شرح احادیث نبوی از زبان "مقام معظم رهبری"
حياءِ عقل آن است كه انسان از روى عقل احساس حياء كند، مثل حياء در هنگام ارتكاب گناه، و يا حياء در مقابل كسانى كه احترامشان لازم است و اين حياء، علم است يعنى رفتارى عالمانه مىباشد.
آنچه در پى مى آيد، بخشى از احاديث گهربار پيامبر گرامى اسلام «صلى الله عليه وآله وسلّم» است كه رهبر معظم انقلاب از كتب معتبر حديثى انتخاب كرده و در شروع جلسات درس خارج فقه با توضيح و شرحى مختصر، بيان فرموده اند.
*توجه الهی با ارتکاب امور انسان
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم :
من اكل ما يشتهی ولبس ما يشتهی وركب مايشتهی لم ينظر اللّه اليه حتى ينزع او يترك.
(تحف العقول صحفه 38)
در جمله «ركب مايشتهی»، احتمال دارد كه معناى حقيقى كلمه مراد باشد؛ يعنى هر مركبى كه مورد ميل اوست، انتخاب كند و احتمال دارد به معناى «ركب الامر» باشد؛ يعنى هر كارى دلش خواست انجام دهد. بهرحال، نظر و توجه الهى كه رأس همه خيرات و مايه همه كمالات انسان در عالم وجود است؛ با ارتكاب اين امور از انسان گرفته مىشود و ترك آن هم به اين است كه با رياضت اختيارى، آنچه را كه هوس مىكند و مىتواند انجام دهد كنار بگذارد.
كسانى كه قدرت انجام تمام مشتهيات خود را ندارند بايد قدر بدانند؛ زيرا اين نعمت بزرگى است كه انسان در مقابل هوا و هوسهاى خود، ميدان گستردهاى نداشته باشد. گرچه اگر بتواند و مبارزه كند، ثواب بيشترى دارد .... جلسه نوزدهم 11/8/78
*خصال ایمان در گرو سه خصلت
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
ثلاثٌ من كنّ فيه استكمل خصال الإيمان:
الذی إذا رضی، لم يُدْخِله رضاه فی باطلٍ وإذا غَضِبَ لم يخرجه الغضب من الحقّ وإذا قدر لم يتعاط ما ليس له.
(تحف العقول صفحه 43)
معناى روايت، اين نيست كه ايمان در اين سه خصلت منحصر است، بلكه مراد اين است كه در هر كس، اين سه خصلت وجود داشته باشد، حاكى از اين است كه همه خصال ايمان، در او جمع است. چون هر يك از اينها متوقّف بر مجموعهاى از صفات نيك و كاشف از آنها است.
خشنودى و محبت كسى او را به باطل نكشاند كه موجب شود به ناحق از آن شخص دفاع كند و همچنين غضب، او را به برخوردهاى غلط و خروج از حق نكشاند، و در هنگام قدرت، كارهايى را كه حق او نيست مرتكب نشود... جلسه بيستم و يكم 17/8/78
*حیاء عقل و حیاء جهل
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
الحياءُ حياءان، حياءُ عقلٍ وحياء حُمْقٍ، وحياء العقل العلم وحياءُ الحُمقِ الجهل.
(تحف العقول صفحه 45)
حياءِ عقل آن است كه انسان از روى عقل احساس حياء كند، مثل حياء در هنگام ارتكاب گناه، و يا حياء در مقابل كسانى كه احترامشان لازم است و اين حياء، علم است يعنى رفتارى عالمانه مىباشد.
و حياء جهل آن است كه از پرسيدن و يادگرفتن يا از عبادتكردن و امثال آن، حياء كند (مثل كسانى كه در بعضى محيطها، از نماز خواندن، خجالت مىكشند) و اين حياء، رفتارى جاهلانه است... جلسه بيست و دوم 18/8/78
*حسن خلق
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
خياركم أحسنكم أخلاقاً، الذين يَألفون ويُؤلفون.
(تحف العقول صفحه 45)
بهترين شما، كسانى هستند كه برخوردشان با مردم، از همه بهتر است. چهرهاى گشاده دارند كه مردم رغبت مىكنند با آنان انس و الفت بگيرند.
معناى روايت، اين نيست كه اگر كسى پاىبندِ عمل به تكليف شرعى نيست ولى خوشبرخورد است بر كسى كه وظائف دينى خود را انجام مىدهد ولى گشادهرو نيست، ترجيح دارد.
بلكه مراد اين است فرد مؤمنى كه وظائف خود را انجام مىدهد و حسن خلق هم دارد بر مؤمنى كه خوش اخلاق نيست برترى دارد.... جلسه بيست و سوم 23/8/78
*خشم و اثر آن بر زندگی
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
وقال رجلٌ اَوْصِنى، فقال صلى الله عليه وآله وسلّم: لاتَغضَب، ثم أعادَ عليه، فقال: لاتَغضَب، ثمّ قال: ليس الشّديد بِالصّرَعَةِ*، انّما الشديدُ الذی يَملكُ نفسه عند الغضبِ.
(تحف العقول صفحه 47)
مراد از لاتغضب قهراً عصبانىشدن خارج از اختيار نيست بلكه عصبانيت ارادى است يعنى عصبانيت را اعمال نكن، خشم خود را رها نكن.
فرد قوى آن كسى نيست كه هنگام كشتى گرفتن و زورآزمايى افراد ديگر را به زمين مىزند بلكه كسى است كه هنگام خشم خود را نگه مىدارد.
مراد از عصبانيت هم، تنها عصبانيتهاى زودگذر نيست بلكه شامل موردى هم مىشود كه انسان از شخصى خشمگين است، آنگاه او را در ميدانهاى مختلف زندگى تعقيب مىكند تا در فرصتى مناسب، انتقام خود را از او بگيرد. مهاركردن خشم و شهوت در همه زندگى اثر مىگذارد.
*در طريقت هرچه پيش آيد خير است
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
عجباً للمؤمن لايقضی اللّه عليه قضاءً إلا كان خيراً له، سرّه او ساءه. إن ابتلاه كان كفّارةً لذنبه، وإن اعطاه وأكرمه كان قد حباه.(تحف العقول صفحه 48)
هرچه را خداوند براى مؤمن، مقدّر فرمايد، خير او است، خواه حوادثى كه او را ناراحت مىكند مثل بيمارى و خواه امورى كه او را خوشحال مىكند.
حوادث محزون كننده، كفاره گناهان و حوادث خوشحال كننده عطاياى الهى است.
اين مضمون در اشعار حافظ هم آمده «در طريقت هرچه پيش سالك آيد خير او است» لكن حافظ اين معنا را مختص به سالك دانسته ولى اين روايت، آن را درباره مطلق مؤمن بيان فرموده است... .جلسه بيست و ششم 30/8/78
*نقش اسباب طبیعی در حوائج
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
الحوائجُ الى اللّه وأسبابها فَاطْلُبوها الى اللّه بهم فمن أعطاكموها فخذوها عن اللّه بصبر.(تحف العقول صفحه 48)
در اين حديث نقش اسباب و علل طبيعى در مورد حوائج انسان به طور برجستهاى مورد توجه قرار گرفته است.
كلمه «بهم» با ضمير جمع ذوىالعقول اشاره به اين دارد كه بسيارى از حوائج ما توسط انسانها برآورده مىشود. لكن در عين آن كه انسان نيازهاى خود را از اسباب طبيعى (كه اكثراً انسانها هستند) بدست مىآورد بايد در وراء آنها ذات اقدس الهى را ببيند و از او بداند.
رفتن سراغ اسباب بىتوجه به خدا، كار ناقصى است و رفتن در خانه خدا بىاعتناء به اسباب هم، كار ناقصى است، هر دو را بايد با هم جمع كرد و براى رسيدن به حوائج بايد از صبر كمك گرفت.... جلسه بيست و هفتم 1/9/78
*توجه به رضای خدا در تمام امور
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
ودّ المؤمن المؤمن فیاللّه من أعظم شعب الإيمان ومن أحب فیاللّه وأبغض فیاللّه وأعطى فیاللّه ومنع فیاللّه فهو من الأصفياء.
(تحف العقول صفحه 48)
دوستى و دشمنى و بخشش و نبخشيدن (در مواردى كه عدم بخشش مطلوب است) اگر براى خدا باشد، انسان را جزء اصفياء (برگزيدگان) كه مقامى بالاتر از مؤمنين و اتقياء دارند، قرارمىدهد....جلسه بيست و هشتم 2/9/78
*پیشوای گمراهی که جامعه را به گمراهی می کشاند
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
إنّما أخاف على أمتی ثلاثاً، شحّاً مطاعاً وهوىً متبعاً وإماماً ضالاً
(تحف العقول صفحه 58)
«شحّ» حالتى مركب از حرص و بخل است يعنى حرصزدن براى زخارف دنيا و تا وقتى كه اين حالت در انسان هست ولى به دنبال آن حركت نكرده، مهم نيست، خطر آن وقتى است كه «شحّ» مورد اطاعت، قرارگيرد و انسان براى تحصيل اعراض دنيوى، تلاش كند.
هواى متبع، همان شهوت نفسانى است كه انسان از آنها فرمانبرداى كند، و بين آن و «شح مطاع» اعم و اخصّ من وجه است.
امام ضالّ، پيشواى گمراهى است كه جامعه را در خلاف حق، حركت داده و به سوى انحراف و تباهى مىكشاند، و اين ضلالت ريشهاش همان شحّ و هواى نفس است، و لذا با مطالعه تاريخ به روشنى معلوم مىشود كه انحراف خلفاء بنىاميه و بنىعباس از همان زمانى آغاز شد كه آنان به دنبال ارضاء غرائز شهوانى و هواهاى نفسانى حركت كردند و از اين رو همه تلاش انبياء و اولياء اين بوده كه با اين دو عنصر خطرناك (هوى و شحّ) مبازره كنند.... جلسه سىام 15/9/78
*پروردگارا به ما لبّ راجح روزى گردان
من مواعظ النبی صلى الله عليه وآله وسلّم:
إيّاكم وتخشّع النّفاق وهو أن يُرى الجسد خاشعاً والقلب ليس بخاشع.
(تحف العقول صفحه 60)
مراد از خشوع در اين حديث، خشوع در مقابل خداوند است در حال نماز و دعاء و ذكر، اگر انسان طورى باشد كه وقتى كسى به او نگاه مىكند خشوع را در او احساس كرده و توّهم مىكند كه داراى قلب خاضعى است، اما در باطن هيچ خبرى نباشد، خشوع منافقانه است.
از دعائى كه در صحيفه ثانيه سجاديه به اين مضمون نقل شده كه «اللهم ارزقنی عقلاً كاملاً و... و لبّاً راجحاً» استفاده مىشود كه انسان لبّى دارد و قشرى، قشر او همين ظاهر و لُبّ او باطن وى مىباشد و اگر قشر ما راجح و خاشع و ذاكر باشد و لُبّ ما غافل و غرق در ماديات باشد بسيار مذموم است؛ پروردگارا به ما لبّ راجح روزى گردان.... جلسه سى و سوم
27/10/78
منبع: پایگاه اطلاع رسانی خامنه ای/عقیق
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum169/thread47951.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png خادم الزینب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر