۱۳۹۵ تیر ۷, دوشنبه

معرفی قاتل امام علی(ع) توسط رسول خدا

ابن ملجم مرادی از ۹ نفری بود که در جنگ نهروان جان سالم به در برد و به مکه آمد.



به گزارش مشرق،
امشب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان است، سالروز شهادت امیرالمومنین علی (ع)، روزی که روح امام عدالت و انسانیت از این دنیای پر از ظلم رها شده و به نزد معبود جاودانه رفت.


به همین مناسبت بازنشر مطالبی در خصوص امیرالمومنین علی (ع) و فضائل ایشان را در ادامه ملاحظه می‌کنید؛


ما ملت "دوستدار علی" نه "شیعه علی"

«می خواستم از علی بنویسم دیدم دستم می لرزد. از عدالتش، دیدم نمی شود حرف زد. چه آنکه باید عمل کرد. از جوانمردی اش، دیدم که باید بود. از درد هایش که هنوز در زندگی مان جاری اند.

دیدم نمی توانم و نمی شود. دیگر در این شرائط اجتماعی ما چه باید گفت که هم به کار آید و هم آدمی را متهم نکنند به همه چیز. رفتم به سراغ نوشته های شریعتی که سال هاست با آن زیسته ام و همان مان نیز به پیشنهاد خودش، می خواندم و تصحیحشان می کردم.

دیدم هنوز نوشته هایش که دیگر به گم شده ای می مانند زنده اند. زنده برای دردهای امثال من که مرده اند:

" درد علی (ع) دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ‌ملجم در فرق سرش احساس می‌کند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌های شب خاموش به دل نخلستان های اطراف مدینه کشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ‌ملجم در قرق سرش احساس می‌کند. اما این درد علی (ع) نیست، دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است که ما آن را نمی‌شناسیم!

باید این درد را بشناسیم، ‌نه آن درد را که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمی‌کند و ... ما درد علی (ع) را احساس نمی‌کنیم.

ما ملتی که افتخار بزرگ انتصاب به علی (ع) و مکتب علی (ع) را داریم و این بزرگترین افتخار تاریخی است که می‌تواند بدان بنازد و بالاخره بزرگترین سرمایه، امیدی است که می‌تواند به وسیله آن نجات پیدا کرده، ‌به آگاهی، بیداری، حرکت و رهایی برسد، اما در عین حال می‌بینیم که با داشتن علی (ع) و با داشتن «عشق به علی» هم نرسیده‌ایم!

در صورتی که «شیعه علی (ع) بودن» از «چون علی (ع) عمل کردن» شروع می‌شود و این مرحله‌ای است پس از شناخت و پس از عشق.

بنابراین ما یک ملت «دوستدار علی (ع)» ‌هستیم، اما نه «شیعه علی (ع) »! چرا که شیعه علی (ع) همچنان که گفتم علی (ع) ‌وار بودن، علی (ع) ‌وار اندیشیدن، علی (ع) ‌وار احساس کردن در برابر جامعه، ‌علی (ع) وار مسؤولیت احساس کردن و انجام دادن و در برابر خدا و خلق، ‌علی (ع) ‌وار زیستن، علی (ع) ‌وار پرستیدن و علی (ع) ‌وار خدمت کردن است."»
"به قلم زیبای پرویز خرسند"


ابن‌ملجم یهودی بود/ معرفی قاتل امام علی(ع) توسط رسول خدا


قاتل شهادت امیرمؤمنان(ع) یکی از مشهورترین چهره‌های خوارج «عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی» است. وی از قبیله «حمیر و از تیره‌های «مراد» است.(۱) ابن ملجم اهل و ساکن کوفه بود که همراه با بازمانده خوارج به مکه رفت.(۲) او پس از بیعت مردم با علی(ع) چندین بار برای بیعت نزد امام آمد، ولی حضرت ایشان را نپذیرفت، برای بار سوم که خدمت امام رسید، حضرت فرمودند: او محاسن مرا با خون پیشانی‌ام خضاب می‌کند.(۳)

ابن ملجم مرادی از ۹ نفری بود که در جنگ نهروان جان سالم به در برد و به مکه آمد و در جلسه‌ای با حضور گروهی از تروریست‌ها نقشه قتل امام علی(ع)، معاویه و عمروعاص را کشیدند و در کنار خانه خدا هم‌قسم شدند که به پیمان خود وفادار باشند. او مسئولیت ترور امام علی(ع) را به عهده گرفت و به کوفه آمد و با همکاری چند تن از خوارج کوفه، چون اشعث بن قیس، وردان بن مجالد و... در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه، حضرت را با شمشیری زهرآگین زخمی کرد که بر اثر آن امام به شهادت رسید.(۴)

بررسی تاریخ نشان می‌دهد که ابن ملجم مرادی در سرپرستی زنی یهودی قرار داشت. روزی امام علی(ع) از اصل و تبار وی پرسید، ولی او در جواب به ذکر نام پدر کفایت کرد و امام فرمود: رسول خدا(ص) به من خبر داده که قاتل من فردی یهودی است.(۵)


عبادت امیرالمومنین به روایت رهبر معظم انقلاب

امام صادق(ع) می‌گوید: در تمام اهل بیتمان - اهل بیت و اولاد پیامبر - از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازه‌ی علی بن الحسین به امیرالمؤمنین شبیه‌تر نبود؛ امام سجاد، از همه شبیه‌تر بود. امام صادق فصلی در باب عبادت امام سجاد ذکر می‌کند؛ از جمله می‌فرماید: «و لقد دخل ابوجعفر ابنه(ع) » پدرم حضرت ابی جعفر باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد. «فاذا هو قد بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد»؛ نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است. شرح می‌دهد: رنگش از بی‌خوابی زرد شده، چشم هایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و... امام باقر این ها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت: «فلم املک حین رأیته بتلک الحال البکاء»؛ می‌گوید وقتی وارد اتاق پدرم شدم و او را به این حال دیدم، نتوانستم خودداری کنم؛ بنا کردم زار زار گریه کردن: «فبکیت رحمة له».



امام سجاد در حال فکر بود - تفکر هم عبادتی است - به فراست دانست که پسرش امام باقر چرا گریه می‌کند؛ خواست یک درس عملی به او بدهد؛ سرش را بلند کرد: «قال یا بنی اعطنی بعض تلک الصحف التی فیها عبادة علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام»؛ در میان کاغذهای ما بگرد و آن دفتری که عبادت علی‌بن‌ابی‌طالب را شرح داده، بیاور. ظاهرا از دوران امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نوشته‌ها و کتاب هایی در باب قضاوت های آن حضرت، در باب زندگی آن حضرت، در باب احادیث آن حضرت، در اختیار ائمه بود. از مجموع روایات دیگر، آدم این‌طور می‌فهمد که در موارد گوناگونی از آن استفاده می‌کردند. این ‌جا هم حضرت به پسرش امام باقر فرمود آن نوشته‌ای را که مربوط به عبادت علی‌بن‌ابی‌طالب است، بردار بیاور. امام باقر می‌فرماید: «فاعطیته»؛ رفتم آوردم و به پدرم دادم. «فقرأ فیها شیئا یسیرا ثم ترکها من یده تضجرا»؛ مقداری به این نوشته نگاه کرد - امام سجاد، هم به امام باقر درس می‌دهد، هم به امام صادق درس می‌دهد، هم به من و شما درس می‌دهد - با حال ملامت آن را بر زمین گذاشت؛ «و قال من یقوی علی عبادة علی علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام»؛ فرمود چه کسی می‌تواند مثل علی‌بن‌ابی‌طالب عبادت کند؟

امام سجادی که آن قدر عبادت می‌کند که امام باقر دلش به حال او می‌سوزد - نه مثل من و شما؛ ما که کمتر از اینها هم به چشممان بزرگ می‌آید - امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علی‌بن‌الحسین دلتنگ می‌شود و دلش می‌سوزد و نمی‌تواند خودش را نگه دارد و بی‌اختیار زار زار گریه می‌کند، آن وقت علی‌بن‌الحسین با این‌طور عبادات می‌گوید: «من یقوی علی عبادت علی‌بن‌ابی‌طالب»؛ چه کسی می‌تواند مثل علی عبادت کند؟ یعنی بین خودش و علی فاصله‌ای طولانی می‌بیند.

بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران 10/10/1378





علامه از عدالت علی(ع) می گوید

علامه محمد تقی جعفری طی یک سخنرانی مفصل در رابطه با "علی(ع) و عدل و عدالت علوی" می گوید: «علی(ع) آنچنان از ظلم بیزار است که می فرماید: "اگر تمام زمین ها و آسمان ها را به من بدهند و بگویند این برگ را از دهان مورچه بیرون بکش، این کار را نمی کنم." چرا؟ چون در متن زندگی قرار گرفته و می داند این زندگی شعاعی از خداست. و نیز می فرماید: "اگر کسی به بندگان خدا ستم روا بدارد، دشمن او خداست نه بندگان." دلیلش روشن است، چرا که بنده که نمی تواند حقش را از ظالم بگیرد، اما خداوند می تواند.»
علامه جعفری


سخنان آیت الله وحید خراسانی در عظمت عزاداری امیرالمؤمنین





آیت الله العظمی وحید خراسانی:
بايد بدانيد ماه رمضان چه اتفاق افتاده؟ اگر بخواهيد بفهميد همين كلمه بس است. وقتي پيغمبر آن خطبه غرّاء را خواند راجع به ماه رمضان، يك مرتبه يكنفر از جا برخاست. آن كه بود؟ آن كسي بود كه گفتني نيست كه بود! چه كرد! به كجا رسيد! آن يكنفري كه از جا برخاست و در مقابل پيغمبر در همچو وقتي حرف زد كه بود؟ امير المؤمنين. از جابرخاست گفت: يا رسول الله ! افضل اعمال در ماه رمضان چيست؟ پيغمبر جواب داد، اما چه جوابي! خوب اينها را فكر كنيد:

خاتم النبيين، عصاره عالم هستي است. يعني تمام عالم به كمال برسد مي شود مرتبه نبوت. مرتبه نبوت ، باز به كمال برسد، مي شود مرتبه رسالت. مرتبه رسالت به كمال برسد ، مي شود صاحب كتاب. صاحب كتاب به كمال برسد ، مي شود اولوا العزم. بعد تازه به آنجا كه رسيد همه، عصاره مي شود، مي شود خاتم . ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين، اين كلام خداست.


پيغمبر خاتم كسي است كه خدا در قرآن با او وقتي حرف مي زند، مي فرمايد: لعمرك ، به جان تو قسم. شبي كه او را به معراج برده براي آن سير ، خدا خودش را تسبيح كرده. اين است پيغمبر خاتم. سبحان الذي اسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الاقصى.


اميرالمؤمنين در مقابل همچو كسي برخاست، گفت يا رسول الله، افضل اعمال در ماه رمضان چيست؟ فرمود: الورع من محارم الله. ورع از آنچه كه خدا حرام كرده، افضل اعمال اين است. شكم از لقمه حرام. چشم از نگاه به بيگانگان. افضل مي شود ورع [از محرمات]. بعد از اين كلام گريه كرد. خب خاتم كه گريه كند ، 124 هزار پيغمبر ناله مي زند. وقتي اشك او از چشمش جاري بشود جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل به خود مي لرزد، وقتي قلب پيغمبر خاتم بشكند و اشك او جاري بشود عرش و كرسي و لوح و قلم مي لرزد. گريه كرد، گفت: يا رسول الله چرا گريه مي كني. فرمود: ياعلي، گريه ام براي آن وقتي است كه در اين ماه، ضربت به فرق تو مي خورد. اين ماه ، ماه همچو كسي است. حالا عاقلي بايد فكر كند واقعه اي كه هنوز اتفاق نيفتاده، خاتم انبياء، قطب دائره وجود تاج سر اولين و آخرين براي فرق شكافته او گريه مي كند.


وظيفه اين مملكت در 21 رمضان چيست؟ افسوس كه عمر گذشت، ما چقدر تقصير كرديم. مردم عذر مي آورند كه روزه اند با روزه هيئات چه جور بيرون بيايد. قدر نعمت را بدانيد.‌ اگر با آن زبان روزه بيرون بيايي و براي فرق شكافته او بر سر و سينه بزني وقت مردن خاتم انبياء سرت را به زانو خواهد گرفت. اين نعمت ها از دست رفته.


فرمود: يا علي ! كسي كه تو را كشته مرا كشته. بعد فرمود: يا علي! تو روح مني. تو مثل جان مني. تو از طينت مني.


يعني چه اين حرف ها؟ يعني عزاداري روز 21 ، عزاداري براي شخص خاتم است. دسته هايي كه بيرون مي آيند براي شهادت خاتم انبياء بيرون آمدند. معناي اين كلمه اين است: مجالسي كه منعقد مي شود، براي شخص پيغمبر خاتم است. اگر بشريت بفهمد- نه تنها شيعه- براي علي روز بيست و يكم بر سر و سينه مي زند. اگر آدميت بفهمد هر جا انسان است ، هر جا بشر است روز بيست و يكم براي علي سياه پوش است. اميرالمؤمنين اين است.






يك كلمه مي گويم بس است. در عهدي كه به مالك اشتر نوشت اين را دنيا بايد گوش كند بفهمد.


فرمود: اي مالك ! با مردم اينچنين رفتار كن. خوب گوش كنيد ، بفهميد ، درك كنيد. فرمود: اي مالك همه كساني كه رعيت تو هستند از دو طائفه بيرون نيستند، يا برادر تو اند در دين، يا شبيه تو اند در خَلق.


حالا ببين با كفار عملش چيست؟ رفتارش با كافر چيست تا برسد به مسلمان. فرمود: مالك! در قلبت رحمت، محبت، لطف نسبت به همه داشته باش حتي كفار. اين است حكومت اسلام. اين است حكومت علوي. پنج مطلب فرمود ، عقل مبهوت است فرمود: رحمتف دوم: محبت، سوم: لطف، چهارم: عفو، پنجم: صفح، نسبت به همه، چه مسلمان و چه كافر ، چه يهودي ، چه نصراني. مبادا در قلمرو مملكت تو نسبت به يك كافري كمترين تعدّي بشود. دنيا بايد براي گوينده اين كلام عزا بگيرد. آنچه اسرار اين بيان است بايد بزرگاني مثل شيخ انصاري بفهمند.

بعد بيانش اين است. فرمود:با همه... خوب دقت كنيد يعني در مملكتي كه در آن مملكت كه لواء اسلام و حكومت علوي بر سر پاست، بايد تمام افراد آن مملكت حتي كفار زندگي با آنها ، لطف با آنها ، به جوري باشد... اي مالك! رعيت ّزلل دارد ، علل دارد. اي مالك رعيت لغزش دارد، چه عمد، چه خطاء،اگر انجام دادند تو با آنها جوري رفتار كن كه توقع داري خدا با تو رفتار كند. حالا براي يك همچو كسي بايد تمام دنيا عزا بگيرد يا نه؟ كي شناخت علي بن ابي طالب را؟ كسي كه زير پرچم او با كفار اين جور رفتار مي شود ببين با مسلمانان معامله چه جور است؟


آنچه مهم است اين است كه عقل مبهوت است: امپراطوري روم ، شاهنشاهي ايران مسخّر شد برايش، همه در قبضه قدرتش. فكر كنيد. اينها را دانشگاهي ها تأمل كنند، علماء مملكت دقت كنند، بفهمند ، چه خبر است. چه غوغاست. كسي كه ايران امروز يك ايالت نشين او بوده ، تا برسد به بقيه امپراطوري روم ، شاهنشاهي ايران زير دو پايش، يك مرتبه يهودي آمد جلو ، گفت: يا علي! اين زره ات كه در آنجاست مال من است. فرمود : اين زره من است از دستم افتاده. گفت: يا علي! اين زره مال من است، من دست برنمي دارم تا حاضر بشي پيش قاضي. اينها را فكر كنيد.

در سوگ علی (ع)؛

همچو كسي، آن هم كسي كه از جهت معنا ، 124هزار پيغمبر زير پرچم اويند؛ آدم و من دونه تحت لوائي، و آن لواء در دست علي بن ابي طالب است، از اين طرف هم حكومت دنيا در قبضه اقتدارش است، با يهودي آمد پيش قاضي. قاضي ديد زره در دست يهودي است. حكم كرد كه زره مال يهودي است. حالا فكر كنيد. قاضي عليه او حكم كرد، آن هم به نفع يهودي. امير المؤمنين زره را به يهودي تحويل داد. يك مرتبه يهودي افتاد روي قدمش. گفت: يا علي! زره مال خودت بود، من همه اين بساط را به راه انداختم كه ببينم اين دين همان ديني است كه موسى خبر داده، اين ادعا را به ناحق كردم. تو در مقابل مثل مني حاضر شدي، به محكمه آمدي، آن هم حكم قاضي را به حسب ظاهر يد من پذيرفتي، همه مقصد اين بود كه بدانم تو هماني كه موسي خبر داده كه جانشين خاتمي. أشهد ان لا اله الا الله... افتاد روي قدمش، مسلمان شد. حضرت زرهش را به او داد، هفتصد درهم هم به او داد. يهودي در صفين در ركاب اميرالمؤمنين شهيد شد.


اين است علي بن ابي طالب. اين منشور حكومتش. اين هم عملش. دنيا كجا ديده بشري كه اقاليم هفت گانه بما تحت افلاكها همه را به او بدهند تا يك پوست جو از دهن يك مورچه بگيرد، هفت اقليم را ببازد و آن پوست جو را از دهن مورچه نگيرد. براي همچو كسي ، بشريت بايد عزا بگيرد.


كه بود ؟ چه كرد؟ اين زندگي جه بود؟از آن روزي كه در خانه خدا به دنيا آمد بيت الله شد مولِد او. بيت الله شد مشهد او. در تاريخ همچو مقامي پيدا نشده. در خانه خدا به دنيا آمدن، در خانه خدا شربت شهادت نوشيدن. عقل مبهوت است.


صبحي كه آمد به نماز، آن شب مهمان دخترش بود. دختر براي پدري كه سلطنت بر ربع مسكون دارد، يعني مشرق و مغرب تحت حكومتش است، سفره اي كه تهيه كرده بود ، نان جو بود و نمك و شير. سر سفره كه نشست گفت: كى ديدي پدرت سر يك سفره دو خورشت بخورد؟ آمد نمك را بردارد كه با نان جو و شير افطار كند فرمود: نمك را بگذار، شير را بردار. با نان جو و نمك افطار كرد. چرا؟ براي اين كه مبادا در سرزمين حجاز و يمامه يكنفر باشد كه سفره اش از سفره علي كم رنگ تر است. همچو كسي است كه وقتي شمشير به آن فرق خورد جبرئيل بين زمين و آسمان گفت: تهدّمت والله اركان الهدي، إنفصمت والله العروة الوثقي ...



خدا خواست که شهادت محراب، مخصوص امیرالمؤمنین باشد





حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا:
اینها جمعی از خوارج بودند، دور هم جمع شدند قرار گذاشتند که بروند سه نفر را به قتل برسانند، و به اصطلاح امروز ما ترور کنند،چاره ای نیست مجبورم اسمها را اینطور ببرم قضیه همین طور است، گفتند این سه نفر باید کشته شوند، یکی امام علی علیه السلام یکی معاویه و یک عمروبن عاص، این سه نفر.

خب ابن ملجم که خدا او را از لعن و ویل خود جدا نسازد مامور شد که علی علیه السلام را به قتل برساند، یکی دیگر هم قرار شد معاویه را به قتل برساند، یک هم عمروعاص را، این سه نفر آمدند، همانطور که همه تان میدانید ابن ملجم این جسارت بزرگ را کرد و و لقب اشق الاولین والاخرین را پیدا کرد، شقی ترین شخص در عالم کون ابن ملجم بود، اشق الاولین و الاخرین. خب ضربت به سر مولای عالم زد که همه تان میدانید.


اما آن یکی رفت شمشیر انداخت که مثلا معاویه را از ناحیه سر یا سینه مجروح کند شمشیر از ران معاویه گرفت و ران او مجروح شد و او را به منزل بردند. بعد پزشک آوردند برای معاویه که علاج کند، پزشک گفت که شما این زخمتان دو راه دارد که خوب بشود، یکی این است که این محل را داغ کنیم، راه دیگر این است که شربتی هست که به تو بدهیم و این سم را از بدن تو خارج کند، اما یک قیدی در اینجا هست که اگر شربت را بخوری عقیم میشوی و دیگر فرزند دار نمیشوی ولی اگرتحمل این داغ نهادن را داشته باشی در عوض عقیم نمیشوی، معاویه یک فکری کرد گفت من عقیم هم بشوم مهم نیست یزید مرا بس است! من همین شربت را میخورم تاب این آتش را ندارم.، این هم اینطور شد.


و اما عمروعاص، عمروعاص یک نفر داشت به نام خارجه، آن خارجه را بجای خود برای نماز فرستاد، حالا الله اعلم که سر این قضیه چه بود، گفت من دلدرد دارم! خارجه هم از افراد دستگاه او بود که بجایش رفت، و آن کسی که آمده بود عمروعاص را بکشد یا عمروعاص را حضورا ندیده بود یا به خاطر تاریکی هوا خارجه را بجای عمروعاص زد و عمرعاص کشته نشد.


حالا عنایت کنید، یک شاعر اندلسی، همان اندلسی که امروز به آن میگویند اسپانیا، شعری گفته است بسیار مفصل، قصیده بسیار مفصلی است که بنده بعد از تلاش بسیار به آن دست یافتم، به آن میگویند "القصیدة بسّامه" ایشان قصیده مفصلی در تاریخ اسلام و خلفاء گفته است تا میرسد به شب نوزدهم ببینید چه میگوید این بیت خیلی شنیدنی است، میگوید که:

یا لیتها اذ فدت عمرا بخارجة فدت علیاً بمن شاءت من البشری

می‌گوید ای کاش آن شبی که این دنیا خارجه را فدای عمرعاص کرد تمام بشرها را فدای علی میکرد که علی کشته نمیشد.


و بالاخره این ضربت به سر نازنین امام علی علیه السلام فرود آمد و منجر به شهادت او شد، آن دو نفر هم کشته نشدند. در اینجا یک سری هست و آن سر این است که علی علیه السلام به اتفاق تمام مورخین از شیعه و سنی در کعبه به دنیا آمده است، مولود کعبه است، بزرگان اهل تسنن مینویسند و "لم یشتهر وضع غیره فی بیت" اصلا مشهور نیست در دنیا که غیر علی علیه السلام کسی در بیت به دنیا آمده باشد. این ولید و مولود کعبه است، خدا خواست که این شهادت محراب هم اختصاص پیدا کند به مولی و آقای عالم علی علیه السلام.


قبلا گفتیم که باید تخلق به اخلاق خدا پیدا کنیم این همان است که شاعر میگوید: ها علی بشر کیف بشر، ربه فیه تجلی و ظهر یعنی ببینید اگر بناست که صفات خدا روی مخلوقی به نمایش گذاشته شود، باید روی امیرالمومنین به نمایش گذاشته شود، روی پیغمبر اکرم، صدیقه کبری و فرزندان اینها به نمایش گذاشته شود، بله میگوید: ها علی بشر کیف بشر؟! بله بشر است ولی چگونه بشری است؟! ربه فیه تجلی و ظهر، صفات خدایی در او به نمایش گذاشته شده است، همانطور که خدا برای دوست و دشمن مهربان است، رزق میدهد، وقتی که این ملعون ضربت به سر آقا زد، از همانجا که آقا در محراب افتاده وغرق در خون بود شروع به سفارش ابن ملجم کرد که با او خوب رفتار کنید و هکذا تا بعدها که سفارش های دیگر.


صوت/مداحی حاج منصور ارضی در وصف مولای متقیان (کلیک کنید)

صوت/مداحی شهادت مولاعلی(ع) با نوای هلالی (کلیک کنید)

صوت/ مداحی محمود کریمی در وصف مولای متقیان (کلیک کنید)


فیلم/مداحی بهمنی خطاب به تکفیری‌ها (کلیک کنید)



*پی‌نوشت‌ها:

۱. البلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۵۰ و ۲۵۱.

۲. رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، تهران، مرکز نشر فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ج۹، ص۴۳۲.

۳. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۳. ابن شهر آشوب، مناقب، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۵۶ و ۳۵۷.

۴. الارشاد، همان، ج۱، ص۱۱ و ۱۲. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۱۳۸.

۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۶۲ و ۲۶۳.


ادامه مطلب ....

http://ift.tt/293Znng

منبع:انجمن هاي سياسي مذهبي فرهنگي نورآسمان

تبادل لينك

به گروه اسلامی ما در گوگل بپیوندید تا همیشه با هم باشیم

هیچ نظری موجود نیست: