اشاره: در شماره گذشته به ماده 513 قانون مجازات اسلامي راجع به «سب النبي» اشاره شد و ديدگاه فقهاي مختلف در اين خصوص بيان شد. در اين شماره ادامه مقاله آورده مي شود.
اما اين بحث نياز به تأمل و دقت بيشتري دارد. در قرآن مجيد مجازات دنيوي براي سبّ پيامبر (ص) وجود ندارد؛ اما آيات بسياري بر حرام بودن اذيّت و آزار وي وجود دارد که سبّ پيامبر (ص) نيز از مصاديق آزار پيامبر (ص) است. در قرآن کريم آمده است: «آنان که رسول خدا را اذيت مي کنند به عذابي دردناک دچار خواهند شد» (توبه/61). نيز مي فرمايد:«کساني که خداوند و پيامبرش را اذيت کنند لعنت خدا در دنيا و آخرت بر آنها باد و خدا عذابي خوارکننده براي ايشان مهيا کرده است» (احزاب/57). مفسران، اذيت و آزار پيامبر را منحصر در همين مورد خاص يعني موردي که منافقان، پيامبر را «اُذُن» ناميده اند نمي دانند(صادقي، ص 194) همانگونه که اذيت و آزار پيامبر (ص) در اين دو آيه هم به صورت مطلق بيان گرديده و ناظر به نوع خاصي از اذيت و آزار نيست؛ اما اشکالي که در اينجا ممکن است مطرح شود آن است که اذيت و آزار يک شخص معمولاً به اذيت و آزار جسمي وي اطلاق مي شود و اين در صورتي امکان دارد که شخص مورد اذيت و آزار زنده باشد، حال آنکه پيامبر اسلام (ص) در قيد حيات نيست تا اذيت و آزار شود. پس موضوع اين آيه در زمان کنوني منتفي است و حتي اين مطلب را در مورد اذيت و آزار روحي هم مي توان بيان کرد؛ زيرا از نظر عرف هنگامي اذيت و آزار روحي کسي امکان دارد که زنده باشد و روح او از اذيت و آزار رنج ببرد. اين اشکال را به صورت هاي مختلفي مي توان پاسخ داد: از جمله اينکه اولاً ما که قائل به معاد هستيم، روح مردگان را زنده مي دانيم و مرگ جسماني هرگز موجب مرگ روحاني نمي شود؛ به خصوص که بر پايه اعتقاد ما روح ائمه اطهار ناظر بر رفتار و کردار مسلمانان است و سخنان ايشان را مي شنود و رفتارشان را مي بيند و ممکن است از اين رفتار و گفتار، آزرده شود؛ ثانياً شخصيت پيامبر (ص) يکي از مقدسات اسلامي است که دشنام او به منزله دشنام به همه مسلمانان است و اين دشنام موجب اذيت و آزار مسلمانان خواهد بود؛ ثالثاً دشنام به پيامبر خدا دشنام به خداست که گناهي نابخشودني است؛ رابعاً قرآن مجيد کتابي آسماني با احکامي ابدي است، پس حرمت دشنام به پيامبر(ص) را که يکي از مصاديق اذيت و آزار است براي همه زمانها بيان کرده است.
علامه طباطبايي(7/343) در ذيل اين آيه روايتي را بيان مي کند که در آن دشنام به اولياي خدا هم دشنام به خدا دانسته شده است و از اين جهت شامل دشنام به پيامبر (ص) نيز مي شود: «در تفسير عياشي از عمر و طيالسي آمده است که از امام صادق (ع) درباره اين آيه پرسيدم. امام (ع) فرمود: اي عمرو آيا ديده اي کسي به خداوند دشنام بدهد؟ گفتم: فدايت گردم، چگونه چنين چيزي ممکن است؟ امام (ع) فرمود: کسي که ولي خدا را دشنام دهد خدا را دشنام داده است».
معنا و مفهوم سبّ
سبّ در لغت به معناي دشنام دادن، نفرين کردن و اهانت است(معين، ذيل واژه) و به معناي دشنام سخت و دردناک نيز آمده است. نويسنده کتاب ترمينولوژي حقوق (3/2128) سبّ را چنين تعريف کرده است««سبّ يعني دشنام و بدگويي با جملات انشايي و آن عبارت است از ذکر الفاظ يا نوشته هاي ناخوش به کسي به قصد تحقير و اهانت به صورت هجو و غير آن. جرم است و مجرم را سابّ گويند. از بزه هاي ضد شرف و عرض است. مجني عليه را مسبوب گويند. شتم نيز سبّ است. سبّ از مصاديق ايذاء است. سبَ نبي، گناه کبيره است». گفته اند که سب اخص از توهين است (همانجا) اما به نظر مي رسد سبّ، مترادف با توهين لفظي يا کتبي است( زراعت، 2/494). سبّ در زبان فرانسه معادل واژه (Injoure) و در زبان انگليسي، معادل واژه هاي curse, wrong, insult, Injurg و Vilification است (بروخيم، ص 293؛ کريمي، ص 113؛ موريس نخله، ص 925).
1) وجوه اشتراک سبّ النبي و اهانت
به نظر مي رسد بسياري از قواعد و مقررات اهانت در مورد جرم سبّ النبي نيز وجود دارد؛ مثلاً سبّ هم مانند اهانت بايد از نظر عرف زماني و مکاني موجب تخديش شخصيت معنوي اهانت شونده گردد همانگونه که مجلس شوراي اسلامي در استفساريه اي که در تاريخ 25/10/1379 در روزنامه رسمي به چاپ رسيد بر اين نکته تأکيد کرده است: «از نظر مقررات کيفري، اهانت و توهين عبارت است از بکار بردن الفاظي که صريح يا ظاهر باشد و يا ارتکاب اعمال يا انجام حرکاتي که با لحاظ عرفيات جامعه و با در نظر گرفتن شرايط زماني و مکاني و موقعيت اشخاص که موجب تحقير آنان شود و با عدم ظهور الفاظ، توهين تلقي نمي گردد». شباهت ديگري که ميان اهانت و سبّ النبي وجود دارد و در ادامه مقاله درباره آن توضيح بيشتري خواهيم داد، آن است که عنصر مادي اين دو جرم معمولاً يکسان است يعني سبّ النبي با همان الفاظي محقق مي شود که اهانت نيز با آنها قابل تحقق است که البته عرف متشرعه ميان شخصيت معنوي پيامبر (ص) و شخصيت معنوي ساير اشخاص، تفاوت قائل است.
2) تفاوتهاي جرم سبّ النبي با اهانت
جرم سبّ النبي اگر چه در بسياري از قواعد عمومي شبيه اهانت است، اما تفاوت هايي نيز با اهانت دارد از جمله اينکه در جرم اهانت هر فردي ممکن است مورد اهانت قرار گيرد؛ در حالي که اهانت شونده در جرم سبّ النبي منحصر در پيامبر اسلام(ص) و افراد خاص ديگري است، تفاوت ديگر
سبّ النبي و اهانت در مجازات آن است که در ماده 513 بيان شده و اين تفاوت بسيار است. در مورد قصد مرتکب، ابهام وجود دارد؛ زيرا در جرم اهانت گفته شده است که اين جرم، از نظر عنصر معنوي، علاوه بر سوء نيت عام به سوء نيت خاص هم نياز دارد که همان قصد تحقير و کوچک کردن ديگري است اما در مورد اهانت به پيامبر (ص) از ظاهر روايات چنين بر مي آيد که حتي اگر چنين سوء نيتي هم وجود نداشته باشد، جرم سبّ النبي محقق مي شود؛ بنابر اين کسي حق ندارد در مقام اثبات اينکه پيامبر، مبعوث از سوي خدا نيست او را يک فرد عادي تلقي کند يا براي اثبات اينکه آنچه در قرآن آمده است ذهنيات شخص پيامبر است او را متهم به دروغگويي کند. در اين موارد ممکن است متهم ادعا کند که واقعاً قصد تحقير پيامبر و اهانت به وي را نداشته است بلکه به قصد اثبات يک مسأله علمي، چنين سخني را گفته است اما آيا مي توان ادعاي او را که حتي ممکن است با قرينه ها و دلايلي همراه باشد پذيرفت يا اينکه اين جرم، يک جرم صرفاً مادي است که نيازي به احراز سوء نيت مرتکب ندارد؟ اين بحث، بسيار دقيق و حساس است. از يک سو نبايد به افراد اجازه داده شود در سايه نقد و بررسي مقدسات و احکام ضروري اسلامي، هر چه که مي خواهند بگويند ولو اينکه به قيمت اهانت به مقدسات ديني باشد و از سوي ديگر نبايد افرادي را که واقعاً قصد اهانت به پيامبر و ائمه را ندارند و دچار شبهه شده اند يا صرفاً بحث علمي مي کنند به مجازات سخت اعدام محکوم کرد. آنچه که احتمال دوم را تقويت مي کند آن است که واژه (سب) ظهور در الفاظ توهين آميزي دارد که قصد توهين نيز در آنها نهفته باشد و البته کسي که قصد توهين نداشته باشد هرگز در بحث علمي خود، چنين واژه هايي را نيز بکار نمي برد. همچنين اين احتمال را مي توان با قواعد مسلمي همچون قاعده احتياط در خونها و قاعده درأ الحدّ تقويت کرد.
3) گستره سبّ النبي
درخصوص اينکه سبّ النبي در قالب الفاظ خاصي صورت مي گيرد يا هر گونه دشنام يا اهانتي را شامل مي شود، تصريحي در نوشته هاي فقهي وجود ندارد بلکه فقيهان معمولاً بلافاصله پس از بيان اين جرم به ذکر احکام و مجازات آن مي پردازند بدون اينکه الفاظ اهانت را مشخص نمايند، اما از مجموع اين نوشته ها دو احتمال زير به ذهن خطور مي کند.
احتمال نخست آن است که سبّ النبي در قالب هر لفظ اهانت آميز و دشنامي محقق شود بنابراين براي تشخيص اينکه جرم سبّ النبي به وقوع پيوسته است يا خير بايد ديد الفاظ بکار برده شده موجب تحقير شخصيت پيامبر(ص) گرديده است يا نه؟ معاني لغوي سبّ، اين احتمال را تأييد مي کند زيرا سبّ به هر دشنام و ناسزائي اطلاق مي شود. همچنين ظاهر کلام فقها آن است که به معناي لغوي سبّ اکتفا کرده و آن را به صورت مطلق بيان نموده اند بنابراين سب النبي همان اهانت به پيامبر(ص) است و همانگونه که اين سبّ، نسبت به ساير افراد موجب توهين مي شود در مورد پيامبر(ص) نيز سبب توهين است و از اين جهت تفاوتي ميان اهانت ساده و سبّ النبي نمي باشد و حتي قبلاً ديديم که در برخي روايتها، انکار فضيلت پيامبر(ص) نسبت به ديگران از مصاديق سبّ پيامبر به حساب آمده است.
احتمال ديگر آن است که مصاديق سبّ النبي مترادف با دشنام هايي باشد که به قذف پيامبر(ص) بينجامد. قرينه اي که اين احتمال را تقويت مي کند آن است که تقريباً جملگي فقيهاني که متعرض مسأله سبّ النبي شده اند، آن را در ضمن مبحث قذف بيان کرده اند و اين نشان مي دهد که سبّ النبي يکي از مصاديق قذف است، زيرا قرينه بيان اين مسأله در ضمن مبحث قذف، موجب انصراف اطلاق واژه سبّ به قذف مي شود.
به نظر مي رسد احتمال نخست، مقبول تر باشد؛ زيرا در روايات و نيز سخنان فقيهان واژه سبّ به صورت مطلق به کار مي رود و هيچ يک از فقيهان آن را بر قذف حمل نکرده اند، بلکه معناي لغوي آن که دشنام است مورد نظر بوده است. همچنين بيان اين مسأله در ضمن مبحث قذف، تحت تأثير تبويب احاديث در کتابهاي روايي است؛ با اين توضيح که کتاب هاي مشهور حديث، روايات سب النبي را در ضمن مبحث قذف بيان کرده اند و فقيهان پيشين به همان ترتيب، مباحث کتابهاي خودرا تنظيم کرده اند و کتابهاي فقهي بعدي نيز به شرح کتابهاي قبلي پرداخته اند بنابراين ذکر مسأله «سبّ النبي» در ضمن بحث قذف موجب انصراف آن به قذف نمي شود، مضافاً اين که فقيهان اهل سنت آن را ضمن بحث ارتداد آورده اند. همچنين در برخي روايتها، انکار امامت امام معصوم(ع) به عنوان سبّ محسوب شده است و حتي در روايت آمده است که سبّي بالاتر از اين کلام نيست. اين روايت را صاحب وسائل الشيعه(حر عاملي، 18/460) از کتاب رجال محمد بن عمرکشي(ص299) نقل مي کند و راويان آن عبارتند از: محمد بن قولويه، سعد بن عبدالله، محمد بن عبدالله مسمعي و علي بن حديد.
بنابراين نتيجه مي گيريم که هر گونه اهانتي به پيامبر(ص) مشمول عنوان سبّ النبي و مجازات آن اعدام است و اين عنوان مجرمانه، قالب و لفظ خاصي ندارد؛ بلکه آنچه که در اينجا ملاک تشخيص
(سبّ النبي) است، تحقق اهانت نسبت به پيامبر(ص) يا ائمه معصومين(ع) است.
سبّ ديگر پيامبران
در مورد اينکه منظور از نبي در عنوان مجرمانه «سبّ النبي» پيامبر اسلام است، يا اطلاق آن شامل پيامبران ديگر نيز مي شود، دو روايت متفاوت وجود دارد: در روايتي که فضل بن حسن طبرسي از امام رضا (ع) نقل نموده و آن را به پيامبر(ص) نسبت داده است، چنين مي خوانيم:«هر کس پيامبري را سبّ کند کشته مي شود و هر کس صحابي پيامبري را سبّ کند تازيانه مي خورد» اين روايت را صاحب وسائل الشيعه (همانجا) از نسخه خطي صحيفه الرضا نقل کرده است که کتاب معتبري است.
اما شيخ طوسي(المبسوط، 18/15) روايت ديگري را که مضمون آن مخالف مضمون روايت نبوي است، بدين صورت بيان کرده است:«بر هر شخصي که حضرت داود را قذف کند، صد و شصت تازيانه مي زنم. تازيانه قذف پيامبران، يکصد و شصت تازيانه است».
فقيهان نيز با توجه به اختلافي که در روايات وجود دارد، دچار اختلاف نظر شده اند. گروهي از ايشان اعتقاد دارند پياميران ديگر نيز همچون پيامبر اسلام، مبعوث از سوي خداوند هستند؛ بنابراين از جهت وجوب احترام و تقديس ايشان، تفاوتي ميان پيامبر اسلام و آنان نيست و سبّ همه آنها مستوجب اعدام و قتل است (ابن زهره، 23/204).
گروه ديگري از فقيهان ضمن تقويت نظريه قتل سبّ کننده ساير پيامبران، اين مجازات را به جهت ارتداد سبّ کننده لازم مي دانند نه به جهت مجازات قتلي که در هر صورت بايد اعمال شود (شهيد ثاني، 9/149). اگر اين نظريه، صحيح باشد پس ديگر احکام ارتداد نيز بايد در اينجا رعايت شد؛ مثلاً به محض شنيدن سب نمي توان سبّ کننده را کشت بلکه بايد دادگاه حکم به قتل بدهد و نيز در برخي موارد توبه سبب سقوط مجازات خواهد بود.
ماده 513 قانون مجازات اسلامي نيز واژه (نبي) را به صورت مطلق بکار برده و از ظاهر آن چنين استنباط مي شود که جملگي پيامبران را شامل مي شود؛ اما پيش از آن عبارت (انبياي عظام) را بيان کرده و ممکن است اين شبهه به وجود آيد که منظور قانون گذار از واژه (نبي) پيامبران اولوالعزم هستند، اما به نظر مي رسد که صفت «عظام» در معناي لغوي خود يعني بزرگ و عالي مقام به کار رفته است. بنابراين شامل تمامي پيامبراني مي شود که نبوت و پيامبري آنان محرز و مسلم باشد. ممکن است گفته شود که اگر اهانت به همه پيامبران، مشمول عنوان «سبّ النبي» باشد، بنابراين مي توان حالتي را تصور کرد که اهانت به پيامبران، سبّ النبي نباشد. اين ايراد، قابل تأمل است که در محل خود به توضيح آن مي پردازيم.
اگر کسي به خدا دشنام بدهد، به نظر مي رسد که از مصاديق اهانت به مقدسات اسلام باشد؛ اما برخي از فقيهان حکم آن را مانند حکم سبّ النبي دانسته اند:«مقتضاي قاعده آن است که سبّ خدا به طريق اولي، مانند سبّ پيامبر باشد همانگونه که مدعي الوهيت مانند مدعي نبوت است» (شيرازي، 87/406). اين ادعا از اين جهت که دشنام دهنده به خدا اصولاً نبايد از مجازات کمتري نسبت به دشنام دهنده پيامبر برخوردار باشد، منطقي است؛ اما با ظاهر ماده 513 قانون مجازات اسلامي سازگاري ندارد».
ادامه دارد...
منبع: نشريه الهيات دانشگاه مشهد شماره 57
اما اين بحث نياز به تأمل و دقت بيشتري دارد. در قرآن مجيد مجازات دنيوي براي سبّ پيامبر (ص) وجود ندارد؛ اما آيات بسياري بر حرام بودن اذيّت و آزار وي وجود دارد که سبّ پيامبر (ص) نيز از مصاديق آزار پيامبر (ص) است. در قرآن کريم آمده است: «آنان که رسول خدا را اذيت مي کنند به عذابي دردناک دچار خواهند شد» (توبه/61). نيز مي فرمايد:«کساني که خداوند و پيامبرش را اذيت کنند لعنت خدا در دنيا و آخرت بر آنها باد و خدا عذابي خوارکننده براي ايشان مهيا کرده است» (احزاب/57). مفسران، اذيت و آزار پيامبر را منحصر در همين مورد خاص يعني موردي که منافقان، پيامبر را «اُذُن» ناميده اند نمي دانند(صادقي، ص 194) همانگونه که اذيت و آزار پيامبر (ص) در اين دو آيه هم به صورت مطلق بيان گرديده و ناظر به نوع خاصي از اذيت و آزار نيست؛ اما اشکالي که در اينجا ممکن است مطرح شود آن است که اذيت و آزار يک شخص معمولاً به اذيت و آزار جسمي وي اطلاق مي شود و اين در صورتي امکان دارد که شخص مورد اذيت و آزار زنده باشد، حال آنکه پيامبر اسلام (ص) در قيد حيات نيست تا اذيت و آزار شود. پس موضوع اين آيه در زمان کنوني منتفي است و حتي اين مطلب را در مورد اذيت و آزار روحي هم مي توان بيان کرد؛ زيرا از نظر عرف هنگامي اذيت و آزار روحي کسي امکان دارد که زنده باشد و روح او از اذيت و آزار رنج ببرد. اين اشکال را به صورت هاي مختلفي مي توان پاسخ داد: از جمله اينکه اولاً ما که قائل به معاد هستيم، روح مردگان را زنده مي دانيم و مرگ جسماني هرگز موجب مرگ روحاني نمي شود؛ به خصوص که بر پايه اعتقاد ما روح ائمه اطهار ناظر بر رفتار و کردار مسلمانان است و سخنان ايشان را مي شنود و رفتارشان را مي بيند و ممکن است از اين رفتار و گفتار، آزرده شود؛ ثانياً شخصيت پيامبر (ص) يکي از مقدسات اسلامي است که دشنام او به منزله دشنام به همه مسلمانان است و اين دشنام موجب اذيت و آزار مسلمانان خواهد بود؛ ثالثاً دشنام به پيامبر خدا دشنام به خداست که گناهي نابخشودني است؛ رابعاً قرآن مجيد کتابي آسماني با احکامي ابدي است، پس حرمت دشنام به پيامبر(ص) را که يکي از مصاديق اذيت و آزار است براي همه زمانها بيان کرده است.
علامه طباطبايي(7/343) در ذيل اين آيه روايتي را بيان مي کند که در آن دشنام به اولياي خدا هم دشنام به خدا دانسته شده است و از اين جهت شامل دشنام به پيامبر (ص) نيز مي شود: «در تفسير عياشي از عمر و طيالسي آمده است که از امام صادق (ع) درباره اين آيه پرسيدم. امام (ع) فرمود: اي عمرو آيا ديده اي کسي به خداوند دشنام بدهد؟ گفتم: فدايت گردم، چگونه چنين چيزي ممکن است؟ امام (ع) فرمود: کسي که ولي خدا را دشنام دهد خدا را دشنام داده است».
معنا و مفهوم سبّ
سبّ در لغت به معناي دشنام دادن، نفرين کردن و اهانت است(معين، ذيل واژه) و به معناي دشنام سخت و دردناک نيز آمده است. نويسنده کتاب ترمينولوژي حقوق (3/2128) سبّ را چنين تعريف کرده است««سبّ يعني دشنام و بدگويي با جملات انشايي و آن عبارت است از ذکر الفاظ يا نوشته هاي ناخوش به کسي به قصد تحقير و اهانت به صورت هجو و غير آن. جرم است و مجرم را سابّ گويند. از بزه هاي ضد شرف و عرض است. مجني عليه را مسبوب گويند. شتم نيز سبّ است. سبّ از مصاديق ايذاء است. سبَ نبي، گناه کبيره است». گفته اند که سب اخص از توهين است (همانجا) اما به نظر مي رسد سبّ، مترادف با توهين لفظي يا کتبي است( زراعت، 2/494). سبّ در زبان فرانسه معادل واژه (Injoure) و در زبان انگليسي، معادل واژه هاي curse, wrong, insult, Injurg و Vilification است (بروخيم، ص 293؛ کريمي، ص 113؛ موريس نخله، ص 925).
1) وجوه اشتراک سبّ النبي و اهانت
به نظر مي رسد بسياري از قواعد و مقررات اهانت در مورد جرم سبّ النبي نيز وجود دارد؛ مثلاً سبّ هم مانند اهانت بايد از نظر عرف زماني و مکاني موجب تخديش شخصيت معنوي اهانت شونده گردد همانگونه که مجلس شوراي اسلامي در استفساريه اي که در تاريخ 25/10/1379 در روزنامه رسمي به چاپ رسيد بر اين نکته تأکيد کرده است: «از نظر مقررات کيفري، اهانت و توهين عبارت است از بکار بردن الفاظي که صريح يا ظاهر باشد و يا ارتکاب اعمال يا انجام حرکاتي که با لحاظ عرفيات جامعه و با در نظر گرفتن شرايط زماني و مکاني و موقعيت اشخاص که موجب تحقير آنان شود و با عدم ظهور الفاظ، توهين تلقي نمي گردد». شباهت ديگري که ميان اهانت و سبّ النبي وجود دارد و در ادامه مقاله درباره آن توضيح بيشتري خواهيم داد، آن است که عنصر مادي اين دو جرم معمولاً يکسان است يعني سبّ النبي با همان الفاظي محقق مي شود که اهانت نيز با آنها قابل تحقق است که البته عرف متشرعه ميان شخصيت معنوي پيامبر (ص) و شخصيت معنوي ساير اشخاص، تفاوت قائل است.
2) تفاوتهاي جرم سبّ النبي با اهانت
جرم سبّ النبي اگر چه در بسياري از قواعد عمومي شبيه اهانت است، اما تفاوت هايي نيز با اهانت دارد از جمله اينکه در جرم اهانت هر فردي ممکن است مورد اهانت قرار گيرد؛ در حالي که اهانت شونده در جرم سبّ النبي منحصر در پيامبر اسلام(ص) و افراد خاص ديگري است، تفاوت ديگر
سبّ النبي و اهانت در مجازات آن است که در ماده 513 بيان شده و اين تفاوت بسيار است. در مورد قصد مرتکب، ابهام وجود دارد؛ زيرا در جرم اهانت گفته شده است که اين جرم، از نظر عنصر معنوي، علاوه بر سوء نيت عام به سوء نيت خاص هم نياز دارد که همان قصد تحقير و کوچک کردن ديگري است اما در مورد اهانت به پيامبر (ص) از ظاهر روايات چنين بر مي آيد که حتي اگر چنين سوء نيتي هم وجود نداشته باشد، جرم سبّ النبي محقق مي شود؛ بنابر اين کسي حق ندارد در مقام اثبات اينکه پيامبر، مبعوث از سوي خدا نيست او را يک فرد عادي تلقي کند يا براي اثبات اينکه آنچه در قرآن آمده است ذهنيات شخص پيامبر است او را متهم به دروغگويي کند. در اين موارد ممکن است متهم ادعا کند که واقعاً قصد تحقير پيامبر و اهانت به وي را نداشته است بلکه به قصد اثبات يک مسأله علمي، چنين سخني را گفته است اما آيا مي توان ادعاي او را که حتي ممکن است با قرينه ها و دلايلي همراه باشد پذيرفت يا اينکه اين جرم، يک جرم صرفاً مادي است که نيازي به احراز سوء نيت مرتکب ندارد؟ اين بحث، بسيار دقيق و حساس است. از يک سو نبايد به افراد اجازه داده شود در سايه نقد و بررسي مقدسات و احکام ضروري اسلامي، هر چه که مي خواهند بگويند ولو اينکه به قيمت اهانت به مقدسات ديني باشد و از سوي ديگر نبايد افرادي را که واقعاً قصد اهانت به پيامبر و ائمه را ندارند و دچار شبهه شده اند يا صرفاً بحث علمي مي کنند به مجازات سخت اعدام محکوم کرد. آنچه که احتمال دوم را تقويت مي کند آن است که واژه (سب) ظهور در الفاظ توهين آميزي دارد که قصد توهين نيز در آنها نهفته باشد و البته کسي که قصد توهين نداشته باشد هرگز در بحث علمي خود، چنين واژه هايي را نيز بکار نمي برد. همچنين اين احتمال را مي توان با قواعد مسلمي همچون قاعده احتياط در خونها و قاعده درأ الحدّ تقويت کرد.
3) گستره سبّ النبي
درخصوص اينکه سبّ النبي در قالب الفاظ خاصي صورت مي گيرد يا هر گونه دشنام يا اهانتي را شامل مي شود، تصريحي در نوشته هاي فقهي وجود ندارد بلکه فقيهان معمولاً بلافاصله پس از بيان اين جرم به ذکر احکام و مجازات آن مي پردازند بدون اينکه الفاظ اهانت را مشخص نمايند، اما از مجموع اين نوشته ها دو احتمال زير به ذهن خطور مي کند.
احتمال نخست آن است که سبّ النبي در قالب هر لفظ اهانت آميز و دشنامي محقق شود بنابراين براي تشخيص اينکه جرم سبّ النبي به وقوع پيوسته است يا خير بايد ديد الفاظ بکار برده شده موجب تحقير شخصيت پيامبر(ص) گرديده است يا نه؟ معاني لغوي سبّ، اين احتمال را تأييد مي کند زيرا سبّ به هر دشنام و ناسزائي اطلاق مي شود. همچنين ظاهر کلام فقها آن است که به معناي لغوي سبّ اکتفا کرده و آن را به صورت مطلق بيان نموده اند بنابراين سب النبي همان اهانت به پيامبر(ص) است و همانگونه که اين سبّ، نسبت به ساير افراد موجب توهين مي شود در مورد پيامبر(ص) نيز سبب توهين است و از اين جهت تفاوتي ميان اهانت ساده و سبّ النبي نمي باشد و حتي قبلاً ديديم که در برخي روايتها، انکار فضيلت پيامبر(ص) نسبت به ديگران از مصاديق سبّ پيامبر به حساب آمده است.
احتمال ديگر آن است که مصاديق سبّ النبي مترادف با دشنام هايي باشد که به قذف پيامبر(ص) بينجامد. قرينه اي که اين احتمال را تقويت مي کند آن است که تقريباً جملگي فقيهاني که متعرض مسأله سبّ النبي شده اند، آن را در ضمن مبحث قذف بيان کرده اند و اين نشان مي دهد که سبّ النبي يکي از مصاديق قذف است، زيرا قرينه بيان اين مسأله در ضمن مبحث قذف، موجب انصراف اطلاق واژه سبّ به قذف مي شود.
به نظر مي رسد احتمال نخست، مقبول تر باشد؛ زيرا در روايات و نيز سخنان فقيهان واژه سبّ به صورت مطلق به کار مي رود و هيچ يک از فقيهان آن را بر قذف حمل نکرده اند، بلکه معناي لغوي آن که دشنام است مورد نظر بوده است. همچنين بيان اين مسأله در ضمن مبحث قذف، تحت تأثير تبويب احاديث در کتابهاي روايي است؛ با اين توضيح که کتاب هاي مشهور حديث، روايات سب النبي را در ضمن مبحث قذف بيان کرده اند و فقيهان پيشين به همان ترتيب، مباحث کتابهاي خودرا تنظيم کرده اند و کتابهاي فقهي بعدي نيز به شرح کتابهاي قبلي پرداخته اند بنابراين ذکر مسأله «سبّ النبي» در ضمن بحث قذف موجب انصراف آن به قذف نمي شود، مضافاً اين که فقيهان اهل سنت آن را ضمن بحث ارتداد آورده اند. همچنين در برخي روايتها، انکار امامت امام معصوم(ع) به عنوان سبّ محسوب شده است و حتي در روايت آمده است که سبّي بالاتر از اين کلام نيست. اين روايت را صاحب وسائل الشيعه(حر عاملي، 18/460) از کتاب رجال محمد بن عمرکشي(ص299) نقل مي کند و راويان آن عبارتند از: محمد بن قولويه، سعد بن عبدالله، محمد بن عبدالله مسمعي و علي بن حديد.
بنابراين نتيجه مي گيريم که هر گونه اهانتي به پيامبر(ص) مشمول عنوان سبّ النبي و مجازات آن اعدام است و اين عنوان مجرمانه، قالب و لفظ خاصي ندارد؛ بلکه آنچه که در اينجا ملاک تشخيص
(سبّ النبي) است، تحقق اهانت نسبت به پيامبر(ص) يا ائمه معصومين(ع) است.
سبّ ديگر پيامبران
در مورد اينکه منظور از نبي در عنوان مجرمانه «سبّ النبي» پيامبر اسلام است، يا اطلاق آن شامل پيامبران ديگر نيز مي شود، دو روايت متفاوت وجود دارد: در روايتي که فضل بن حسن طبرسي از امام رضا (ع) نقل نموده و آن را به پيامبر(ص) نسبت داده است، چنين مي خوانيم:«هر کس پيامبري را سبّ کند کشته مي شود و هر کس صحابي پيامبري را سبّ کند تازيانه مي خورد» اين روايت را صاحب وسائل الشيعه (همانجا) از نسخه خطي صحيفه الرضا نقل کرده است که کتاب معتبري است.
اما شيخ طوسي(المبسوط، 18/15) روايت ديگري را که مضمون آن مخالف مضمون روايت نبوي است، بدين صورت بيان کرده است:«بر هر شخصي که حضرت داود را قذف کند، صد و شصت تازيانه مي زنم. تازيانه قذف پيامبران، يکصد و شصت تازيانه است».
فقيهان نيز با توجه به اختلافي که در روايات وجود دارد، دچار اختلاف نظر شده اند. گروهي از ايشان اعتقاد دارند پياميران ديگر نيز همچون پيامبر اسلام، مبعوث از سوي خداوند هستند؛ بنابراين از جهت وجوب احترام و تقديس ايشان، تفاوتي ميان پيامبر اسلام و آنان نيست و سبّ همه آنها مستوجب اعدام و قتل است (ابن زهره، 23/204).
گروه ديگري از فقيهان ضمن تقويت نظريه قتل سبّ کننده ساير پيامبران، اين مجازات را به جهت ارتداد سبّ کننده لازم مي دانند نه به جهت مجازات قتلي که در هر صورت بايد اعمال شود (شهيد ثاني، 9/149). اگر اين نظريه، صحيح باشد پس ديگر احکام ارتداد نيز بايد در اينجا رعايت شد؛ مثلاً به محض شنيدن سب نمي توان سبّ کننده را کشت بلکه بايد دادگاه حکم به قتل بدهد و نيز در برخي موارد توبه سبب سقوط مجازات خواهد بود.
ماده 513 قانون مجازات اسلامي نيز واژه (نبي) را به صورت مطلق بکار برده و از ظاهر آن چنين استنباط مي شود که جملگي پيامبران را شامل مي شود؛ اما پيش از آن عبارت (انبياي عظام) را بيان کرده و ممکن است اين شبهه به وجود آيد که منظور قانون گذار از واژه (نبي) پيامبران اولوالعزم هستند، اما به نظر مي رسد که صفت «عظام» در معناي لغوي خود يعني بزرگ و عالي مقام به کار رفته است. بنابراين شامل تمامي پيامبراني مي شود که نبوت و پيامبري آنان محرز و مسلم باشد. ممکن است گفته شود که اگر اهانت به همه پيامبران، مشمول عنوان «سبّ النبي» باشد، بنابراين مي توان حالتي را تصور کرد که اهانت به پيامبران، سبّ النبي نباشد. اين ايراد، قابل تأمل است که در محل خود به توضيح آن مي پردازيم.
اگر کسي به خدا دشنام بدهد، به نظر مي رسد که از مصاديق اهانت به مقدسات اسلام باشد؛ اما برخي از فقيهان حکم آن را مانند حکم سبّ النبي دانسته اند:«مقتضاي قاعده آن است که سبّ خدا به طريق اولي، مانند سبّ پيامبر باشد همانگونه که مدعي الوهيت مانند مدعي نبوت است» (شيرازي، 87/406). اين ادعا از اين جهت که دشنام دهنده به خدا اصولاً نبايد از مجازات کمتري نسبت به دشنام دهنده پيامبر برخوردار باشد، منطقي است؛ اما با ظاهر ماده 513 قانون مجازات اسلامي سازگاري ندارد».
ادامه دارد...
منبع: نشريه الهيات دانشگاه مشهد شماره 57
ادامه مطلب ....
http://www.nooreaseman.com/forum431/thread48006.html
منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان
تبادل لينك
http://ifttt.com/images/no_image_card.png شرمنده شهدا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر