گرفته است.
*البته من ملاحظهای دارم و آن این است که خیلی از این جریانها، سایتها و افرادی که صنعت و تخصص آنها ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت است خیلی نسبت به آنچه که انجام میدهند آگاه نیستند. عموماً این افراد ضعیف هستند. شخصی که تواناست و تخصص دارد و تربیت اصیل شده است طبعا اینگونه رفتارها را نخواهد داشت چون به شدت برای خود احترام قائل است. ممکن است اصالت در سطح جهانی خیلی اهمیت نداشته باشد ولی اعتقاد دارم در ایران هنوز مهم است و نقش دارد.
*من به شدت، هم به عنوان یک ایرانی و هم به عنوان یک مسلمان اعتقاد دارم که اخلاق و مدنیت انسان به مراتب مهمتر از مواضع سیاسی اوست. مواضع سیاسی، سیال هستند و با دانش بیشتر قابلیت بهتر شدن و دقیقتر شدن را دارند ولی مدنیت و اخلاق انسان به مراتب بنیادیتر است. اگر شما دقت و تجربه کنید در جلساتی که در کشور ما تشکیل میشود افراد بیشتر اظهارنظر میکنند تا سوال.
منبع:خبرآنلاین
ما ایرانی ها تفاوتهای فکری همدیگر را قبول نمی کنیم و نسبت به آن راحت نیستیم.
نقل قول:
فرهنگ > دین و اندیشه - دکتر محمود سریعالقلم می گوید: « قبول نکردن و راحت نبودن نسبت به تفاوتهای فکری، تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی و قبول نکردن تواناییها و مهارتهای افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها برخی از مشکلات فرهنگی ما ایرانی ها است.» |
به گزارش خبرآنلاین، دکتر محمود سریعالقلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در گفت و گو با ایسنا درباره توسعه یافتگی، فرهنگ، رابطه مردم و حکومت سخن گفته است. نکات مهم سخنان وی درباره فرهنگ و اندیشه ایرانی را در ادامه می خوانید.
*من و شما در جامعهای زندگی میکنیم با هزاران جزیره فکری و فلسفی. فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) با فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه تهران در دو عالم مختلف استنباطی سیر میکنند و طبعاً دامنههای مشترک محدودی دارند و همینگونه است در اقتصاد، مدیریت، ارتباطات و شاخههای دیگر علوم انسانی. انسجام فلسفی و نظری در متونی که افراد و جریانها در یک جامعه بدان معتقدند، مبنای اجماع در حکمرانی است.
*کمونیستها، سوسیالیستها، محافظهکاران و مشتقات این جریانها در فرانسه عموما از منابع مشترک استنباطی و فلسفی برخوردارند. در واقع تعریف آنها از انسان، جامعه، کارآمدی، آزادی، عدالت و نظام بینالملل به هم بسیار نزدیک است و به همین دلیل توانستهاند یک نظام اجتماعی بسازند و با تغییر دولتها، نوسان اندکی دارند. انسان مساوی است با متونی که میخواند. هر دانشگاهی برای خود متونی دارد و هر جریانی برای خودش تلقیات خاص خود را دارد. منافع ملی وقتی شکل میگیرد که در ادبیات و متون، اشتراک وجود داشته باشد. «کشور» غریب است و هرکس کار خودش را میکند.
آیا با ورود به نظام بینالملل هویت و فرهنگ خود را از دست می دهیم؟
*اول این که ما در کشور از یک هویت و فرهنگ منسجم و یک شکلی برخورداریم که این فرهنگ در اثر تعامل گسترده بینالمللی از بین میرود. اگر کسی فقط با مکانیزم مشاهده در خیابانها، شهرها، ادارات، رستورانها و دانشگاهها مطالعه انجام دهد به سرعت به این نتیجه میرسد که ما در جامعهای با تعدد فرهنگها و هویتها زندگی میکنیم. فرض قابل مناقشه دوم این است که ما در شرایط فعلی در انزوای کامل فرهنگی و هویتی از جهان زندگی میکنیم و باید آن را حفظ کنیم که به نظر میرسد این فرض صحیح نباشد.
*آیا ما به نظام بینالملل وارد نشدهایم؟ عموم ما یک کامپیوتر شخصی داریم و تقریبا همه یک موبایل در کیف خود حمل میکنند. شما در فرودگاه بینالمللی امام در گوشهای بایستید و مردم را مشاهده کنید که چگونه بچه و بزرگ، چه شوقی برای سفر به خارج دارند. شما چند خانواده اعم از مذهبی و غیرمذهبی میشناسید که فرزندان خود را برای تحصیلات به مسکو فرستاده باشند؟ من میتوانم یک ساعت دیگر در مورد اینکه تا چه میزان جامعه ما به بینالمللی شدن علاقه دارد صحبت کنم.
*ما نمیتوانیم مسائل را ذهنی، تجزیه و تحلیل کنیم. ما باید واقعی باشیم. جامعه ما گرایش مذهبی دارد ولی ضمنا بهترین یخچال آلمان، اتومبیل ژاپن و نرمافزار آمریکایی را میخواهد. البته اینها اصلا منفی نیست بلکه نشاندهنده این است که جامعه عاقل است که هم هویت خود را حفظ کرده و هم میخواهد بهترینهای این جهان را در اختیار داشته باشد. بنابراین، ما به نظام بینالملل وارد شدهایم.
چه مشکلات فرهنگی در بین ایرانی ها وجود دارد؟
* 1.قبول نکردن و راحت نبودن ما ایرانیان نسبت به تفاوتهای فکری، 2- تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، 3- تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی، 4- قبول نکردن تواناییها و مهارتهای افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها، 5- تمایل شدید به کار با افراد ضعیف و متملق و 6- حذف افراد توانا. اینها بخشی از مشکلات فرهنگی ما ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورهاست که این مشکلات در فرآیند شکل نگرفتن انسجام فکری جهت توسعهیافتگی ایجاد شده است.
* این فرهنگ که غلظتهای متفاوتی از آنها در افراد وجود دارد، عموما ضد توسعه است. توسعه، مبنای شهروندی میطلبد و همه مردم به تناسب ظرفیتهای فکری و مهارتی در فرآیند توسعه مشارکت میکنند. خوب و بد، خودی و غیرخودی ندارند و ملاک، توانایی، تخصص، مهارت، دقت، وجدان کاری و تعهد به کشور است. CNN به آقای فرید زکریا نگفت که شما مسلمان هستید، از بمبئی آمدید، لهجه دارید، قیافه شرقی دارید بنابراین، نمیتوانید برای ما کار کنید. آنها گفتند چه مهارتی دارید و چه میزان توان مدیریت فکر و مدیریت یک برنامه را دارید و به چه میزان قادر هستید ارتباط مثبتی برقرار کنید. با همین منطق یک ایرانی نماینده پارلمان هلند میشود یا یک ایرانی دیگر سخنگوی یک حزب آلمانی میشود و یا مشاور رئیسجمهور آمریکا میشود.
*افرادی که با تواناییها و ظرفیتها و فکر انسانها آشنا نیستند صرفا به مسائل ظاهری و حاشیهای توجه میکنند. البته هر فردی مساوی است با سطح فکری خاص و به خصوص مکانی که درس خوانده و با کسانی که مشارکت کرده است. خیلی نباید انتظار داشت.
*در اهتمام بلند مدت برای تغییر فرهنگ مبنای تحول کار آموزشی است؛ آموزش در مدارس و رسانههاست. این روش زمان قابل توجهی را در بر میگیرد اما اهتمام کوتاه مدت بر دو ستون بنا میشود؛ اول، کار بینالمللی و در کوران روابط بینالمللی تجارت، فناوری، تولید و برونسپاری قرار گرفتن و دوم، کار اقتصادی که موجب میشود شهروندان استانداردهای خود را جهانی کنند چون فراتر از نهاد دولت باید زحمت بکشند، رقابت کنند، فکر کنند و بازاریابی کنند. کار اقتصادی و بینالمللی به سرعت، سطح جامعه را ارتقا میبخشد.
* هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو اینکه افکار او متفاوت باشد مادامی که فرد مخل امنیت کشور نیست و طبق قانون و مقررات زندگی میکند نباید مورد بیاحترامی و بیحرمتی دستگاه تبلیغاتی اعم از تلویزیون، رسانهها و روزنامهها قرار بگیرد. به عنوان مثال باید در نظر داشت که بیاحترامی به یک هنرمند قبل از اینکه به لحاظ سیاسی کار درستی باشد، از لحاظ اجتماعی و روانشناسی اجتماعی، نوعی بیخردی است. هنرمند که میلیونها نفر حامی دارد میتواند از این ظرفیت برای وسعت دادن فعالیتهای خود استفاده کند. البته وقتی حسد، کینه و خشم جای عقلانیت را بگیرد این اتفاقها صورت میپذیرد.
*یکی از ویژگیهای مثبت روحانیون در ایران، مردمدار بودن آنهاست. آنها با عموم اقشار ارتباط برقرار کرده و تعامل میکنند اما زیر مجموعهها گاه تندرو هستند و از روانشناسی قوی مانند افراد روحانی برخوردار نیستند. در ایران بعضی اوقات، احترام و محبت کارسازتر از استدلال است. طبیعی است از این روش هم میتوان به نحوه احسن در مقاطع خاص استفاده کرد. البته متاسفانه چپزدگی و وجود فرهنگ کمونیستی که دائما در پی برچسب زدن به افراد بوده است جای فرهنگ تسامح و خویشتنداری اصیل ایرانی - دینی ما را گرفته است.
*البته من ملاحظهای دارم و آن این است که خیلی از این جریانها، سایتها و افرادی که صنعت و تخصص آنها ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت است خیلی نسبت به آنچه که انجام میدهند آگاه نیستند. عموماً این افراد ضعیف هستند. شخصی که تواناست و تخصص دارد و تربیت اصیل شده است طبعا اینگونه رفتارها را نخواهد داشت چون به شدت برای خود احترام قائل است. ممکن است اصالت در سطح جهانی خیلی اهمیت نداشته باشد ولی اعتقاد دارم در ایران هنوز مهم است و نقش دارد.
*من به شدت، هم به عنوان یک ایرانی و هم به عنوان یک مسلمان اعتقاد دارم که اخلاق و مدنیت انسان به مراتب مهمتر از مواضع سیاسی اوست. مواضع سیاسی، سیال هستند و با دانش بیشتر قابلیت بهتر شدن و دقیقتر شدن را دارند ولی مدنیت و اخلاق انسان به مراتب بنیادیتر است. اگر شما دقت و تجربه کنید در جلساتی که در کشور ما تشکیل میشود افراد بیشتر اظهارنظر میکنند تا سوال.
منبع:خبرآنلاین
ادامه مطلب ....
http://ift.tt/Twsimj
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر